پس از حملات اخیر به سه سایت تحت نظارت آژانس، پرسش اصلی این است که آیا امکان ادامه همکاری‌های فنی وجود دارد؟ پاسخ روشن است ایران برای رسیدن به یک مدل همکاری جدید با آژانس نه به میانجی نیاز دارد و نه جایگزینی برای گفت‌وگوی مستقیم. تجربه موفق «مدالیته» در دوران لاریجانی و صالحی نشان داده که تهران، در صورت اتخاذ تصمیم سیاسی روشن، قادر است دستورکاری تازه و عملیاتی برای همکاری با آژانس تعریف کند.

حملات آمریکا و اسرائیل به برخی مراکز هسته‌ای و محدودیت‌های ناشی از فضای امنیتی، بخش‌هایی از سازوکارهای NPT را از کارایی تهی کرده و نیاز به یک «الگوی جدید نظارت و بازرسی» را برجسته ساخته است؛ الگویی که هم بتواند امنیت داخلی ایران را حفظ کند و هم امکان انجام وظایف نظارتی آژانس را فراهم آورد. بنابراین، چالش موجود ماهیتاً فنی ـ سیاسی است و با ابتکار عمل قابل مدیریت خواهد بود.

قطعنامه شورای حکام؛ تلاش اروپا برای جلوگیری از عادی‌سازی وضعیت ایران در آژانس

قطعنامه اخیر تروئیکای اروپا در شورای حکام با هدف جلوگیری از «عادی شدن» پرونده ایران صادر شد. این در حالی است که دوره ۱۰ ساله بررسی ویژه فعالیت‌های ایران بر اساس قطعنامه 2231 عملاً پایان یافته بود و ایران می‌بایست مانند سایر کشورها در وضعیت عادی قرار می‌گرفت. با این حال، آلمان، انگلیس و فرانسه با همراهی آمریکا و اسرائیل مانع این روند شدند تا پرونده ایران در مسیر فشار سیاسی نگه داشته شود.

نکته مهم آن است که قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس، برخلاف برخی برداشت‌ها، مانعی حقوقی بر سر راه همکاری ایران و آژانس ایجاد نمی‌کند. خواسته‌هایی مانند «توقف غنی‌سازی» در چارچوب NPT الزام‌آور نیست و آژانس نیز نمی‌تواند ایران را به اجرای قطعنامه‌های تعلیق‌شده شورای امنیت ملزم کند. به عبارت دیگر، پیامد این قطعنامه بیشتر سیاسی است تا حقوقی، و اگر تهران دستورکار عملیاتی خود را شفاف تدوین کند، همکاری با آژانس همچنان قابل ادامه است.

اروپا؛ نقش‌آفرین در بزنگاه‌ها اما فاقد قدرت تصمیم‌سازی

طرح دوباره جایگاه اروپا پس از سخنان اخیر سیدعباس عراقچی درباره «کاره‌ای نبودن اروپایی‌ها» قابل توجه است. اروپا در برخی عرصه‌ها—از جمله فعال‌سازی اسنپ‌بک—نقش‌آفرینی کرده و انگلیس و فرانسه به‌عنوان اعضای دائم شورای امنیت از ظرفیت تأثیرگذاری برخوردارند. اما تجربه‌های متعدد، از جمله تلاش شکست خورده آمریکا برای به کار انداختن اسنپ‌بک در سال ۱۳۹۹، در آن مقطع، تلاش دولت ترامپ برای فعال‌کردن اسنپ‌بک با مخالفت چین و روسیه و نیز رأی ممتنع آلمان، انگلیس، فرانسه و شش کشور دیگر با شکست کامل مواجه شد. تنها دومینیکن در کنار آمریکا ایستاد و این انزوای کم‌سابقه نشان داد که آمریکا توان تعیین‌کنندگی مطلق در شورای امنیت ندارد و این عمدتاً به دلیل نقش «تسهیل‌گر» تروئیکا اروپایی در شورای امنیت بود همین کشورها بارها نیز در نقش «مانع‌تراش» ظاهر شدند. اسرائیل نیز با سیاست‌های تحریک‌آمیز خود این معادله را پیچیده‌تر می‌کند، اما باز هم قدرت اصلی در واشنگتن قرار دارد.

ترامپ؛ شکاف عمیق میان دیپلماسی اعلامی و عملی

سخنان اخیر دونالد ترامپ درباره آمادگی برای «توافق با ایران» بیش از آنکه نشانه تغییر سیاست باشد، بخشی از راهبرد تبلیغاتی اوست. ترامپ یک چهره رسانه‌ای است که میان آنچه می‌گوید و آنچه در عمل انجام می‌دهد، شکافی ساختاری وجود دارد. این شکاف نه‌تنها در قبال ایران بلکه در روابط او با چین، اروپا، مکزیک و دیگر پرونده‌های خارجی نیز مشاهده شده است.

باید این رفتار را «دیپلماسی اعلامی در برابر دیپلماسی عملی» نامید؛ الگویی که نشان می‌دهد نباید به اظهارات شفاهی ترامپ به‌عنوان مبنای واقعی سیاست خارجی او اتکا کرد. این نکته ضروری است تا تحلیل‌گران در دام خوش‌بینی یا بدبینی افراطی نیفتند.

مذاکره با آمریکا؛ ابزاری ضروری حتی بدون اعتماد

یکی از پرسش‌های محوری این است که آیا بدون اعتماد می‌توان با آمریکا وارد مذاکره شد؟ پاسخ روشن است، اعتماد شرط مذاکره نیست. ایران در مقاطع مختلف با طرف‌هایی مذاکره کرده که قابل اعتماد نبودند؛ نمونه برجسته آن مذاکرات آتش‌بس با عراق است. مذاکره نه پاداش است، نه نشانه اعتماد؛ مذاکره ابزار مدیریت تنش، کاهش هزینه‌ها و یافتن راه‌حل‌های جدید است.

از این منظر، حتی اگر چشم‌انداز توافق فراگیر در کوتاه‌مدت واقع‌بینانه نباشد، گفت‌وگو با آمریکا برای کنترل تنش و جلوگیری از گسترش بحران ضروری است. نادیده گرفتن این ضرورت تنها باعث افزایش هزینه‌ها می‌شود، در حالی که طراحی یک دستورکار دقیق می‌تواند فضای تعامل را مدیریت‌پذیر کند.

ضرورت دیپلماسی عقلانی و دستورکار روشن

با وجود صدور قطعنامه اخیر شورای حکام، ایران همچنان فرصت و ظرفیت لازم برای رسیدن به یک مدل همکاری پایدار با آژانس را دارد. تهران باید دستورکاری جدید طراحی کند که هم ایمنی داخلی را تضمین کند و هم امکان نظارت فنی را فراهم آورد. در این میان، نه بی‌اعتمادی مطلق باید مانع مذاکره شود و نه خوش‌بینی ساده‌انگارانه جای تحلیل واقع‌بینانه را بگیرد.

تعامل فعال با آژانس و گفت‌وگوی هدفمند با آمریکا—حتی در سطح مدیریت تنش—راهی است که می‌تواند منافع ملی را تأمین و هزینه‌ها را کنترل کند. راهبرد مؤثر، نه واکنش احساسی، بلکه تصمیم‌گیری مبتنی بر عقلانیت، تجربه‌های گذشته و درک دقیق از موازنه قدرت در واشنگتن، اروپا و آژانس است.