تحول استراتژی امنیتی آمریکا و دگردیسی تروریسم؛

۲۴ سال پس از ۱۱ سپتامبر

نوشته : حسن بهشتی پور

بیست‌و‌چهار سال پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، جهان شاهد دگرگونی‌های بنیادین در استراتژی امنیتی و سیاست خارجی ایالات متحده بوده است. این واقعه نه‌تنها نقطه‌عطفی در تاریخ معاصر آمریکا محسوب می‌شود، بلکه مسیر مداخلات نظامی، توازن قدرت جهانی و تکامل جریان‌های افراطی را نیز به‌شدت تحت تأثیر قرار داده است.

۱. تغییر پارادایم امنیتی: از جهانی‌سازی تا «اول آمریکا»

در دوران پس از جنگ سرد، استراتژی امنیتی آمریکا بر گسترش هژمونی جهانی و مداخله‌گرایی فعال استوار بود. اما با روی کار آمدن ترامپ، دکترین امنیتی آمریکا ، تغییر اساسی را تجربه کرد. رویکرد مبتنی بر جهانی‌سازی و گسترش هژمونی که در دوران بوش پدر و پسر دنبال می‌شد، جای خود را به شعار «اول آمریکا» داد. این تغییر، نشان‌دهنده تمرکز مجدد بر مسائل داخلی و کاهش نسبی حضور مداخله جویانه در عرصه بین‌المللی بود. در دوره اول دولت ترامپ بازتعریف تهدیدات، نشان‌دهنده تغییر بنیادین در اولویت‌های امنیتی واشنگتن بود. این تحول، بازتابی از خستگی استراتژیک و ناکامی‌های پیشین در پروژه‌های نظامی بود. ترامپ در دوره دوم دولت خود با اشاره به مشکلات داخلی مانند ناامنی در شیکاگو، عملاً نشان داد که اولویت‌های واشنگتن از تهدیدات خارجی به چالش‌های درونی معطوف شده است.

ادامه نوشته

میزگرد در باره راهکارهای مقابله با استپ بک

۱. موضوع حقوقی و سیاسی بازگشت قطعنامه‌ها

از نظر حقوق بین‌الملل، حق با ایران است، اما در نظام بین‌الملل «قدرت» تعیین‌کننده است نه «حق». فشار اصلی از سوی آمریکا و اسرائیل است. به همین دلیل بیش از ۹۰٪ احتمال بازگشت قطعنامه‌ها وجود دارد و ایران باید برای این شرایط آماده شود.

۲. پیشنهاد روسیه

روسیه طرح تمدید قطعنامه ۲۲۳۱ به مدت شش ماه را داده بود تا فرصت دیپلماسی فراهم شود، اما حذف برخی شروط مانع موفقیت شد.

۳. ضرورت آماده‌سازی داخلی

ایران باید افکار عمومی و ساختارهای داخلی را برای بازگشت قطعنامه‌ها آماده کند، چون موضوع سیاسی است نه حقوقی.

۴. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی

اطلاعات هسته‌ای ایران شفاف و در اختیار آژانس است. مشکل اصلی سوءاستفاده احتمالی از اطلاعات پس از حمله نظامی است.قطع همکاری با آژانس به نفع آمریکا و اسرائیل خواهد بود. باید با آژانس به عنوان یک نهاد حقوقی کار کرد، حتی اگر مدیران آن جانبدارانه عمل کنند.

۵. مذاکره یا جنگ؟

دوگانه‌سازی «مذاکره یا جنگ» غلط است. کشورها همزمان می‌توانند مذاکره کنند و درگیر جنگ باشند. مذاکره همیشه نتیجه ملموس ندارد، گاه فقط برای شناخت طرف مقابل یا انتقال پیام محرمانه است.

۶. تجربه مذاکرات گذشته

حتی مذاکرات غیرمستقیم که نتیجه نداد هم مفید بود، چون چهره واقعی آمریکا را نشان داد. برجام نزدیک سه سال دوام آورد و بخشی از فشارها را کاهش داد.

۷. نقش عوامل منطقه‌ای

نباید مذاکرات را خطی دید. عواملی مثل جنگ اوکراین و تحولات غزه هم بر مذاکرات اثر می‌گذارند. ایران باید بدون ترس، از موضع قوی وارد مذاکره شود و ابتکارات جدید طراحی کند.

۸. اعتماد به دیپلمات‌ها

باید به دیپلمات‌ها اعتماد کرد، چون مذاکرات می‌تواند ابزار دیپلماسی باشد.

۹. راهبرد پیشنهادی

حفظ و تعریف مجدد همکاری با آژانس. تقویت دیپلماسی درون‌گرا (اصلاحات داخلی و جلب حمایت مردمی). اتکا به پشتوانه مردمی در برابر فشار خارجی. متن کامل میزگرد را در ایتن نشان ببینید https://www.khabaronline.ir/news/2118929

خروج از NPT راه‌حلی تنش زا در برابر فشار حداکثری آمریکا

نویسنده: حسن بهشتی پور

در فضای سیاست ایران، هر بار که فشارهای آمریکا و اروپا شدت می‌گیرد، برخی صداها به‌ویژه در سطح سیاسی و پارلمانی بلند می‌شود که تنها راه مقابله، خروج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) و توقف همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. این صداها بیش از آنکه بر تحلیل واقع‌بینانه استوار باشد، بر خشم، بی‌اعتمادی و واکنش‌های مقطعی تکیه دارد. اما پرسش اصلی اینجاست: آیا چنین اقدامی می‌تواند واقعاً موقعیت ایران را بهبود دهد یا آن را در مسیر پرهزینه‌تر و خطرناک‌تری قرار می‌دهد؟

حق مسلم یا محرومیت از حق؟

پیمان NPT که پس از جنگ جهانی دوم و با هدف مهار اشاعه تسلیحات هسته‌ای منعقد شد، برای ایران یک فرصت حقوقی و سیاسی ایجاد کرد تا فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز خود را در چارچوب قانونی دنبال کند. بر اساس بند دوم این پیمان، کشورهای غیرهسته‌ای از «حق مسلم» بهره‌مندی از انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای برخوردارند. خروج از NPT در واقع به معنای محروم کردن خود از همین حق مسلم است. یعنی ایران به جای تثبیت جایگاه حقوقی‌اش، عملاً برگ برنده خود را از دست می‌دهد.

ادامه نوشته

چین و نظم جهانی: قدرت‌سازی میان همکاری و تقابل

نوشته: حسن بهشتی‌پور

در جهان پساجنگ سرد، نظم بین‌المللی با چالش‌های نوین روبه‌رو شده است. یکی از مهم‌ترین بازیگران این عرصه، چین است؛ کشوری که از دهه ۱۹۸۰ تاکنون با رشد اقتصادی خیره‌کننده، به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شده است. اما پرسش اصلی این است که چین چگونه می‌خواهد این قدرت را به نفوذ جهانی تبدیل کند: با همکاری یا تقابل؟

استراتژی پکن در عصر شی جین‌پینگ

چین در دوره رهبری شی جین‌پینگ سیاستی چندلایه را دنبال می‌کند: توسعه اقتصادی، پیشرفت فناوری‌های نوین، تقویت توان نظامی و گسترش همکاری‌های بین‌المللی. برخلاف شوروی سابق، پکن به‌دنبال رویارویی مستقیم با آمریکا نیست، اما در عین حال نشانه‌هایی از رقابت و حتی فشار منطقه‌ای در رفتارهایش دیده می‌شود. افزایش حضور نظامی در دریای جنوبی چین، سیاست سختگیرانه در قبال تایوان و فشارهای اقتصادی بر برخی کشورها نشان می‌دهد که پرهیز از تقابل، تنها بخشی از واقعیت سیاست خارجی چین است.

ادامه نوشته

جنگ تحمیلی اسرائیل علیه  ایران؛مستقل از گزارش‌های آژانس و در چارچوب برنامه‌ریزی بلندمدت بود

نوشته: حسن بهشتی‌پور

واقعیت این است که حمله اخیر اسرائیل به ایران، هیچ‌گونه وابستگی به گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نداشت . این اقدام نظامی، نه واکنشی لحظه‌ای به تحولات اخیر، بلکه بر اساس اخباری که در منابع غربی و اسرائیلی منتشر شده، نتیجه برنامه‌ریزی‌ای بود که از حدود یک‌ونیم تا دو سال پیش در دستور کار اسرائیل قرار داشته است. حداکثر می‌توان گفت آنان از گزارش آژانس برای توجیه اقدامات تجاوزکارانه خود سوءاستفاده کردند.

بر اساس شواهد موجود، رژیم توسعه‌طلب اسرائیل پیش از تجاوز به ایران، مجموعه‌ای از اقدامات تهاجمی را در غزه، لبنان، عراق، سوریه و یمن انجام داد و وقتی تا حد زیادی از تضعیف نیروهای مقاومت آسوده‌خاطر شد، به‌تدریج توجه خود را از فروردین 1404 به تهران معطوف کرد. در چنین شرایطی، هرچند در داخل ایران برخی تلاش می‌کنند این جنگ تحمیلی را به گزارش‌های آژانس نسبت دهند، اما با قاطعیت می‌توان گفت حتی در غیاب گزارش‌های مدیرکل آژانس، باز هم اسرائیل به اجرای برنامه‌های تجاوزکارانه خود علیه ایران مبادرت می‌ورزید.

ادامه نوشته