ریشهیابی بنبست در مذاکرات ایران و آمریکا
مقدمه
روابط ایران و آمریکا دهههاست در بنبستی ساختاری گرفتار مانده است؛ بنبستی که با تغییر دولتها، جهتگیریهای سیاسی یا گمانهزنیهای رسانهای، تغییر محسوسی را تجربه نکرده است. تا زمانی که هر یک از دو طرف تنها به بیان مواضع خود بسنده کنند، حتی سی سال مذاکره نیز به نتیجهای نخواهد انجامید. مشکل اصلی از یک سو به تمایلات استکباری ایالات متحده و از سوی دیگر به مقاومت ایران در برابر نظام سلطه بینالمللی بازمیگردد. این تضاد بنیادین، چارچوب تحلیلی حاضر را شکل میدهد. به همین دلیل، علیرغم بحثها و گاه امیدواریهای سیاسی، زمینهای واقعی برای گفتوگوی سازنده بین طرفین فراهم نشده است.
اختلافات بنیادین و شروط غیرقابل پذیرش
در سادهترین بیان، هر یک از طرفین شروطی را مطرح میکنند که از دید طرف دیگر نه تنها غیرقابل قبول، بلکه مغایر با منافع ملی آن محسوب میشود.
خواستههای آمریکا عمدتاً حول سه محور میچرخد:
توقف کامل غنیسازی و اعمال محدودیتهای گسترده بر برنامه هستهای ایران، محدودیت برنامه موشکی و فاصلهگیری ایران از محور مقاومت
در مقابل، مطالبات ایران نیز شفاف و صریح بیان شده است: توقف حمایت آمریکا از اسرائیل،کاهش یا توقف حضور نظامی آمریکا در منطقه، لغو کامل تحریمها
نبود اراده برای بازنگری در مواضع
هیچ یک از دو طرف حاضر به تعدیل خطوط قرمز خود نیستند. آمریکا تحریمها را ابزاری کارآمد میداند و ایران نیز خواستههای آمریکا را نه تنها غیرواقعی، بلکه تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی خود تلقی میکند. نتیجه چنین شکافی در مواضع، عدم امکان تحقق مذاکره مؤثر است.
چرا مذاکرات مستقیم راهگشا نیست؟
اگرچه گاه در محافل سیاسی از امکان مذاکرات پنهانی سخن به میان میآید، اما هیچ نشانهای جدی از تمایل طرفین به تعدیل مواضعشان مشاهده نشده است. بدون بازنگری اساسی در رویکردها، حتی مذاکرات محرمانه نیز—همانند مذاکرات علنی—نتوانسته به پیشرفت چشمگیری منجر شود.
شروط آمریکا؛ مانعی بزرگتر از تصور
از منظر ایران، توقف غنیسازی به معنای انکار دستاوردهای فناوری هستهای و خدشهدار کردن استقلال ملی است. محدودیت برنامه موشکی نیز به مثابه تضعیف بازدارندگی دفاعی کشور تفسیر میشود. همچنین، فاصلهگیری از محور مقاومت به معنای کاهش توان دفاعی در برابر توسعهطلبی اسرائیل و تضعیف نقش منطقهای ایران است.
بنابراین، شروط از پیش تعیین شده آمریکا در تضاد کامل با سیاستهای امنیتی و منطقهای ایران قرار دارد. هرگونه مذاکرهای که بر چنین پیششرطهایی استوار باشد، از ابتدا محکوم به شکست است. نگاه برتریطلبانه واشنگتن در مذاکرات گذشته نشان میدهد که دولت آمریکا بیشتر بر موضع پیروزمندانه خود پافشاری میکند تا بر پایبندی به تعهدات گذشته.
راهبرد خروج از بنبست:
حل مشکلات اقتصاد داخلی مکمل افزایش توان سیاست خارجی
تا زمانی که تحریمها علیه ایران مؤثر باشند، آمریکا انگیزهای برای تغییر رفتار خود نخواهد داشت. این عدم تقارن، ریشه تداوم اختلافات است.
کلید تغییر معادله، تقویت اقتصاد و بازیابی قدرت ملی است. در نتیجه افزایش توان قدرت تاثیرگذاری در سیاست خارجی است. با افزایش تولید داخلی و کاهش وابستگی، کارایی تحریمها کاهش یافته و آمریکا ناچار خواهد شد در راهبرد تحریم حداکثری خود تجدید نظر کند.
اما پرسش اساسی این است: آیا در شرایط تحریمی میتوان تولید ملی را افزایش داد؟ بسیاری از کارشناسان اقتصادی مستقل بر این باورند که ریشه بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور در ناکارآمدی ساختاری نهفته است. مقابله با این ناکارآمدی می تواند حتی در شرایط تحریم تولید ملی را افزایش دهد. مقابله با ناکارآمدی اقتصایدموجود در ایران در گرو سه اقدام اساسی است:
1. تخصیص بهینه منابع و مبارزه با رانت
خروج از سیستم یارانهای غیرهدفمند در حوزههایی مانند برق، گاز و بنزین و هدایت این منابع به سمت توسعه صنعت، کشاورزی و حملونقل میتواند در یک دوره پنجساله به تخصیص بهینه منابع و مهار فساد منجر شود.
2.اصلاحات ساختاری در نهادهای اقتصادی
اصلاح نظام بانکی، بیمه، مالیاتی و گمرکی باعث رونق گردش اقتصادی و جلوگیری از فرار سرمایه خواهد شد. خروج بانکها از بنگاهداری و تمرکز بر تسهیل سرمایهگذاری، شفافیت مالیاتی و مقابله با فرار مالیاتی، و اصلاح نظام گمرکی برای تسریع در ترخیص کالا از جمله این اقدامات است.
3. کاهش تصدیگری دولت و تقویت بخش خصوصی
کاهش هزینههای دولت و سپردن فعالیتهای اقتصادی به بخش خصوصی واقعی، ضمن کوچکسازی دولت، به افزایش کارایی نظارتی آن میانجامد. شفافسازی عملکرد نهادهای حکومتی فعال در اقتصاد و قراردادن آنها در شرایط رقابتی عادلانه با بخش خصوصی نیز برای رونق تولید ضروری است. به این منظور باید بازار بورس را تقویت کرد تا بتواند به عنوان مرکزی برای شفاف سازی اقتصاد ایران عمل کند.
نتیجهگیری
واقعیت این است که ایران و آمریکا در دو فضای سیاسی کاملاً متفاوت عمل میکنند. هر یک دارای چارچوبی از خواستهها هستند که نه قابل حذف است و نه قابل معامله. از این رو، سخن گفتن از مذاکره در شرایط فعلی بیش از آنکه یک امکان سیاسی باشد، بحثی رسانهای است. ایران باید با تقویت قدرت داخلی و بهبود شرایط اقتصادی، جایگاه بهتری برای تعامل آینده فراهم کند.
مذاکره زمانی معنادار خواهد بود که ایران بتواند با بهبود چشمگیر وضعیت اقتصادی، اثرگذاری بیشتری در روابط خارجی خود ایجاد کند
در این وبلاگ هدف ارائه تحلیل های روز در باره تحولات بین المللی و روابط خارجی ایران با سایر کشورها و در موارد مهم تحلیل مسائل داخلی ایران است.علاوه براین برای کسانی که به هردلیل علاقه مند به مسائل تحلیل سیاسی هستند و دوست دارند روش صحیحی را برای تحلیل تحولات جاری ایران و جهان در پیش گیرند، بخش آموزشی در این باره ارائه شده است که امیدوارم گام کوچکی در ایجاد انگیزه برای شناخت دقیق تر مسائل سیاسی ایران و جهان باشد.