تحولات اخیر منطقه و افزایش اقدامات تحریک‌آمیز اسرائیل بار دیگر این پرسش را در فضای سیاسی ایران برجسته کرده است که آیا کشور در آستانه یک درگیری نظامی قرار دارد یا خیر. ارزیابی دقیق شرایط نشان می‌دهد که با وجود فضای پرتنش، هیچ‌یک از بازیگران اصلی—ایران، اسرائیل و آمریکا—در موقعیتی نیستند که آغازگر جنگی جدید باشند. این جمع‌بندی نه از خوش‌بینی، بلکه از تحلیل واقع‌بینانه ظرفیت‌ها، محدودیت‌ها و محاسبات راهبردی طرف‌ها ناشی می‌شود.

۱. چرا جنگ محتمل نیست؟

در شرایط کنونی، سه عامل اساسی مانع از آغاز جنگی گسترده است:

اسرائیل درگیر بحران‌های داخلی، فشارهای بین‌المللی و محدودیت‌های عملیاتی است. گشودن جبهه‌ای جدید علیه ایران، ریسک‌هایی دارد که تل‌آویو در این مقطع توان مدیریت آن را ندارد.

ایران نیز با وجود آمادگی دفاعی، تمایلی به ورود به جنگی پرهزینه ندارد؛ جنگی که می‌تواند مسیر توسعه اقتصادی و ثبات منطقه‌ای را مختل کند.

آمریکا درگیر اولویت‌های داخلی و رقابت‌های ژئوپلیتیک با چین و روسیه است و از هرگونه درگیری جدید در خاورمیانه پرهیز می‌کند.

با این حال، پایین بودن احتمال جنگ—حتی اگر کمتر از ۱۰ درصد باشد—به معنای صفر بودن آن نیست. در محیطی که سوءمحاسبه، اقدام شتاب‌زده یا حادثه‌ای غیرمنتظره می‌تواند بحران‌ساز شود، بی‌توجهی به این احتمال خطایی راهبردی خواهد بود.

۲. ضرورت فعال‌سازی دیپلماسی

در چنین شرایطی، دیپلماسی نه یک انتخاب لوکس، بلکه ابزار ضروری مدیریت بحران است. اگر تنش‌ها مهار نشوند، حتی احتمال‌های کوچک نیز می‌توانند به واقعیت تبدیل شوند. دیپلماسی فعال می‌تواند کانال‌های ارتباطی را باز نگه دارد ، سوءتفاهم‌ها را کاهش دهد، هزینه‌های تنش‌آفرینی را برای طرف مقابل افزایش دهد، و مسیرهای کنترل بحران را تقویت کند. این همان منطقی است که بر اساس آن می توان گفت «هزار ساعت مذاکره بهتر از یک ساعت جنگیدن است.»

۳. مذاکره؛ نه خوب، نه بد، بلکه ابزار

یکی از نکات مهم ، خنثی‌سازی نگاه ارزشی به مذاکره است. مذاکره نه تقدس دارد و نه مذمت؛ ارزش آن به زمان، هدف و طرف‌های گفت‌وگو بستگی دارد.

در پرونده ایران و آمریکا نیز تا زمانی که دو طرف در رویکردهای خود تجدیدنظر نکنند، انتظار توافقی جدید واقع‌بینانه نیست. اما این به معنای کنار گذاشتن مذاکره نیست؛ بلکه به معنای ضرورت طراحی چارچوبی دقیق‌تر، شفاف‌تر و قابل راستی‌آزمایی است برای اینکه تنش کنونی مدیریت شود .

۴. اهمیت سازوکارهای اجرایی در توافقات

یکی از ضعف‌های تاریخی بسیاری از توافقات بین‌المللی، نبود سازوکارهای روشن برای اجرای تعهدات، نظارت بر پایبندی و تعیین هزینه نقض توافق است. باید توافق به گونه ای تنظیم شود که اگر طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد، از پیش مشخص شود چه اقداماتی انجام خواهد شد. باید توجه داشت که مذاکره موفق تنها محصول گفت‌وگو نیست، بلکه نتیجه طراحی دقیق سازوکارهای اجرایی بعد از توافق است.

۵. ایران و راهبرد ثبات‌سازی

ایران در سال‌های اخیر نشان داده که به دنبال حفظ منافع ملی و جلوگیری از بی‌ثباتی منطقه‌ای است. این رویکرد نه از موضع ضعف، بلکه از درک هزینه‌های سنگین جنگ و اهمیت ثبات برای توسعه کشور ناشی می‌شود. در همین چارچوب، گفت‌وگو بدون تضمین کامل به نتیجه رسیدن، می‌تواند چارچوبی برای کاهش تنش و مدیریت بحران ایجاد کند.

نتیجه :

در فضای پرتنش منطقه، جنگ محتمل نیست اما خطر آن نیز کاملاً منتفی نشده است. راه‌حل پایدار نه در تشدید تقابل، بلکه در تقویت دیپلماسی، طراحی سازوکارهای دقیق توافقات، و حفظ کانال‌های ارتباطی است. در جهانی که یک اشتباه کوچک می‌تواند به بحرانی بزرگ تبدیل شود، عقلانیت حکم می‌کند که دیپلماسی میدان بیشتری داشته باشد.