اهداف و پیامدهای مثلث همکاری تهران، مسکو و باکو
در شرایط کنونی نگاه ایران به مثلث همکاری تهران، مسکو، و باکو چگونه است؟
در مقدمه باید گفت با انجام یک سفر یک همکاری سهجانبه شکل نمیگیرد. بهعبارتی قبل از این نشست تلاشها و مقدمات گستردهای انجام شده و تحقق یافته که با نشست نهایی میگردد. بنابراین سفر آقای روحانی به باکو و نشست سهجانبه ایران، روسیه و آذربایجان محصول زحمات و تلاشهایی بوده که از مدتها قبل انجام پذیرفته است و تنها با یک سفر محقق نمیگردد. دراینبین، ایران به همکاری سهجانبه یک نگاه بلندمدت و یک نگاه کوتاهمدت دارد. هدف ایران در کوتاهمدت راهاندازی کریدور شمال بین ایران، آذربایجان و روسیه هم ازطریق خط ریلی و هم حملونقل جادهای میباشد که منجربه همکاری اقتصادی خواهد شد، اما نگاه ایران در بلندمدت همکاری همهجانبه سیاسی، امنیتی، و اقتصادی بین ایران و سه کشور قفقاز جنوبی و روسیه میباشد. این مدل خوبی برای برقراری ثبات، امنیت بوده و منافع تمام کشورهای منطقه را تأمین خواهد کرد.
اکنون اختلافاتی بین تفلیس و مسکو و بین نخجوان و باکو وجود دارد، لذا چنین همکاریهایی که میتوان آن را همکاری 3+2 نامید جزو آرمانها و آرزوها بهحساب میآید. اما به نظر من، این امر یک شروع خوب میباشد و ازآنجاییکه در بلندمدت منافع همه تأمین میگردد، میتوان امید داشت که چنانچه موانع موجود مانند جنگ قرهباغ و یا بحث اوستیای جنوبی و آبخازیا مرتفع گردد همکاریهای همهجانبه سیاسی، امنیتی، و اقتصادی بین کشورهای منطقه شکل بگیرد.
اهداف باکو و روسیه ازتشکیل این مثلت چیست؟
هدف آذربایجان از این همکاری این است که هاب منطقه گردد و ازیکطرف واسطهای بین ایران و روسیه و ازطرفی روابط خوبی با ترکمنستان و ترکیه برقرار نموده و در کنار آن مناسبات خوبی با گرجستان داشته باشد. بهطور کلی، طرف آذربایجان بهدنبال آن است که مرکز پیونددهنده بازارهای منطقه چه در بخش انرژی و چه در بخش حملونقل با شکلهای مختلف آن باشد. دراینبین، روسیه بهدنبال آن است که ازطریق سرمایهگذاری به امنیت قفقاز جنوبی ـ که یک منطقه بسیار راهبردی از نگاه مسکو میباشد ـ کمک نموده و مدلی که براساس آن باید تمام موارد با روسیه هماهنگ گردد همچنان دنبال نماید؛ برای مثال، ایران قصد همکاری ریلی با آذربایجان را دارد و طرف روسی برای شراکت اعلام آمادگی میکند. یا ایران قصد صادرات گاز به طرف ارمنستان را دارد که روسیه برای شراکت اعلام آمادگی میکند. بهعبارتی روسیه بهدنبال آن است که در هر نوع همکاری ایران با این سه کشور یک طرف ماجرا باشد و یا تمام این اقدامات از دریچه مسکو دیده شود. این سه نگاه متفاوتی هست که به نظر من نقاط مشترک زیادی دارند درحالیکه از سه منظر جدا از هم میباشند.
با توجه به فرمول 3+2 آیا در شرایط کنونی باکو حاضر است از دامنه روابط استراتژیک خود با ترکیه کاسته و به تقویت گسترده روابط خود با روسیه و ایران بپردازد؟
روابط آذربایجان و ترکیه هنوز یک رابطه استراتژیک نمیباشد. رابطه آذربایجان و ترکیه رابطهای بسیار خوب و در سطح بالایی میباشد. لیکن مسئله اینجاست که فرمول 3+2 همکاری هیچ تعارضی با منافع ترکیه ندارد. بهعبارتی چنانچه هدف از این همکاری حذف ترکیه از منطقه باشد قطعاً آذربایجان وارد چنین مرحلهای نمیشود ولی چنانچه تعارضی با منافع ترکیه نداشته باشد، در کنار روابط با ترکیه و با شکلگیری همکاری 3+2 چنانچه منافع آذربایجان تأمین گردد باکو مخالفتی با این روند نخواهد داشت. مهم این است که آیا چنین همکاری قادر به حل موضوع قرهباغ خواهد شد تا هم طرف ارمنی و هم طرف آذربایجانی راضی باشد؟ آیا چنین همکاری امنیتی میتواند ضامن تمامیت ارضی گرجستان باشد؟ یا میتواند مسئله اوستیای جنوبی و آبخازیا را حلوفصل نماید؟ اینها موضوعات و سؤالات مهمی بهحساب میآید وگرنه ترکیه تعارضی با این همکاری نداشته و هدف از این همکاریها مخالفت با ترکیه نمیباشد. چنانچه ترکیه نیز درصورت تمایل میتواند به این مجموعه اضافه شده و همکاری 3+3 شکل بگیرد. درواقع این همکاری در تعارض راهبردی با منافع ترکیه قرار ندارد.
در شرایط کنونی افزایش همکاریهای سهجانبه دارای چه پیامدهای ژئوپلیتیکی، امنیتی، و اقتصادی در حوزه قفقاز و منطقه خواهد بود؟
بیست سال در ارتباط با این موضوع کار میشود ولی بهدلایل مختلف هنوز تحقق نیافته است؛ ازجمله دلایل میتوان به مخالفت آمریکا، جدی نبودن آذربایجان در این امر، اختلافات آذربایجان و ارمنستان اشاره کرد. همچنین روسیه تاکنون بهگونهای جدی وارد این قضیه نمیشد که یک طرف بحث را به ایران اختصاص دهد و همه چیز با روسیه و این کشور بهدنبال 3+1 یعنی روسیه و سه کشور قفقاز جنوبی بود، اما دلیل مهم دادن نقش به ایران، آن است که در این مقطع اولاً تحریمها علیه ایران حداقل در برجام پایان یافته است و ثانیاً تحریمهایی علیه روسیه وضع گردیده و این کشور با غرب دچار چالش جدی شده است. بنابراین روسیه بهدنبال فرصتی جهت تثبیت موقعیت خود میباشد. درواقع یکی از مباحث مهمی که میتواند نقش بازیگری مهم را داشته باشد بحث قفقاز جنوبی است. به نظر من، روسیه پس از بیست سال متقاعد گردیده که میتوان ازطریق ایران فضایی را برای هند باز کرد؛ هندی که قریب شانزده سال پیش قراردادی را جهت استفاده از بنادر جنوبی ایران امضاء کرده تا ازطریق خط آهن ایران به آسیای مرکزی از یک طرف و به قفقاز ازطرفدیگر دسترسی یابد. همچنین روسیه سفید یا اوکراین ـ قبل از درگیریهای اخیر ـ مایل بودند به همکاری شمال ـ جنوب بپیوندند. بنابراین چنانچه این توافق بهصورت جدی دنبال گردد آذربایجان به خلیج فارس دسترسی ریلی خواهد داشت و ایران نیز ازطریق راهآهن به روسیه وصل خواهد شد و ژئوپلیتیک منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. این میتواند مکمل خط کشتیرانی خزر و خط هوایی و حملونقل هوایی باشد. بدینترتیب، این تحولات دارای تأثیرات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک میباشد که بدون شک، موجب افزایش همکاریهای اقتصادی بین ایران، آذربایجان و روسیه خواهد شد. اگر آنها موفق شوند که طرفهای دیگری نظیر هند، ارمنستان، گرجستان، روسیه سفید و اوکراین را وارد همکاری نمایند تأثیر بسیار وسیعی بهدنبال خواهد داشت. لیکن ازآنجاییکه اوکراین و گرجستان با روسیه مشکلات جدی دارند به زمان و تلاشهای فراگیر نیاز میباشد. به نظر من، آقای پوتین بهخوبی دریافته است که در مقطع فعلی روسیه باید در رویکرد سیاسی خارجی خود با کشورهای مختلف ازجمله ایران تغییرات اساسی ایجاد نماید تا در برابر غرب در یک فضای جدید وارد مذاکره، گفتگو و تعامل گردد.
با توجه به حجم کم روابط اقتصادی ایران با آذربایجان و روسیه و برگزاری نشست بعدی در تهران، این نشست میتواند به گسترش دامنه روابط اقتصادی این سه کشور کمک کند؟
توجه داشته باشید که این مناسبات تنها اقتصادی نیست، کریدور شمال و جنوب آن ازنظر اقتصادی برجسته شده است وگرنه همکاریهای امنیتی و همکاریهای سیاسی نیز پشت این موضوع نهفته است. چنانچه کشورها منافع مشترک پیدا کنند اقتصاد و تجارت آنها نیز گسترش پیدا خواهد کرد؛ زیرا منافع مشترک انگیزه بیشتری برای همکاری را بهوجود خواهد آورد. ازطرفی، همکاری اقتصادی به امنیت و ثبات نیاز دارد. امنیت و ثبات در قفقاز جنوبی زمانی حلوفصل خواهد شد که مشکل قرهباغ حل شده باشد. باید توجه داشت که قرهباغ موضوعی اساسی است. همچنین باید سایر موضوعات دیگر مانند اوستیای جنوبی و مسئله آبخازیا نیز حل شود. درمجموع، باید گفت تنها بحث همکاری اقتصادی نیست؛ زمانیکه سه کشور نشستی برگزار میکنند همکاریهای همهجانبه بررسی میشود که یکی از مهمترین آنها اقتصاد و تجارت میباشد که انگیزه لازم جهت همکاریهای امنیتی را نیز ایجاد مینماید تا ثبات لازم فراهم گردد. همچنین سایر زمینههای همکاری اعم از سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی فراهم خواهد شد.
آیا بههرحال این توافقات روابط اقتصادی را بین سه کشور افزایش شدیدی میدهد؟
بهصورت بالقوه چنین خواهد شد، هنگامیکه خط آهن رشت، آستارا، و باکو به سمت مناطق جنوبی روسیه متصل گردد صرفه اقتصادی تجارت بهوسیله راهآهن بهمنظور حمل کالا خیلی بیشتر میشود. گاه این سؤال مطرح میشود که وقتی روابط اقتصادی دو کشور در سطح پایینی میباشد آیا راهآهن مقرونبهصرفه میباشد؟ مسلماً چنین خواهد بود؛ زیرا هزینههای آن بسیار بسیار کمتر از حملونقل جادهای میباشد. همچنین امنیت بسیار بیشتری نیز دارد. بنابراین کشیدن خط آهن همکاریهای اقتصادی را افزایش خواهد داد؛ زیرا صرفه اقتصادی بیشتری خواهد داشت. ضمن اینکه همکاری در زمینه انرژی مانند نفت و گاز نیز مورد توجه میباشد. این سه کشور هر سه تولیدکننده نفت و گاز میباشند و میتوانند بهجای رقابت، همکاری خوبی در زمینه انتقال نفت و گاز داشته باشند و در این مورد بهجای رقابت به یکدیگر کمک کنند.