دولت روسیه در سه سال اول بحران سوریه  درباره حضور «اسد» در سوریه مردد بود؛ آنان ابتدا به این فکر افتادند که افرادی چون «ولید معلم» (وزیر امور خارجه سوریه) يا «بشار جعفري» (نماينده دائم سوريه در سازمان ملل متحد) را جایگزین بشار اسد کنند. اما با گذشت زمان و روشنتر شدن مواضع و ماهیت تروریستی داعش ، جبهه النصره  و دیگر گروهای مخالف است به اين جمع بندي رسيدند كه حذف اسد در عمل ممکن است بحران در سوریه را تشدید کند زیرا «اسد» ضمن آنکه از جايگاه و پشتوانه اي مردمي در داخل خود سوريه برخوردار است همچنين درارتش و حزب بعث سوریه نفوذ و اعتباری  داردکه در پنج سال گذشته محکم از اسد در برابر تهاجم غرب حمایت کردند.  به همين دليل روسيه  از دوسال پیش از طریق کمک های نظامی به دولت بشار اسد ، محكم از باقي ماندن اسد در قدرت حمايت كرد. این در حالي بود كه امريكايي ها دائم بر بركناري وي اصرار داشتند.

تا اینکه  امريكايي ها به تدریج متوجه اين مسئله شدند كه گروه هايي همچون «داعش» و «جبهه النصره» فقط در سوريه فعال نيستند، بلكه در اروپا هم می توانند بمب گذاري كنند، حتی در آمریکا هم می توانند اقدامات مختلفی را انجام دهند؛ درست مانند القاعده؛ به خصوص با پيوند محكمي كه این گروهها با «القاعده» پيدا كرده بودند، خطرات احتمالی هر لحظه امکان بروز داشت.

در چنین شرایطی  امریکایی ها به اين جمع بندي رسيدند كه می توان راجع به یک دولت انتقالي یا ائتلافی  كار كرد و از اين شعار كه حتماً «اسد» بايد برود، دست برداشتند. منتهی با وجود اينكه دو بار هم مذاكرات بین اسد و مخالفانش از طریق نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در ژنو برگزار شد  اما طرف هایدرگیر  نتوانستند روي تشکیل یک دولت انتقالی یا ائتلافی به توافق برسند.

درآن زمان بيشتراختلاف برسر اين بود كه كدام گروه، «تروريستي» محسوب میشود و کدام گروه مخالف اسد تروریستی نیست و می تواند در دولت آینده مشارکت کند. همچنین بر سرسهم هر كدام از این گروه ها در ساختار قدرت درآينده سوريه  اختلاف نظرهای جدی حتی بین مخالفان اسد درگرفت.

در بین بازیگران اصلی بحران در خارج سوریه هم در باره پیدا کردن مدلی که راضی کننده همه طرفها باشد بدست نیامد.  زيرا به امريكايي ها  و اروپایی ها مي خواستند يك دولت سكولار غرب گرا در دمشق به قدرت برسد. روسها با سكولار بودن آن مشكلي نداشتند اما با اينكه طرفدار غرب باشد مشكل داشتند، و می خواستند دولت اینده از روس گراهای سوریه باشد. ایران نیز بر تقویت دولت اسد به عنوان حامی اصلی جبهه مقاومت در برابر اسرائیل تاکید داشت.

در ادامه بحران  رويارويي روسيه و امريكا درسوریه  به اينجا رسيد كه ارتش سوريه توانست شهر حلب را با پشتيباني ایران درزمین و  نيروي هوايي روسيه آزاد كند، و اين خود نقطه عطفي در مجموعه تحولات آينده سوريه بشمار می رود.  

در چنین وضعیتی  امريكايي ها در دوران ترامپ وارث وضعیتی در سوریه شدند  كه  به این جمع بندی رسیدند که باید با روسیه حداقل برای یک تا دو سال آینده همکاری کنند این همکاری می تواند بر اساس پذیرش سه واقعیت  شکل بگیرد 

1- نه تنها رفتن «بشار اسد» كمكي به حل بحران نمي كند بلکه اوضاع را آشفته تر می كند، درست مانند وضعيتي كه در عراق و ليبي به وجود آمد. بنابراین مخالفان اسد که غیر مسلح هستند باید با اسد دردولت فراگیر همکاری کنند.

2-  امریکایی ها از طریق شروع مذاکره با طرف روسی  و گفت و گو براي یافتن يك راه حل مشترك راه جدیدی را برای تعامل با مسک بازکنند.  

3-تعیین  معيارهای مشخصي براي  ماهیت سنجی گروه هاي مخالف اسد که مسلح نیستند، و در واقع این مسئله روشن شود كه آيا اين گروه ها واقعاً در جريان هاي تروريستي دست داشته اند يا اينكه تنها مخالفان سياسي اسد هستند.

بر این اساس اگر دولت ترامپ با روسيه بر سر تعیین حوزه نفوذ در سوريه  به توافق برسد احتمال دارد در باره سایر موضوع های مورد اختلاف مانند اوکراین به راه حل های جدیدی دست پیدا کنند اما این به هیچ وجه به معنای دست برداشتن روسیه از سوریه  در ازاي اوكراين نیست .

زیرا اوکراین هم برای روسیه وهم برای غرب در تعیین معادلات قدرت پس از جنگ سرد در شرق اروپا اهمیت دارد و سوریه نیز در خاورمیانه و شرق مدیترانه بر معادلات غرب آسیا تاثیرات عمیق و غیر قابل انکاری دارد. بنابراین نه روسیه می تواند از سوریه بگذرد ونه غرب می تواند اوکراین را نادیده بگیرد. البته در این میان نمی توان ازنقش  گروه هاي مقاومت و حمایتی که آنها از اسد دارند، غافل ماند. یعنی آمریکا و روسیه به تنهایی نمی توانند در باره آینده سوریه تصمیم بگیرند  مجموعه متعددی  دست به دست هم می دهند که بحران سوریه مدیریت شود.  

روسیه و آمریکا در سوریه بخوبی دریافتند که تنها طرحی در سوریه به نتیجه می رسد که از یکسو تامین کننده منافع بازیگران قدرت در داخل سوریه مانند حزب بعث ، ارتش و مخالفان اسد باشد و از سوی دیگر قدرت های منطقه ای وبین المللی را راضی کند.