ساختمان پلاسکو، نقش همسو با مدرنگرایی در ایران داشت
این غربگرایی در زمینه تجدد به نوعی مقابله با بازار سنتی در ایران محسوب میشد.
البته نه الزاما ولی عملا چنین اتفاقی افتاد. بهتر است اینگونه بیان کنیم که جفاست اگر بگوییم که احمد خیامیبرای از بین بردن بازار دست به چنین اقدامی زده است. او فردی غربزده بود که به زعم خودش این ایده جالب به نظرش آمد و فروشگاههای زنجیرهای کوروش را در تهران راهاندازی کرد و نتیجه آن البته به نوعی باعث تقویت مصرفگرایی میشد. برخلاف جامعه اسلامی، در جامعه سرمایهداری شعار مصرف بیشتر، تولید بیشتر است؛ در جامعه اسلامی، که البته خودمان هم آن را بهخوبی در جامعه اسلامی پیاده نکردیم، افراد دعوت میشوند به صرفهجویی و درست مصرف کردن؛ اما در جامعه سرمایهداری دائما افراد ترغیب میشوند به تولید بیشتر و مصرف بیشتر یا برعکس.
بنابراین وقتی فروشگاههای زنجیرهای کوروش بنا شد، همه امکانات خرید در آن تجمیع شد تا خانوادهها بیایند و خرید کنند. همانگونه که گفتم این تفکر نیز در ادامه مشی فکری ساختمان پلاسکو یعنی تقویت و ادامه روند مدرنیته در آن دوران بود. بازار تهران بزرگترین بازار خاورمیانه بوده و الان نیز هست. بازارهای تهران، تبریز و اصفهان که جزو بازارهای بزرگ منطقه بهحساب میآیند، چه از نظر تراز مالی و چه از نظر وسعت و معماری سنتی آن با شروع فعالیتهای ساختمان پلاسکو، ساختمان آلومینیوم و فروشگاههای زنجیرهای کوروش ناخواسته تضعیف شدند و فعالیتهای تجددخواهانه رفتهرفته از فعالیتهای بازارهای سنتی کم کرد.
فضای اقتصادی و بومی و حتی سیاسی جامعه آن روز از این ظرفیت برخوردار بود که کسب و کار بهصورت سنتی جای خود را به کسب و کار به شکل مدرن بدهد؟
ما همواره دچار افراط و تفریط در همه زمینهها هستیم. نمایشنامهای تاریخی، بهنام شهر قصه، به کارگردانی آقای مفید، در سال 1347، در تالار رودکی تهران به روی صحنه رفت، مضمون آن این بود که هم از گرانی مینالد، از مدرنیته لجام گسیخته انتقاد میکرد؛ از چالههای آسفالت تهران، و خیلی از مشکلات آن زمان بر صحنه بود. مشکلاتی را که در آن مقطع ذکر کرد، انگار بحث امروز و مبتلابه امروز ماست. منتها ربط آن به موضوع ما درباره این است که در بخشی از این نمایشنامه آمده که فیل آمد آب بخورد و افتاد و دندانش شکست! که موضوع داستان الهام گرفته از داستان مولوی است که هر کسی در تاریکی فیل را لمس کرد به یک گونه قضاوت کرد و بقیه ماجرا. مردم آن روز هدف این نمایشنامه را خوب درک نکردند و هر کسی درباره این نمایشنامه یک چیزی گفت. مهم اینجا بود که آقای مفید نمادی از فرهنگ وارداتی غرب به ایران و مدرنیته لجامگسیخته را مورد سرزنش قرار داد؛ اما اغلب متوجه نشدند. او میخواست بگوید که مدرنیته و فرهنگ وارداتی غرب به ایران به درستی شناخته نشد؛ نه مخالفتمان با ایجاد فضای مدرنیته و نه موافقتمان با آن هیچگاه شکل منطقی و درست را پیدا نکرد. ما آمدیم براساس نیاز خودمان و آنها را بومیسازیکردیم! سپس معجونی شد که نه فرهنگ غربی است و نه فرهنگ سنتی خودمان.
یعنی اینکه ما در ایران درک درستی از مدرنیته نداشتیم؟
دقیقا منظورم همین است. ما در ایران درک درستی از مدرنیته پیدا نکرده بودیم و آمدیم تغییراتی ایجاد کردیم و معجونی درست کردیم به بهانه بومیسازی که نه اصل آن است و نه بدل آن. فرهنگی وارد کشور میشود مانند فرهنگ فروشگاههای زنجیرهای کوروش و یا فروشگاه ایران که در خیابان جمهوری راه اندازی شد و الان بهنام رفاه نامگذاری شد یا ساختمان پلاسکو، همه اینها تجمیع شده و فاصله فروشنده و مصرفکننده کم شد. مانند مدل غربی. حالا برگردیم به سوال قبل شما که پرسیدید مردم آن را میپذیرفتند؟ که باید گفت موضوع برای مردم جالب بود. مردم پله برقی و آسانسور ندیده بودند که یک مزیت بزرگ در آن روزها محسوب میشد. از بالای چهل پنجاه متر تهران را تماشا نکرده بودند. البته این به این معنا نیست که مردم قید بازار را زده بودند و اصلا مراجعه به آن نمیکردند. طبقه متوسط و متوسط رو به بالا از نمادهای مدرنیته در ایران خرید میکردند. جامعه مرفهالبته داستانشان با بقیه فرق میکرد و خریدهاشان جای دیگری بود. هر چند انقلاب اسلامی آمد و آن مناسبات را به هم زد ولی باز هم به نوعی درگیر موضوع شد. وقتی مدرنیته وارد ایران شد خیلی زیاد فرهنگ بومی را تحت تاثیر قرار داد یک معجونی درست شد که نمیتوان نامی بر آن نهاد. آنجاهایی هم که فرهنگ غربی را آوردیم و آن را ایرانیزه کردیم هم درست عمل نکردیم. نه از آن جهت که برای فرهنگ ایرانی و اسلامیمان خوب نبوده؛ ما بهدرستی از آن بهرهای نبردیم و آن معجونی ساختیم که هویت مشخصی ندارد. نه اصالت فرهنگ دینی ما را دارد و نه اصالت سنتیمان را.
به نظر شما ساختمان پلاسکو تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی توانسته هویت فکری و کاری خود را حفظ کند؟
به نظرم در هر دو مقطع ساختمان پلاسکو هویت کاری خودش را حفظ کرد. البته اقتضائاتی بهوجود آمد که کارکرد گذشته دیگر جواب نمیداد. مثلا در مباحث مدرنیته باید گفت که ساخت بناهای متجدد زیاد و زیادتر شد و بهنوعی مسیر اهداف و مشی فکری کارکرد ساختمان پلاسکو را تکمیل کرد. اما درباره کارکرد فیزیکی ساختمان پلاسکو تغییراتی بهوجود آمد. به نوعی باتوجه به نوسانات قیمتها و خارج شدن از یکدستی و موارد دیگر شاهد هستیم که برق لامع آمد و در طبقه همکف و در نبش ساختمان پلاسکو، فروشگاه بزرگی ایجاد کند و این ربطی به فعالیتهای دیگر ساختمان پلاسکو نداشت. چون مراجعهکننده به این مرکز زیاد بود؛ حوله برق لامع در نبش ساختمان پلاسکو یک شعبه بزرگ دایر کرد. این مجموعه کمکم گران شد و کالایهای دیگر هم در آنجا توزیع شود. ساختمان پلاسکو میخواست مکانی برای تولید و عرضه پوشاک باشد. از نظر موقعیت مکانی هم اگر بخواهیم ساختمان پلاسکو را مورد بررسی قرار دهیم باید گفت که ساختمان پلاسکو آن زمان دقیقا در مرکز شهر تهران بنا شد. خیابان فردوس و مناطق 12 و13و 14 مناطق مرکزی تهران محسوب میشد و طبیعی بود که چنین فروشگاهی باید در مرکز شهر که دسترسی برای همه وجود داشته باشد ساخته شود. خیابان جمهوری در آن زمان یکی از مهمترین خیابانها محسوب میشد.