نقد سخنان دكتر هوشنگ امیر احمدی استاد مقیم آمریكا در باره برجام
آقای احمدی در بخشی از سخنان خود می فرمایند:
« اگر تمام ایرانیان به خاطر خیانت روحانی از غصه بمیرند، رواست... »
در باره اینکه چرا باید مردم از غصه بمیرند ؟ ایشان توضیح می دهند:
« ... ببینید برجام را من میبینم توی این كشور دارند ازش یك نقد خیلی سطحی میكنند به نظر من، اون نقدر سطحی اینه كه آقا تحریم كم شد، چهارتا هواپیما اومد، نمیدانم چهار میلیارد پول اومد، نمیدانم اگر برجام نبود جنگ میشد و فلان و اینها. من میگویم با این منطق من اصلاً انقلاب را رد میكنم؛ آقا اگر انقلاب نبود تحریم نبود، اگر انقلاب نبود، تمام آمریكاییها اینجا بودند، اگه انقلاب نبود دهها جت اینجا بود؛ الان خدا میداند شركت هواپیمای ایران چقدر بزرگ بود.آخه این كه منطق نمیشود. »
اول اینکه جناب دکتر بجای "دفاع" می فرمایند نقد سطحی می کنند. دوم اینکه می گویند با این منطق مدافعان برجام من انقلاب را رد می کنم در حالی که موضوع پیروزی انقلاب اسلامی یک پدیده است و موضوع برجام یک پدیده دیگری است . ارتباط دادن این دو پدیده سیاسی به یکدیگر بیشتر شبیه مغلطه کلامی است . زیرا ظاهر استدلال جناب امیراحمدی از این جهت صحیح است که درگیری اصلی ایران و آمریکا بخاطر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است. چراکه انقلاب اسلامی موجب قطع سلطه آمریکا بر سرنوشت ملت ایران وپایان دان به منافع آمریکا در ایران شد . به همین خاطردر 38 سال گذشته آمریکا به بهانه های گوناگون تحریم های مختلفی علیه مردم ایران وضع شده است . اما اینکه ایران از 23 مرداد سال 1381 بدنبال افشاگری برنامه ریزی شده آمریکا و اسرائیل توسط منافقین در نیویورک درکنفرانس مطبوعاتی جعفر زاده نماینده به اصطلاح شورای ملی مقاومت ادعای منافقین مبنی بر فعالیت های هسته ای مخفی ایران در نطنز و اراک ، با جریان سازی رسانه ای تبلیغاتی علیه فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران روبرو شد، بر کسی پوشیده نیست.
از همان زمان تعارض ایران و آمریکا وارد مرحله جدیدی شد که هم از جهت سطح درگیری و هم از لحاظ تنوع موضوع ها وپیچیدگی هایی که در بیش از یک دهه بعد از آن ادامه یافت . قابل توجه و ارزیابی است. در ان سالها آمریکا با طراحی نقشه ای شوم توانست سایر کشورها را از جمله اتحادیه اروپایی با مرکزیت آلمان و انگلیس و فرانسه و نیز روسیه ، چین ، هند ، ژاپن ، کره جنوبی و چند کشور دیگر مهم طرف تجاری با ایران را با خود همراه سازد .
در نتیجه به تدریج با صدور 12 قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای و شش قطعنامه تحت فصل هفتم مواد 40 و 41 منشور سازمان ملل، گسترده ترین و بی سابقه ترین تحریم های اقتصادی ، نظامی علیه ایران وضع شد که در طول تاریخ جهان از جهت تنوع و گستردگی بی سابقه بود.
بنابراین سی سال بود در ایران انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود اما چنین تحریم های گسترده وضع نشده بود. زیرا آمریکا نتوانسته بود بهانه کافی برای متقاعد کردن دیگران ازجمله اتحادیه اروپایی، روسیه، چین ، هند و ژاپن و کره جنوبی که اصلی ترین مشتریان نفت ایران بودند ، بدست آورد . اما متاسفانه بدلایل مختلف آمریکا توانست از سال 1390 این کشورها را بطور کامل با خود همراه سازد.
بر این اساس می بینید که آقای امیراحمدی بجای توجه به شرایط و دلایل ایجاد وگسترش تحریم های خانمان براندازغرب علیه ملت ایران ، به موضوع انقلاب اسلامی ارجاع می دهند که ان هم در جای خود باید دید چرا آقای امیراحمدی واقعیت های مناسبات ایران و آمریکا را نادیده می گیرند.
در ادامه می بینیم آقای امیر احمدی می گوید:
« اما نكته سوم را بگویم یعنی سومین قسمتش را بگویم...
دهباشی: از ذیل فصل هفت خارج شدیم یا نشدیم؟
امیرهوشنگ احمدی: ببینید حالا این را میخواهم بگویم...بله
دهباشی: از ذیل فصل هفت منشور ملل متحد خارج شدیم یا نشدیم؟
امیر هوشنگ احمدی: « ما خارج نشدیم كه آخه یعنی چی خارج شدیم اونجا هستش تا روز آخر هنوز خارج نشدیم. تحریمهایی را كه مربوط به اون بود منتهی بر اساس خود فصل چیز و چیز اگه چیز شده بودیم مسئله موشكها كجاست پس برای چیه این همه جیغ و داد؟ برای این كه ما تسلیم نشدیم. باختیم»
در این قسمت آقای امیراحمدی مدعی هستند که ایران از فصل هفتم منشور ملل خارج نشده است اما در تبیین این موضوع به دو نکته اشاره دارند که ظاهرا فراموش کردند و بنده بجای ایشان توضیح می دهم یکی اینکه بر اساس ماده 37 امکان بازگشت به قطعنامه های قبلی در شرایطی که قطعنامه 2231 نقض شود وجود دارد . دوم اینکه مساله منع تولید موشکهای ایران همچنان پابرجا است.
در پیوست پنجم که مربوط به اجرای برجام است در ماده 23 به صراحت آمده است
« بند هـ : روز لغو قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد
23- « روز لغو » قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد، وفق شرایط مندرج در متن قطعنامه شورای امنیت که برجام را تائید می کند ، یعنی 10 سال پس از «روز قبول توافق» خواهد بود. مشروط به اینکه
مفاد قطعنامه های قبلی مجددا اعمال نشده باشند.
24- در « روزلغو » قطعنامه شورای امنیت، مفاد و تدابیر تحمیل شده وفق آن قطعنامه لغو خواهد شد و شورای امنیت دیگر به موضوع هسته ای ایران نخواهد پرداخت. »
همانطور که ملاحظه می فرمائید بر اساس مواد 23 و 24 پیوست پنجم برجام ، روند قطعی خروج پرونده هسته ای ایران از شورای امنیت، ده سال از زمان اجرای برجام بطول می انجامد. زیرا تا آن روز باید تمامی مراحل پیش بینی شده در برجام عملیاتی شده باشند. بنابراین آقای امیراحمدی با تکیه به این موضوع می خواهند به مخاطبان بگویند ایران همچنان تحت فصل هفتم باقی مانده است. زیرا در قطعنامه 2231 همچنان در 11 مورد به بند 41 منشور ملل متحد استناد می شود و در ضمن طبق قطعنامه 2231 هر زمان نقض برجام توسط کمسیون ویژه برجام تائید شود، قطعنامه های قبلی می توانند دوباره اعمال گردند.
اما باید خدمت ایشان توجه دهیم اولا قرار نیست نقض برجام از طرف ایران انجام شود. ثانیا اصولا کشورهایی که تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار می گیرند ، آن کشورها به عنوان تهدید کننده یا ناقض صلح و امنیت دنیا شناخته می شوند.
این کشورها اگر در ذیل ماده 41 قرار گیرند مشمول تحریم های اقتصادی در نظر گرفته خواهند بود . همچنانکه ایران تحت تحریم قرار گرفت و اگر به ماده 42 ارجاع داده شود، مجوز اقدام نظامی علیه آن کشور داده می شود، درست مانند کاری که با یمن کردند . عربستان با استفاده از همین بند تجاوز نظامی خود به یمن را توجیه بین المللی می کند. اگر ایران هم به بند 42 آورده می شد مجوز اقدام نظامی علیه ایران به آمریکا و متحدانش داده می شد. اما خوشبختانه مخالفت روسیه با بردن ایران به سمت ماده 42 منشور ملل متحد از اقدام های احتمالی حداقل در بخش بین المللی آن جلوگیری شد.
بنابراین شورای امنیت سازمان ملل با صدور قطعنامه 2231 تحریم های پیش بینی شده در شش قطعنامه قبلی خود را بدون آنکه ایران حتی یک روز آنها را اجراء کرده باشد ، لغو کرد. مادامی هم که ایران برجام را اجراء کند به قطعنامه های قبلی باز نخواهد گشت . تحریم های شورای امنیت سازمان ملل هم برای ایران پس از اعلام اجرای کامل موارد پیش بینی شده در برجام ازسوی مدیرکل آژانس بین المللی هسته ای لغو شده اند.
حالا اصرار آقای دکتر امیر احمدی و سایر کارشناسان مبنی براینکه هنوز ایران تحت فصل هفتم نگه داشته شده است ، بیشتر یک مغلطه سیاسی با استناد به مواردی است که توضیح داده شد. اول آنکه خود قطعنامه 2231 به عنوان جایگزین شش قطعنامه دیگر، ذیل فصل هفتم نیست. زیرا هر قطعنامه ی فصل هفتمی در ابتداء شروع آن برذیل فصل هفتم بودن قطعنامه تاکید می کند. در حالی که در قطعنامه 2231 هیچ ذکری از فصل هفتم نیامده است
علاوه بر این با توجه به آنکه اگر ایران همچنان تحت فصل هفتم بود،کشورهای عضو سازمان ملل باید ایران را تحریم کنند و اصولا نمی توانستند با ایران همکاری اقتصادی داشته باشند ، بر این اساس تاکید آنها برهمکاری با ایران در قطعنامه 2231 نشان دهنده این واقعیت است که طرف مقابل پذیرفته دیگر مقررات مربوط به فصل هفتم در مورد ایران اعمال نمی شود.
باید گفت هدف آنها برای نگه داشتن قطعنامه های قبلی در آب نمک صرفا بخاطر این است که ایران با توجه به ادامه غنی سازی اورانیوم اگر روزی تصمیم گرفت به سمت ساخت بمب اتمی پیش برود ، آنها بتوانند در فرصت کوتاهی قطعنامه های تحریمی قبلی را به جریان بیندازند.
براساس آنچه توضیح داده شد ما می توانیم با توجیه های بظاهر منطقی تلاش کنیم نشان دهیم هنوز ایران تحت فصل هفتم است اما واقعیت های موجود در باره همکاری جاری بین ایران و کشورهای دیگر جهان در یکسال و نیم گذشته خود به معنای این است که در عمل شش قدرت هسته ای با برجام پذیرفتند سیاست تحریم ایران را به تدریج کنار بگذارند . و ایران را از فصل هفتم بدون جنگ یا تسلیم شدن به تعبیر آقای امیر احمدی خارج کنند.
آقای امیر احمدی در ادامه سخنان خود می گوید :
« آقای اوباما میگوید: «ما بدون اینكه یك گلوله شلیك كنیم ایرانیها را تسلیم كردیم». ببینید این حرف من نیست حرف اوباما هست. و تمام دنیا هم شنید. منجمله رهبرهای خودمون. خانم هیلاری کلینتون هم عین همین را گفت كه ما بدون اینكه یك گلوله در بكنیم اینها را تسلیم كردیم و سندشون را جمع كردیم. من دارم میگویم كه این كشور سه هزار سال با عزت زندگی كرده جنگ كرده، دعوا كرده ولی عزتش را نداده ما اولین بار هست در تاریخ ایران كه بدون این كه [ درجنگ ] ببازیم تسلیم شدیم...
دهباشی: در موارد تسلیمهای دیگرمون جنگی كردیم و باختیم... »
در این بخش آقای امیراحمدی به استناد سخنان اوباما می پذیرد که ایران تسلیم شده است . حداقل شرط انصاف آن بود که توجه می داد اوباما این ادعا را برای راضی کردن مخالفان برجام در داخل آمریکا مطرح میکند. اوباما درجای دیگری هم می گوید
« برای ما بسیارخوب بود که تمام پیچ و مهره های صنعت هسته ای ایران را باز می کردیم. اما این کارعملا نشدنی است.» این اعتراف به معنای این است که آمریکا نمی تواند صنعت هسته ای ایران را نابود کند . درعمل هم شاهد هستیم صنعت هسته ای ایران با قدرت اما محدود تر نسبت به قبل به کار خود ادامه می دهد . آقای امیراحمدی ادامه غنی سازی در ایران را با بیش از پنج هزار سانتریفیوژ نادیده می گیرد چیزی که سالها دولت بوش می گفت ابتدا ایران باید غنی سازی را متوقف کند . به راستی چه کسی شکست خورد آمریکا که پذیرفت ایران غنی سازی را ادامه دهد ، یا ایران که با قوت و قدرت توانست دنیا را متقاعد کند که نمی توانند ایران را از این حق مسلم خود محروم سازند؟
آقای امیر احمدی در ادامه به یک موضوع دیگری اشاره می کند تا افکار عمومی در ایران را نا امید کند ایشان می گوید:
« آقا حالا یك چیز دیگه بهتون بگویم آقای دهباشی شما یك لحظه این جوری فكر كنید كه این آقایون میگویند اگر برجام را قبول نمیكردیم تحریم بیشتر میشد و جنگ میشد آقا فرض كنید كه فردا آقای ترامپ دیوانه بیاید پشت سر امارات بگه آقا این جزائر را باید بدهید ندهید این تحریم میآید یا جنگ میشود. تكلیف ما چیه؟ نه تكلیف ما چیه؟ باز هم همان... منطق اینه دیگه! آقا جنگ میشود تحریم میشود بدهید فردا میگویند آقا خوزستان یا بده یا جنگ میكنیم. بدیم دیگه دارم از منطق حرف میزنند این منطق بیخود هست این منطق غیر ملیه این منطق خودفروشیه وطنپرستی نیست منطق این نیست كه... من طرفدار دیپلماسی بودم تمام زندگیم طرفدار رابطه بودم طرفدار مذاكره بودم؛ اما طرفدار فروش كشور نبودم، طرفدار ذلتش نبودم؛ من میخواهم عزت داشته باشد، ملت ما باید این كار را با حكمت بكنیم به اصطلاح».
اگر آمریکا در پرونده سازی هسته ای موفق شد شرایط سخت تحریم ها را بر ملت ایران تحمیل کند بخاطر سیاست های غلطی بود که در برخورد با این موضوع از طرف دولت نهم و دهم اعمال شد. یعنی اگر آمریکا دوازده قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی هسته ای را نداشت و اگر شش قطعنامه تحت فصل هفتم شورای امنیت نبود و اگر گزارش آمانو مدیرکل آژانس در نوامبر 2011 نبود که تحت عنوان PMD در گزارش 25 صفحه ای خود تحت دوازده سر فصل اصلی در 65 بند ایران را به تلاش برای ساخت بمب اتمی متهم کرده بود ، وجود نداشت ؛ هرگز نمی توانست اکثر کشورهای طرف معامله با ایران را به هماهنگی با خود ترغیب کند.
آقای امیر احمدی بخوبی می داند که در باره جزایر سه گانه ایرانی تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی ایران مدارک تاریخی کافی برای دفاع از حق حاکمیت خود دارد . بنابراین به صرف تهدید آمریکا به تحریم یا جنگ ایران دست از حق حاکمیت ملی خود بر این جزایر بر نمی دارد .همچنین در باره خوزستان و یا هر استان دیگر ایران آمریکا نمی تواند ادعای ارضی مطرح کند اما آقای امیر احمدی برای تحریک افکار عمومی مخاطب خود این موضوع بدیهی را نادیده می گیرد که تا بهانه بدست دشمنان ایران نباشد آنها نمی توانند تمامیت ارضی ایران را تهدید کنند . مقایسه این موضوع با برجام نیز از اساس غلط و بی مورد است
در ادامه آقای امیراحمدی به موضوع دیگری اشاره می کند که ظاهری منطقی دارد ایشان می گوید:
« من دارم میگویم این منطقی كه این آقایون دارند این منطق كه جمله اوله جمله اول برجام میگوید ایران نه جمهوری اسلامی ایران «ایران تعهد میكنه، ایران تعهد میكنه كه هرگز هرگز تحت هیچ شرایطی تحت هیچ شرایطی نه بمب بسازد و نه جستجو كنه اون را یا توسعه بدهد» دوست عزیز من! مردم ایران! اولاً تا ابد ایران و تا ابد و تحت هیچ شرایطی فردا اگر عربستان بمب بسازد تكلیف ما چیه آقای دهباشی آقای روحانی كجا خواهد بود كه بگوید آقا عجب اشتباهی شده! یا آقای ظریف تو چه حقی داری كه برای تمام تاریخ ایران تحت هر شرایطی تو تعهد بدهی؟! اصلاً از این تعهد توی دنیا وجود نداره اصلاً وجود نداره كه یك كشوری بیایید تا ابد همه شرایط دستش را از پشت ببندد آخه یعنی چی؟ حداقل باید میگفت آقا تكلیف من چیه اگر پاكستان، تركیه داشته باشه؟! تكلیف ما چیه اگه پاكستان كه گداست بده؟! و با پولی هم كه عربستان داره بده. الان بهتون بگویم بهتون قول میدهم عربستان بمب میسازد در آینده خیلی نزدیك حتماً میسازد و همین جا به مردم ایران میگویم كه عربستان بمب میسازد در آینده نزدیك و ایران دیگه تا ابد هم نمیتواند داشته باشه. »
در باره بیان نقطه نظرات آقای امیراحمدی در این بخش اطلاع از چند نکته ضرورت دارد:
1- تعهد ایران در باره تولید نکردن بمب اتمی در جمله اول برجام نیست بلکه صفحه 3 بند ج است آنجا که یادآور می شود
Iran reaffirms that under no circumstances will Iran ever seek,develop or acquire any nuclear weapons.
ج- ایران مجددا تائید می نماید که هیچگاه و تحت هیچ شرایطی در پی جستجو، تولید و یا به دست آوردن
سلاح هسته ای نخواهد بود. این تعهد ایران بر اساس سه منطق اساسی انجام شده است :
1- دکترین نظامی – دفاعی ایران بر اساس فتوای مقام معظم رهبری فاقد تولید و تکثیر و نگهداری هر نوع سلاح کشتار جمعی از جمله بمب اتمی است.
2- بمب اتمی برای ایران نقش بازدارندگی هسته ای ندارد زیرا تعداد بمب های آمریکا به تنهایی قادر به از بین بردن چندین مجموعه مثل کل کره زمین است.
3- ایران با دنبال کردن سیاست خاورمیانه عاری از سلاح های هسته ای بهتر می تواند سیاست های امنیتی خود را در منطقه از طریق همکاری دو یا چند جانبه دنبال کند.
با درنظر داشتن موارد فوق این واقعیت را نمی توان نادیده گرفت که ایران می دانست که روزی ممکن است کشورهایی نظیر ترکیه یا عربستان به بمب هسته ای مجهز شوند اما اولا اگر چنین اتفاقی در هر زمان رخ دهد ایران با بومی کردن دانش هسته ای در داخل کشور و نیز ادامه غنی سازی اورانیوم در کشور می تواند در کوتاه ترین زمان اگر لازم باشد ، بمب اتمی تولید کند. یعنی ایران خود را در شرایطی قرار نداد که با توقف کامل غنی سازی در ایران در عمل نتواند روزی اگر لازم بود بمب اتمی بسازد . براین اساس اگر ایران به هر دلیلی لازم شد استراتژی خود را در مورد نساختن بمب اتمی تغییر دهد ، در ان زمان باید تمامی تبعات ان را بپذیرد .بنابراین حتی اگر ایران هم چنین تعهدی نداده بود بازهم برای اینکه بخواهد بمب اتمی تولید کند باید تبعات سنگینی را بپردازد که تفاوت اساسی با ندادن چنین تعهدی ندارد.
ضمن آنکه اصولا استراتژی ایران تامین امنیت از طریق ساختن بمب اتمی نیست و به هیچ وجه قصد درگیر شدن با همسایگان خود را از طریق بمب اتمی نداشته وندارد. ایران دنبال آن است که بتواند از طریق برقراری مناسبات نزدیک با همسایگان خود مانع از دامن زدن به مسابقه تسلیحاتی در منطقه شود .
علاوه بر این ایران با دادن این تعهد بهانه را از دست دشمنان ایران خارج کرده و شرایط مساعدی را برای اینکه از تهدید فصل هفتم خارج شود ، فراهم کرده است . آقای دکتر امیر احمدی بجای پرداختن به این موضوع مهم که در تاریخ سازمان ملل در مجموع با ایران، یازده کشور تحت فصل هفتم قرار داشتند و بجز ایران هرده کشور دیگر یا باجنگ رویرو شدند و یا با تغییر حکومت و یا مانند عراق با هردو مورد روبرو شده اند ؛ به بیان مواردی می پردازد که بسیار سطحی و مبتنی بر حرف های رایج در زبان مردم کوچه بازار است او می گوید :
« یك باردیگه هم ما میشویم كی؟ همان عجمیم كه عربها حتی نمیگذاشتند پشت اسبشان هم برویم كه بو میدادیم میگفتند. »
بیان اینگونه تعابیر جزء ایجاد اختلاف بین فارس و عرب و گرایش های قومی و نژادی هیچ نتیجه دیگری در بر ندارد و جالبتر انکه بلافاصله ایشان موضوع تهدید جنگی برای کشوری که تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل است را نادیده می گیرد و مدعی می شود امکان جنگ بین آمریکا و ایران دروغ بزرگ است او در این مورد می گوید:
« جنگ بزرگترین دروغ تاریخه كه بین ایران و آمریكا جنگ میشد. فقط یك بار، یك بار آمریكا ممكن بود ایران را بزنه اون هم درست بعد از این كه عراق را زد بوش شیر شده بودند اون هم سه الی چهار ماه طول كشید اومدند توی لجن ماندند. از اون موقع تا الان من بهتون قول میدهم هرگز برنامه جنگ روی میز آمریكا برای ایران نبود. اینها میگویند آقا روی میز بود تمام تمام گزینهها روی میز هست. میگویم آقا تو چرا تمام گزینهها روی میز هست را فقط جنگ را میخوانی تمام گزینه ها عین صلح هم هست تمام گزینهها عین...»
در این بخش از سخنان آقای امیر احمدی چند نکته مهم نادیده گرفته می شود:
1- همانطور که یادآور شدیم از ابتدای تاسیس سازمان ملل تا کنون یازده کشور تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قرار گرفتند که همه این کشورها بغیر از ایران یا باجنگ روبرو بودند یا با تغییر حکومت یا هردو بنابراین احتمال حمله آمریکا حتی اگر هم کم بوده باشد بازهم به دلیل ابعاد تخریب ان برای کشور، توجه به این احتمال، بسیار اهمیت داشته و دارد . درست به همین دلیل در سالهای اخیر همیشه ارتش و سپاه امادگی کامل رزمی خود را برای مقابله با هر گونه تحرک دشمن حفظ کرده اند.
2- حتی اگر فرض آقای دکتر امیراحمدی را بپذیریم که آمریکا بدلیل خسارت های هنگفتی که در افغانستان و عراق متحمل شد ، دنبال جنگ با ایران نبود و تلاش می کرد از طریق تحریم ایران را به تغییر رژیم یا تغییر رفتار وادار سازد . ه همین دلیل تحریم ها روز به روز گسترده تر می شد تا ایران را به تجدید نظر در مسیر خود که دستیابی به چرخه کامل تولید سوخت هسته ای بود ، وادار سازد .
باید بذیریم که برجام توانست بهانه های حقوقی را که آمریکا در پرونده سازی هسته ای علیه ایران بدست آورده بود ، ازبین ببرد . همچنین اتحاد نامقدسی که بین آمریکا و متحدانش علیه ایران تشکیل شده بود ، با برجام فروپاشید .
3- وقتی بوش، اوباما و ترامپ می گویند برای مقابله با سیاست های ایران تمام گزینه ها روی میز است خنده دار به نظر می رسد که ما فکر کنیم یکی از گزینه های احتمالی روی میز صلح با ایران است زیرا برای مقابله با سیاست یک کشور از در صلح با ان کشور وارد نمی شوند . صلح زمانی اتفاق می افتد که دو طرف به هر دلیل مایل هستند سیاست مقابله را کنار گذاشته وارد معامله با طرف مقابل بشوند.
4- همانطورکه گفته شد برجام ضمن آنکه بهانه را ازدست دشمنان ایران خارج کرد به پرونده سازی هسته ای علیه ایران پایان داد و درعمل آنها را مجبور کرد غنی سازی ایران را ولو به صورت محدود، بپذیرند این موضوع نه تنها ضریب تهدید بالقوه علیه ایران را کاهش داد، بلکه فرصت جدیدی را برای همکاری های ایران در امور هسته ای با سایر کشورها فراهم ساخت.
آقای امیر احمدی درپاسخ به سئوال آقای دهباشی به نکته بسیارمهمی اشاره دارد که درادامه با هم می خوانیم :
«دهباشی: آقا منظورشان صلح نبود؟
امیرهوشنگ احمدی: چرا بود. آخه اوباما میآید جنگ بكند با ایران آخه چه جنگی من به دوستم یكی میگفتم آقا خیلی خیلی خیلی كه اینها دیگه تند میرفتند چندتا موشك میزدند به این طرف و اون طرف درست شد؟ ما كه خودمان زدیم این موشك را مگه ما چی كار كردیم آمریكا مگه بدتر از اون میكرد كه ما با غنیسازی خودمون كردیم بیشتر از این نمیكرد والا...
دهباشی: یعنی همان بمبی كه میخواستند بزنند نیروگاه را خراب بكنند خودمان شن و ماسه ریختیم.
امیرهوشنگ احمدی: ما خودمان خراب كردیم آقا هر بمبی را میزدند 98 درصد اورانیوم غنی شده ما را از بین نمیبردند. ما 98 درصدش را انداختیم دور. آقا كدام بمب بود كه از صد درصد نود و هشت درصدش را خراب كنه؟ هیروشیما هم نبود. من موافق مذاكره بودم اما این آقایون نه هدف خوبی داشتند، نه مذاكره خوبی میكردند، نه تیم خوبی داشتند. یك عده جوان میدانید كه هوچی شده بودند و هو میكردند و مردم هم هو میكردند اینها را جامعه را خونشان را كردند خون شون رو توی شیشه كه این راهش....»
از نگاه آقای امیر احمدی حتی اگر جنگ هم می شد تخریب آن به اندازه ای نبود که ایران محدودیت های برجامی را اعمال کرده است . حالا باید ببینیم آقای امیر احمدی چقدر به واقعیت های موجود در صنعت هسته ای ایران اشراف دارد . چقدر منطبق با واقعیت های موجود در ان زمان ادعای خود را مطرح می کند . برای روشن شدن بحث ذکر چند نکته اساسی مهم به نظر می رسد:
1- با توجه به ابعاد خطرناک وقوع هر نوع حمله آمریکا به تاسیسات غنی سازی اورانیوم در نطنز و یا فردو و نیز تاسیسات راکتور اراک و تاسیسات یو سی اف اصفهان به دلیل وجود اورانیوم در این مراکز امکان آلودگی وسیع هسته ای در ایران وجود داشت که شاید برای آقای امیر احمدی که مقیم آمریکا هستند این موضوع چندان اهمیت نداشته باشد اما بطور قطع برای مردم ایران بسیار اهمیت دارد
2- شروع حملات احتمالی آمریکا با اراده مقام های آمریکایی خواهد بود اما پایان دادن آن دیگر دست مقام های آمریکایی نیست و نمی توان بطور دقیق ابعاد اقدام های احتمالی ایران و تبعات آن را برای پایگاه های آمریکا در سطح منطقه تخمین زدن . یعنی دقیقا به همین خاطر آمریکایی ها رفتند به سراغ سلاح تحریم های اقتصادی چون می دانستند درگیرشدن درجنگ با ایران برخلاف افغانستان وعراق ابعاد محدودی ندارد. براین اساس خوش خیالی آقای امیراحمدی برای فرض محدود بودن ابعاد تخریب صنعت هسته ای ایران بسیار شگفت آور است.
3- اشاره آقای امیر احمدی به از بین رفتن 98 درصد اورانیوم غنی شده ایران بدور از واقعیت است زیرا ایشان یا اطلاع ندارند که ایران ازحدود 300 کیلو اورانیوم غنی شده 20 درصد خود نیمی از ذخایر خود را رقیق سازی کرد و ما به ازای نیم دیگر ان اورانیوم طبیعی دریافت کرد. در مورد ذخایر اورانیوم پنج درصد نیز اورانیوم طبیعی دریافت کرد . بطوریکه تنها در یک مورد بجای حدود 100 کیلو اورانیوم غنی شده در حدود 11 تن اورانیوم طبیعی از روسیه دریافت کرد . کمیت این مبادلات در گزارش آقای آمانو در بعد از اجرای برجام با ذکر جرئیات موجود است .
4- تعیین سقف 300 کیلو اورانیوم غنی شده به میزان 68/3 درصد برای ایران در 15 سال از زمان شروع اجرای برجام به این جهت بوده است که اصولا مصرف مورد نیاز برای اورانیوم غنی شده در ایران فعلا تا سال 2021 فقط به راکتور تهران محدود می شود. زیرا سوخت راکتوری بوشهر تا سال 2021 باید توسط روسیه تامین شود. اما ازاین سال به بعد با توافق روسیه ایران نیزازسوخت ساخته شده خود استفاده می کند. پس تا آن زمان مصرف اورانیوم غنی شده در ایران صرفا مورد نیاز راکتور تهران برای تولید دارو است که ذخایرموجود از اورانیوم غنی شده کفایت تولید چند سال این راکتور را خواهد کرد. بعد از ان هم تعهد دارند سوخت ایران را تامین کنند. اگر نکردند ایران به راحتی سوخت راکتور تهران را می تواند تولید کند. همچنانکه به راحتی در سال 1390 غنی سازی 20 درصد را انجام داد وصفحات سوخت برای مصرف نیروگاه تهران را هم در کمال حیرت جهان تولید کرد. این دانش در ایران بومی شده و با برجام نه تنها از بین نرفت بلکه زمینه مناسبی برای رشد پیدا کرد . زیرا سوخت هسته ای در ایران بعد از برجام با استاندارد های جهانی تطبیق داده می شود.
5- باید توجه داشت به دلیل نامحدود نبودن منابع اورانیوم در ایران به نفع ایران است که اورانیوم طبیعی وارد کرده و روند غنی سازی را با اورانیوم وارداتی انجام دهد و ذخایر خود را برای روزی که آنها به هر دلیل به ایران اورانیوم ندهند ، نگه دارد.
6- بمب هروشیما در یک لحظه حدود 140 هزار نفر ادم را به همراه کلیه تاسیسات شهر نابود کرد واقعا این اقدام را می شود با برجام مقایسه کرد ؟ اینگونه اغراق ها بیشتر برای برانگیختن احساسات خالصانه کسانی است که از جزئیات فنی برجام اطلاع ندارند اما می دانند که مثلا در قلب راکتور اراک سیمان ریختند. اما دکتر امیر احمدی این واقعیت را به مردم نمی گوید که در مقابل، ایران امکان ساخت راکتوری مجهز تر با حفظ استاندارد های بین المللی با همکاری چین و آمریکا را پیدا کرده است . این راکتور 20 مگاواتی از آب سنگین برای خنک کردن راکتور استفاده می کند و برای کاهش نگرانی های غرب در باره وجود پلوتونیوم در پسماند سوخت آن، از اورانیوم غنی شده بجای اورانیوم طبیعی استفاده می کند .
جمع بندی بحث:
واقعیت این است که آقای امیراحمدی بدون توجه به جزئیات فنی ودقیق برجام و تاثیر آن برصنعت هسته ای صرفا با اتکاء به مسائل حقوقی و سیاسی تلاش دارند مردم ایران را متقاعد کنند که در مورد توافق برجام خیانت تاریخی انجام شده است .درحالی که اگر در یک فرصت مغتنم بند به بند برجام ازلحاظ فنی،حقوقی ، سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی بررسی شود آنگاه ایشان وهمه ومنتقدان گرامی در باورهای خود تجدید نظر می کنند . امیدوارم با انجام مراحل پیش بینی شده در برجام به تدریج دستاوردهای بزرگ برجام برای ملت ایران بیش از پیش در یک محیط علمی و بدور از احساسات شناسانده و تبیین شود.