درخبرها امده بود مدودوف  رئیس جمهوری روسیه از سیاستهای اقتصادی دولت روسیه و شخص پوتین انتقاد کرده است

ایا این یک تاکتیک جدید درهمکاری بین روباه وشغال برای ازاستفاده ابزاری ازآقا شتره است که داستان آن معروفه یا آنکه واقعا اختلاف هایی دردستگاه روسیه پدید آمده است. که تحلیل آن دوستانی را که می گفتند قانون اساسی را اصلاح کردند و دوره ریاست جمهوری را به شش سال افزایش دادند تا زمینه برای کناره گیری مدودوف وبازگشت پوتین آماده شود ، سخت با چالش جدی روبروکرده است.

ماجرای انگور خوردن شترو شغال و روباهه در باغ همسایه  و برخوردی که روباهه با همکاری شغال برای بهره کشی از شتر داشتند دران داستان قدیمی در نوع خود برای ما عبرت اموزاست . اما اینکه تحولات امروز روسیه چقدر با ان منتطبقه محل تردید است . ولی درک اینکه بالاخره درروسیه امروز چه کسی حرف آخر را می زند چندان ربطی به ماجرا ی شتر و روباه و شغال ندارد . اما ارتباط آن زمانی بیشتر معلوم می شود که بدانیم آقای پوتین در غرب به روباه معروف است ودستیار قدیمی روباهه در ادبیات کهن ما هم آقا شغاله است که دراینجا قصد بی ادبی به ساحت جناب رئیس جمهور و نخست وزیر روسیه نیست بلکه تنها تشبیهی است تا بتوانیم ماهیت عملکرد روسیه امروز را کشف کنیم که آیا آنها هم برای استفاده از شیر شتر و کولی گرفتن از شتره برای خوردن انگورهای باغ همسایه که در اینجا احتمالا اوکراین است ، با پوتین رقابت می کند یا همکاری خواهند داشت . اما باغبان این باغ همسایه که حتما آدم ناتویی است بطور قطع در مساله قطع گاز به اروپا دخالتی نمی کند در صورتی که در داستان قدیمی ما باغبان وقتی بخاطر آواز خواندن شغاله که بخاطر انگورخوردن ، آوازخواندنش گرفته بود ، خبردار می شود با چوب به جان  آقا شتره  می افتد زیرا شغاله از "راه آب" به راحتی فرار کرده بود و روباهه هم به دنبال اون فرار را برقرار ترجیح داد اما شتر بخت برگشته که از در امده بود نمی توانست از راه آب فرار کند . خلاصه انگوررا شغاله وروباهه خورده بودند شتره کتکش را حالا در این ماجرای خودمان باید دنبال اوپک انگوری گشت که در باغ همسایه با چالش اروپایی روبرو شده است .

اما داستان کهن ما به اینجا ختم نمی شود چون موقعی که شتربخت برگشته از باغ همسایه با هر بدبختی فرار می کند باز به تور شغاله و روباهه می خورد اما اینبار قرار است هر سه از یک رودخانه خروشان بگذرند تا به ان طرف اب برسند و اینبار به باغ آباد تری در همسایگی تک بزنند دراینجا باز هم نوبت کولی دادن شتر میرسد وآقا شغاله وروباهه برپشت شترسوارمی شوند تا دررودخانه غرق نشوند دروسط آب، شترداستان ما شروع به رقصیدن می کند روباه و شغاله التماس و درخواست که ما داریم وسط آب سرنگون می شیم حالا چه موقعه رقصیدنه  .شتره می گه چطور اون موقعی که من می گفتم آواز نخون باغ بون می یاد پدر مارا در می آورد می گفتی انگور خوردم آواز خواندنم گرفته حالا منم رقصیدنم گرفته  شما هر کاری می کنید بکنید

در ان  زمان نه راهی برای غنی سازی کوهان اقا شتره بود ونه انگوری برای شغاله ونه شیری برای روباهه فقط افتادن توی آب بود و نگاه کردن باغ بونه که اتفاقا سیاه شده بود.

باغبون همسایه کناری هم برای خودش خط امنیتی با آدم های ناتو و  بد مروت ترسیم می کرد