در حاشیه دستور تعطیلی بازداشتگاه گوانتانامو
درپاسخ به این سئوالات عده ای می کوشند بازهم بگویند این دستور اولا اجرا نمی شود و ثانیا حتی اگر اجرا هم شود نشان دهنده آن است که آمریکا اعتراف می کند به اقدام هایی علیه حقوق بشر دست زده است که باید مسئولین آمریکایی برای ارتکاب آن مجازات شوند زیا این اقدام ها که به تعبیرخودشان پیچیده سازی،پنهان کاری و تشکیل زندان های مخفی و در نهایت اعمال شکنجه بوده است ،نمی توانند در چهارچوب مبارزه علیه تروریسم توجیه شوند. براین اساس آمریکا هر اقدامی انجام دهد ازآن می توان برداشت توطئه کرد .
اما به باور نگارنده باید گفت تجدید نظرطلبی اوباما ، به واسطه آن است که برای ترمیم چهره تخریب شده آمریکا درهشت سال دوران زمام داری بوش ، کاخ سفید هیچ چاره ای جز ایجاد تغییرات لازم درجهت پیشبرد اهداف راهبردی خود ندارد.
اینکه ما در داخل ایران مرتبا این تحلیل سنتی را تکرار کنیم که "آمریکا در دراز مدت منافع سرمایه داران را دنبال می کند ، وبه همین دلیل تغییر رئیس جمهور نمی تواند به معنای تغییر در استراتژی آمریکا باشد،" گره ای ازمبانی تحلیل درست تحولات جاری آمریکا باز نمی شود. همانگونه که ما به آمریکایی ها بخاطرتحلیل غلطشان از تحولات جاری ایران به درستی ایراد می گیریم ، خودمان هم نباید . با ارائه تحلیل های کلیشه ای و سنتی به گونه ای برخورد کنیم که پس از گذشت مدتی بی پایه بودن تحلیل های خود را نظاره گر باشیم .
براین اساس پیشنهاد من این است که دستور اوباما را برای تعطیلی گوانتانامو نقطه شروعی برای تغییرات وعده داده شده بدانیم و متناسب با آن از روند جاری استقبال کنیم . دریک نگاه بدبینانه حتی اگر برای فریب افکار عمومی چنین اقدام مثبتی انجام شده باشد بازهم خوب است که ازاین کار پسندیده استقبال شود. چرا که یکبار برای همیشه به روند غلطی که در پیش گرفته شده بود پایان می دهد.
بیش از دو هزار روز افراد را در گوانتانامو بدون اثبات هیچ جرمی در بدترین شرایط تحت شکنجه جسمی و روحی نگهداری کردن با هیچ مرام و مسلکی منطبق نیست و قطعا کسی باور نمی کند که به نام مبارزه علیه تروریسم بتوان اینچنین رفتاری غیر انسانی در برابر کسانی داشت که هنوز هم روشن نیست جرم آنها دقیقا چه بوده است.
اوباما با صدور چنین دستوری در واقع تلاش کرد چنین لکه ننگ بزرگی را از چهره آمریکا پاک کند . اگرچه این اقدام به هیچ وجه نمی تواند یک روزه همه خاطرات را محو کند اما حداقل می تواند نشان دهد که اوباما به یکی از اقدام هایی که وعده کرده بود عمل کرد.
اکنون جهان منتظر اقدام های اساسی بعدی اوباما است . آیا او موفق خواهد شد با روحیه استکباری و نخوت خاص آمریکایی مبارزه کند تا زمینه برای برداشت صحیح از تحولات امروز جهان و در نتیجه ارائه راه های سریع و صحیح حل معضلات موجود بین المللی فراهم شود؟
اوباما به تنهایی نمی تواند رودرو با منافع سرمایه داران آمریکا بایستد واصولا قرار نیست چنین نقشی را ایفا کند. او آمده است تا چهره جدیدی را از آمریکا برای مردم جهان باز سازی کند تا آمریکایی ها راحتر بتوانند همچنان سیاستهای یکجانبه گرایی خود را درعرصه بین المللی پیش ببرند . اگر این تحلیل را قبول داشته باشیم باید ضمن درک صحیح ابعاد این تحول و تغییر به دنبال آن باشیم که ایران چگونه می تواند از این تغییرات هرچند تاکتیکی و ظاهری باشند ، در راستای منافع ملی خود بهره گیری کند .