با این حال نگارنده معتقد است در آغاز کار دولت دوازدهم که صد روزی از آن می گذرد فرصت را غنیمت شمرده با توجه به تغییرات اخیر در دولتهای ازبکستان و قرقیزستان و انتظار برای ایجاد تغییرات در دولتهای قزاقستان و تاجیکستان دریکسال آینده  می توان باردیگر مروری داشته باشیم بر شناسایی موانع موجود در توسعه مناسبات ایران با این کشورها و با توجه به نقاط قوت و ضعف ، خلاصه راهکارهای برای برون رفت از وضعیت فعلی برای رسیدن به وضعیت مطلوب در آینده نزدیک ارئه گردد. تا به اصطلاح حداقل حجت تمام شود "آنچه لازم بود گفته شود، نوشته شد. "

با آنکه در این مجال ادعای کشف جدید نیست و محتوای مقاله تکرار مواردی است که بارها و بارها کارشناسان این حوزه مطرح کرده اند اما آنچه در این فرصت بصورت جمع بندی دیدگاه های کارشناسی در 26 سال گذشته اارائه شده  شاید  به عنوان جمع بندی جدید متناسب با متغیرهای موجود اعم از وابسته و مستقل در منطقه در خور توجه باشد.

ناگفته روشن است که دریک یاداشت محدود نمی توان همه موضوع های مهم را بصورت دقیق بررسی کرد، اما به قول سعدی بزرگ در خانه اگر کس است یک حرف بس است .

1- دعوای برنامه ریزی برای آینده 

تقریبا ازهمان اوایل استقلال کشورهای آسیای مرکزی تا امروز همیشه در جلسات کارشناسی این بحث مطرح شده است که به نظر می رسد ایران برای رسیدن به اهداف خود در آسیای مرکزی هیچ برنامه مدونی ندارد. البته مسئولین مربوط همیشه این ادعا را رد کردند و فرمودند بی اطلاعی کارشناسان به معنای نبودن برنامه نیست. اما تقریبا اکثر قریب به اتفاق کارشناسان این نظر را مطرح کردند که اگر برنامه ریزی وجود داشت وضعیت امروز را نداشتیم . بنابراین یا برنامه ریزی درست اجراء نمی شود و یا آنکه اساسا برنامه ریزی متناسب با واقعیت های منطقه طراحی نشده است.

 شاید یکی از معایب همین بی اطلاعی اکثر کارشناسان حوزه از برنامه ریزی مورد ادعا این باشد که آنها مجال نقد و بررسی آنرا هرگز پیدا نکرده اند. در صورتی که اگر اینگونه برنامه ها حداقل در بخش سیاست های اعلانی منتشر شود ، می توان انتظار داشت با نقد دلسوزانه کارشناسان نقاط قوت و ضعف آن را شناسایی کرده و متناسب با فرصت ها و تهدید های موجود به یک برنامه ریزی واقعی تر دست پیدا کنیم .

2- ناهماهنگی  و موازی کاری بین ارگان ها و نهاد ها ی تصمیم گیر

موضوع هماهنگ نبودن سازمان ها و نهاد هایی که باید مجری سیاست های ایران در کشورهای منطقه باشد و نیز موازی کاری بعضی از نهادها و سازمانی های برون مرزی ، مساله پوشیده ای نیست . با آنکه برای ایجاد چنین هماهنگی تا کنون در چند نوبت ستاد هایی تشکیل شده است . از جمله  درهمان سالهای ابتدایی "ستاد کشورهای مستقل مشترک المنافع" در وزارت امور خارجه تشکیل شد ولی با گذشت زمان ناهماهنگی های موجود ، مشکلات متعددی را آفریده و احتمالا در آینده هم بوجود می آورد که  درعمل زحمات بسیار زیادی که برای توسعه مناسبات از طرف مسئولین در دستگاه دیپلماسی کشیده شده است ، بی نتیجه یا کم نتیجه شده اند.

ریشه این ناهماهنگی ها عمدتا به خود سازمان ها و یا نهادهای مربوط بر نمی گردد بلکه به افراد مجری سیاست ها مربوط می شود که عمدتا دیدگاه بخشی نگری دارند و کمتر به یک هم افزایی سازمانی تن می دهند. به همین دلیل مهم ترین اقدامی که  برای رفع این مشکل اساسی می توان انتظار داشت بکارگیری افرادی است که دارای نگرش سیستمی باشند و با ایجاد هم افزایی بین افراد در حوزه ماموریت به رسیدن به اهداف کلان در درجه اول و سپس به اهداف سازمانی توجه نشان دهند.

نکته مهم تر اینکه اکثر کارشناسان برایجاد یک مرکز هدایت و هماهنگی در جایی فرا قوه ای که تصمیم های آن نافذ باشد تاکید دارند. امروز ضروت تصمیم های آینده نگر بر اساس مطالعه روند های گذشته و استفاده از تجربه های موفق و تکرار نکردن اقدام های اشتباه بیش از هر زمان دیگر احساس می شود.

3-  نشناختن نیازهای واقعی کشورهای آسیای مرکزی

دربحث ها و تصمیم گیری های چند سال گذشته اغلب این نکته بخوبی روشن شده است که تصمیم سازان و مجریان سیاست های ابلاغی درایران متناسب با اهداف و آرمان های کشور و انقلاب اسلامی ، در اغلب موارد برنامه هایی را دنبال کردند که اصولا در داخل این کشورها مورد استقبال قرار نگرفته اند. از سوی دیگرتعداد قابل توجهی از افراد ایرانی که به این کشورها اعزام شده اند، آشنایی و تخصص لازم را در باره محیط این کشورها و فرهنگ و تاریخ و نیازهای اقتصادی و گرایش های سیاسی طرف مقابل نداشتند. در نتیجه یک نوع دلزدگی از طرف دولت و مردم کشور میزبان بوجود آمده است.

برای مقابله با این وضعیت تاکنون تلاش های متعددی صورت گرفته و با مرور زمان از این جنبه ما مشکلات کمتری در مقایسه با گذشته داریم با این حال هنوز ظرفیت های مناسب برای همکاری های گسترده وعمیق بین ایران و کشورهای آسیای مرکزی ناشناخته مانده است. به نظرمی رسد این ظرفیتها قابل احساء هستند و نباید آنها را به ترجیح بند تکراری و ملال آور " اشتراکات تاریخی ، فرهنگی ، دینی و زبانی " محدود کرد .

در قرن 21 کشف ظرفیت های جدید همکاری  بین ایران و کشورهای حوزه آسیای مرکزی براساس منافع مشترک و متقابلا سودمند دور از دسترس نیست . به صرف برگزاری همایش ها و میزگردها نمی توان به این مهم دست یافت . به نظر می رسد باید از موسسات تخصصی و اتاق فکرهای موجود در ایران بهره گرفت و در عرصه های  نوین ازجمله آنچه "صنایع فرهنگی" خوانده می شود این ظرفیتها را به صورت یک برنامه اجرایی تحول سازاز قوه به فعل  رساند. 

4- سیاست های مخرب آمریکا علیه ایران در آسیای مرکزی

یکی دیگرازموانع مهم توسعه همکاری بین ایران و کشورهای آسیای مرکزی در 26 سال گذشته ، سیاست خصمانه آمریکا علیه ایران بوده و هست. آمریکا در اجرای سیاست " همه چیز بدون ایران"  تلاش می کند ایران را ازهرگونه همکاری منطقه ای درامورانرژی (نفت و گاز) ، حمل و نقل (ریلی ، دریایی و هوایی) که مزیت نسبی در آن دارد . ایران که می تواند آسیای مرکزی محصور در خشکی را به دریای عمان و خلیج فارس ارتباط دهد و از طریق خط لوله ، گاز آسیای مرکزی را به اروپا برساند و نفت را از طریق سواپ برای این کشورها صادر کند با کارشکنی روز افزون آمریکا روبرو است.

بی تردید این کارشکنی ها در کاهش مناسبات ایران با کشورهای آسیای مرکزی تاثیرگذار بوده است با این حال ایران می تواند از طریق همکاری های دو یا چند جانبه با توجه به موفقیت همکاری های ایران و روسیه در سالهای اخیر اقدام های موثرتری را برای مقابله با این سیاست آمریکا در پیش بگیرد . این موضوع بویژه پس از برجام و برداشتن بسیاری از تحریم های بین المللی می تواند عملیاتی باشد . 

از جمله بر اساس مدل همکاری های سه جانبه ایران با روسیه وجمهوری  آذربایجان ف ایران می تواند همکاری های جدیدی را در دستور کار خود قرار دهد بویژه آنکه ازبکستان در تحولات داخلی خود آمادگی بیشتری را برای همکاتری با سایر کشورها از جمله ایران از خود نشان می دهد . بنابراین همکاری چهار جانبه  بین ایران ، هند ، ترکمنستان و ازبکستان از طریق تقویت بندر چابهار دور از دسترس نیست و دقیقا بر اساس نیاز هر چهار کشور می تواند برنامه ریزی شود.

براین اساس همکاری فراموش شده بین ایران ، افغانستان و تاجیکستان با مشارکت چین و قرقیزستان نیز می تواند به یک همکاری های چهار جانبه دیگر تبدیل شود. به نظر می رسد راه مقابله عملی با سیاست های یکجانبه گرایی آمریکا در منطقه رفتن به سوی همکاری های چند جانبه بین ایران و کشورهای منطقه است. این برنامه ها با در نظر گرفتن تغییر رویه کشورهای منطقه در یکسال اخیر بیش از هر زمان دیگر احساس می شود .

5- رقبای منطقه ای ، روسیه ، چین و ترکیه

ایران برای توسعه مناسبات خود با کشورهای آسیای مرکزی با رقبای بسیار بزرگی چون روسیه و چین روبرو است . البته دراین سالها ترکیه نیز یک رقیب هم عرض محسوب می شده است. به نظر می رسد وقت آن رسیده ایران "جدل رقابتی " را با این کشورها به یک " فرصت همکاری " تبدیل کند. با درنظر گرفتن این واقعیت که چین بدلیل ظرفیت های بسیار گسترده تر اقتصادی در مقایسه با ایران و نیزروسیه  بخاطر برخورداری ازنفوذ عمیق سیاسی، امنیتی واقتصادی درآسیای مرکزی رقبایی نیستند که ایران به مقابله با آنها برخیزد، زیرا امکانات برابری با آنها ندارد. بنابراین بهتراست حتی با ترکیه که ایران امکان رقابت با آن را دارد ، به سمت ایجاد زمینه های مناسب برای همکاری پیش برود.

 به باورنگارنده  وقت آن رسیده که ایران بپذیرد کشش پذیری نیاز منطقه به همکاری های اقتصادی به حدی بالا است که حضور کشورهایی مانند چین ، روسیه ، هند و ترکیه جا را برای ما تنگ نمی کند. این نگاه که دائما تبلیغ می شود "حضور کشورها ی مانند چین و روسیه مانع ایران برای توسعه همکاری است "  به هیچ وجه با واقعیت های موجود منطبق نیست . زیرا نوعی پوشش برای پنهان کردن کم کاری ها و برنامه ریزی نکردن ها است.

جمع بندی بحث :

فهرست  موانع ایران را می توان بسیارطولانی ترکرد. شاید حداقل چند عامل مهم دیگر مانند نداشتن بودجه و امکانات لازم برای سرمایه گذاری دراین کشورها، فراهم نبودن امکان صدور خدمات کارشناسی - که درسالهای اخیرایران چند نمونه موفق درامورسد سازی، خدمات چند رسانه ای و ارتباطات  فیبر نوری هم درمنطقه داشته است- می توان براین فهرست افزود.  با این حال ایران هنوز نتوانسته با همه امکانات خوبی که دارد بازاریابی خوبی دراین کشورها داشته باشد. ازطرف دیگرامکانات کشورهای منطقه برای بازرگانان ایرانی بخوبی معرفی نشده وآنها هنوز با مدل های سنتی می کوشند به بازارهای مقصد وارد شوند. وضعیت مبادلات بانکی و بیمه ویژه  کالاهای صادراتی و وارداتی نیز با مشکلات اساسی روبروند

آنچه بیش ازهراقدام دیگری ضروری به نظرمی رسد شناخت اولویت آسیای مرکزی برای ایران است با آنکه همه مسئولین براین موضوع اذعان دارند، اما درعمل چنین اولویتی مشاهده نمی شود. ایران گویا ترجیح می دهد درآسیای غربی موقعیت خود را تثبیت کند و در آسیای مرکزی و قفقاز اولویتهای بعدی خود را جستجوکند.

نکته مهم اینکه باید بپذیرم که نیازبه تغییر درسیاست ها ، اهداف و روش ها بیش ازهرزمان دیگر احساس می شود. شرایط منطقه به سمت بهبود فضای همکاری پیش می رود بنابراین باید ایران می تواند علاوه برفعال شدن درسازمان های  اکو و شانگهای برای همکاری های سه ، چهار یا پنج جانبه درسطح منطقه و فرامنطقه ای برنامه ریزی کند. 

دیدن موانع  موجود بر سر راه توسعه مناسبات ایران با کشورهای آسیای مرکزی به معنای نادیده گرفتن موفقیت های سالهای گذشته ایران دراین منطقه نیست. طرح بدون پرده پوشی مشکلات به ایران کمک می کند بجای افتخاربه موفقیت های گذشته اش به فکررفع مشکلاتی باشد که امروزمی تواند برای برطرف کردن آنها با هزینه کمتری  تلاش کند. زیرا اگر امروز برای حل این موانع اقدام جدی انجام نشود ، شاید فردا لازم باشد هزینه های بازهم بیشتری برای حل و فصل آنها پرداخت کنیم .