ایوانف در آغاز مقاله خود با ياداوري اين مسئله که جهانيان توجه خاصی به انتخابات رياست جمهوري دوازدهم ژوئن ايران نشان مي دهند؛ چنين مي نويسد:

« نامزدهاي اصلي که بايد با يکديگر رقابت کنند مشخص شده اند اما صرفنظر ازاين که چه کسي در ايران روي کارآيد جامعه جهانی بايد خود را براي گفتگوي دشواري با تهران اماده کند در واقع جامعه جهانی به خوبي مي داند که چه رفتاري نبايد در مورد ايران به کارگيرد مثلا درامريکا به فاصله چند ماه تا روي کارامدن دولت جديد فعاليت مربوط به ايران کاهش يافت چون روش قبلي درمورداين کشوربه بن بست رسيده وبه همين دليل يافتن روش جديد به باراک اوباما سپرده شده است اما هنوز مشخص نيست چه خط مشيي بايد در مورد ايران به کار گرفته و چه پيشنهادهايي بايد به اين کشور داده شود »

این بخش از مقاله اقای ایوانف نشان می دهد که او نیزمانند دیگران یا تحت تاثیر القائات تبلیغات رسانه های غربی ویا بصورت خود آگاه تلاش می کند دیدگاه چند کشوری را که مخالف دست یابی ایران به غنی سازی اورانیوم در ایران هستند ، به عنوان خواست جامعه جهانی جا بیندازد . در حالی که می دانیم اکثریت کشورهای جهان در چهار چوب جنبش عدم تعهد بارها حمایت خود را از دستیابی همه کشورها به انرژی هسته ای اعلام کرده اند. زیرا انها نه بخاطر حمایت صرف از موضع ایران بلکه بخاطر اینکه ایران پیش قراول صحنه مبارزه برای به رسمیت شناختن حق همه کشورها درباره تولید صلح آمیزانرژی هسته ای در عمل و نه در متن پیمان ان پی تی هستند . اکثریت کشورهایی که مایل به برخوردار ی از انرژی هسته ای هستند آرزو می کنند  ایران بتواند  این حق جهانی را که در بند چهارم پیمان ان پی تی به رسمیت شناخته شده است به تحقق عینی دهد.

ايگور ايوانف در ادامه مقاله خود با ياداوري اين موضوع که در اين اواخر گفتگوهاي چند ساعته پر شماري درمسکو، تهران ، نيويورک وساير شهرها با مقامات بلند پايه ايران انجام شده خاطر نشان مي سازد که پس ازهردورگفتگوصرفنظرازمسائلي که درانها مطرح شده اين مسئله کاملا مشخص بوده که ايرانيها از ديد ايفاي نقش شايسته درجهان به مسائل نگاه مي کنند وترديدي در اين زمينه ندارند . بیان این واقعیت از زبان وزیر خارجه اسبق روسیه برای ما جالب است اما در ادمه مقاله به زوایای بیشتر نگاه این مقام روسی که مروج دیدگاه میانه رو در روابط با ایران است بیشتر آشنا می شویم .

ایوانف در ادامه مقاله خود می نویسد :

« هيچ کشوري درجهان وجود ندارد که نظروموضع آن حائزاهميت نباشد اما نظر و مواضع کشورهايي مانند ايران اهميت خاصي دارند و حل مسائل مهمي از قبيل منع گسترش تسليحات هسته اي مبارزه با تروريسم مشکل افغانستان ، عراق ، خاورميانه، امنيت انرژي ،اوضاع جهان اسلام وغيره با درنظر گرفتن امنيت منطقه اي و بين المللي در حد قابل توجهي به موضع تهران در مورد انها بستگي دارد»

آقای ایوانف در توضیح اینکه چراموضع ايران درمورد اين مسائل تا اين اندازه مهم است چنين مي نويسد «ايران کشوري با امکانات بسيار وسيع است موضوع فقط ازاين قرار نيست که جمعيت اين کشور تا اواسط قرن به يکصد ميليون نفرخواهد رسيد که هفتاد درصد انها زير سي سال خواهند بود اين کشور داراي مردمی با تاريخ وفرهنگ بزرگ است که بخشي ازآن به توانايی انديشيدن مستقل مربوط مي شود هيچ کس نمي تواند ايرانيها را به تغيير طرز تفکرشان وادارد و بازداشتن ايران از مشارکت در امور بين المللي و بويژه تلاش براي انزواي اين کشور کاملا غير واقعي و غير سازنده است و امادگي دولت باراک اوباما براي دراز کردن دست دوستي به سوي ايران يعني اغاز گفتگو با اين کشور علاوه بر وقوف مقامات کاخ سفيد به تجربه سخت دولتهاي قبلي ازدرک اين واقعيت حکايت دارد اروپاييها هم به نوبه خود فعال شده اند و تهران بايد درک کند که اين نشانه ها به منزله دعوت به گفتگوي عادي است و به منزله بخشش و گذشت از گامهايي نيست که ايرانيها طي سالهاي اخير برداشته و موجب نگراني جامعه جهاني شده اند »

روشن است که تعارفات اقای ایوانف در باره ما ایرانی ها مقدمه ای است برای انکه بتواند به تهران هشدار بدهد که درخواست برای مذاکره با ایران به معنای بخشش و گذشت از گام هایی که تاکنون برداشته است ، نیست !! بلکه تنها فرصتی برای انجام گفتگو بجای تهدید است . باید از اقای ایوانف پرسید تهران بجز تحقق حق خود چه خطایی مرتکب شده است که انتظار داشته باشد که غرب، ویا به تعبیراقای ایوانف "جامعه جهانی" ایران را ببخشد؟

اقای ایوانف در ادامه مقاله خود ، برنامه هسته اي را مهمترين مشکل ايران می داند وبراین نکته تاکید دارد که گفتگوهاي  شش کشورميانجي دراين زمينه به بن بست رسيده اند و تحريم هايي که شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران  به اجرا گذاشته با اين که بر اقتصاد ان تاثير گذاشته اند اما مانع ادامه توسعه توان هسته اي و افزايش تعداد سانتريفيوژها تا هفت هزار نشده اند. ولی اقای ایوانف این واقعیت را نادیده می گیرد که برنامه ایران برای دستیابی به انرژی هسته ای بیش از انکه برای ایران و جهان مشکل ساز شده باشد ، فقط موجب نگرانی اسرائیل ،آمریکا و کشورهای صاحب تکنولوژی هسته ای  هستند که نمی خواهند سایر کشورها انحصار موجود را بشکنند . به زبان ساده تر روسیه با غنی سازی اورانیوم در ایران مخالف است زیرا نمی خواهد مشتری عمده خود را در زمینه خرید اورانیوم غنی شده از دست بدهد . البته این ملاحظه را هم دارد که در رقابتهای موجود بین مسکو و واشنگتن ، روسیه نباید و نمی تواند کارت ایران را از دست بدهد به همین دلیل در برخورد با ایران مثل آمریکا عمل نمی کند .

 آقای ایوانف در ادامه مقاله تحلیلی خود به بررسی چرایی بی نتیجه ماندن مذاکرات با ایران پرداخته ودر این باره می نویسد:

« کاملا مشخص است که مشکل به ترکيب شرکت کنندگان گفتگوها مربوط نمي شود بلکه با پيشنهادهايي که انها مطرح کرده اند ارتباط دارد بايد انچه را که براي هردو طرف قابل قبول است وموجب مصالحه مي شود درنظرگرفت واين وظيفه بسيار دشواري است. نبايد فراموش کرد که گرچه واشنگتن نشانه هاي مثبتي براي ايران مي فرستد هنوزنه فقط درامريکا وبلکه درکشورهاي ديگرمحافل با نفوذي وجود دارند که از نظرانها تنها راه حل ممکن براي حل مشکل هسته اي ايران به کارگيري نيروي نظامي است اين افراد از سخنان تندي که مقامات ايران به زبان مي اورند خوشحال مي شوند چون چنين اظهاراتي لزوم به کار گيري نيروي نظامي را عليه اين کشور تاييد مي کنند به همين دليل بايد تصميم های فوری و شجاعانه ای به منظور ناکام گذاشتن اين افراد غلط انديش اتخاذ کرد شايد زمان ان رسيده که طرفين به جاي تکرار مواضع قبلي از تجربه به دست امده استفاده کنند و نگاه جديدي به مشکل ايران داشته باشند اين مشکل بخشي از تلاشهاي جهاني است که براي تحکيم رژيم منع گسترش تسليحات هسته اي به کار گرفته مي شوند وهيچ استثنايي در اين زمينه از جمله محدود کردن حقوق ايران قابل قبول نيست »

دراین قسمت آقای ایوانف به بیان این واقعیت اذعان دارد که دلیل بی نتیجه بودن مذاکرات توجه نکردن به خواست ایران است البته این را دربیان آنچه که" برای هردو طرف قابل قبول باشد" مطرح کرده است . روشن است که مذاکره کنندگان مرتب به خواسته خودشان توجه می کردند که همانا توقف غنی سازی در ایران بود اما هیچگاه به خواست ایران که برخورداری از حقوق هسته ای خود در تمام ابعادش هست ، توجهی نشان نمی دادند . اکنون اقای ایوانف معتقد است که هم باید به خواسته های ایران توجه شود و هم با انجام مذاکرات،جریانی را که خواهان برخورد نظامی است ازصحنه دورساخت . 

به عقيده دبيرسابق شوراي امنيت روسيه در زمان تنظيم خط گفتگو با ايران بايد اين نکته را در نظر داشت که «برنامه هسته اي يک ايده ملي است که همه نيروهاي سياسي و اجتماعي ايران در مورد ان اتفاق نظر دارند و توسعه فناوريهاي هسته اي و از جمله غني سازي اورانيوم از دوران حکومت شاه به منزله يکي از عناصر مهم تحکيم موقعيت کشور به عنوان رهبر منطقه اي و حتي فرا منطقه اي در اين کشور مد نظر بوده است اما اين ايده ملي حتما به معني جنبه نظامي ان نيست»

تصریح اقای ایوانف بر این واقعیت مهم درخور توجه است اما او درادامه مقاله خود به یک نکته اساسی تاکید دارد که توجه به ان بسیاراهمیت بیشتری دارد او می نویسد:

« درحال حاضرهيچ اطلاعات موثقي که تصميم سياسي مقامات ايران را براي ساخت سلاح هسته اي اثبات کند وجود ندارد هرچند نمي توان چنين چيزي را کاملا منتفي دانست به هرحال هدف گفتگوها نبايد واداشتن ايران به صرف نظرکردن ازحقوق قانوني اش براي توسعه فناوري پيشرفته هسته اي باشد بلکه بايد شرايط

سياسي اقتصادي و فني ايجاد شود که تهران را به غير مفيد بودن غني سازي اورانيوم صنعتي متقاعد کند »

در اینجا  آقای ایوانف هم مانند  گزارش های  البرادعی کاملا دو پهلو موضع گرفته است از یکسو تصریح

می کند که هیچ اطلاعات موثقی برای اینکه ایران بخواهد بمب هسته ای بسازد در دست نیست ، اما بلافاصله می نویسد "هرچند نمي توان چنين چيزي را کاملا منتفي دانست" جالب انکه می خواهند ایران را متقاعد کنند که غنی سازی صنعتی برای کشورمفید نیست این یعنی بازگشت به طرحی که او دردوره ای که هنوز دبیر شورای امنیت ملی روسیه بود. سه سال پیش ایوانف به اقای لاریجانی دبیروقت شورای امنیت ملی پیشنهاد داد ه بود که ایران غنی سازی در سطح تحقیق و توسعه را ادامه دهد اما افزایش تعداد سانتی فیوژها را به تعداد لازم برای غنی سازی اورانیوم درسطح صنعتی نرساند. این طرح در همان زمان با مخالفت جدی آمریکا و متحدانش روبرو شد زیرا انها اساسا نمی خواستند ایران به دانش هسته ای دست یابد. به همین دلیل ایوانف در ادامه مقاله خود به عنوان راه حل میانه تائید می کند : 

 « گفتگوبا ايران بايد براساس اين اصل مهم مبتني باشد که اين کشور بايد فقط به فناوريهايي که براي تحقيقات صلح اميزمورد نيازاست دسترسي داشته باشد. هدف گفتگوها امضاي توافقنامه هايي است که حق ايران را بر اساس پيمان منع گسترش سلاحهاي هسته اي نقص نکنند و درعين حال به جامعه جهاني تضمين قابل اعتمادي بدهند که برنامه هسته اي اين کشور فقط جنبه صلح اميز دارد .شايد بتوان يک بار ديگر گزينه ايجاد کنسرسيومي را با مشارکت تهران براي اجراي برنامه هاي هسته اي از جمله غني سازي غير صنعتي اورانيوم در اين کشور مطرح کرد يعني تهران بايد کمک ارزشمندي در زمينه فناوري دريافت کند و در ازاي ان همه مسائل باقيمانده در خصوص برنامه هسته اي را بر اساس قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل مختومه اعلام و پروتکل الحاقي اژانس بين المللي انرژي هسته اي را امضا کند که به بازرسان بين المللي امکان مي دهد بدون هيچ مانعي کنترل کاملي برفعاليت هسته اي اين کشورداشته باشند علاوه براين بايد ضمانت هايي درخصوص استفاده نکردن تهران از کنسرسيوم در زمينه هايي که با پيمان منع گسترش تسليحات هسته اي مغايرت داشته باشند پيش بيني شود »

حالا باید از اقای ایوانف پرسید اولا چرا ایران باید از غنی سازی صنعتی چشم پوشی کند؟ ثانیا در شرایط کنونی که ایران به مسیری که انتخاب کرده است با موفقیت ادامه می دهد ایران چه نیازی دارد که به شرایط غرب تن دهد؟  ثالثا آقای ایوانف بهتر بود در باره اینکه گروه پنج به علاوه یک ،چه تعهدات متقابلی را باید بپذیرد تا برای ایران انگیزه بیشتری برای همکاری ایجاد شود ، مواردی را ذکر می کرد.

واقعیت ان است که یکی ازدلایل مهم به نتیجه نرسیدن مذاکرات با ایران ، نپذیرفتن تعهدات متقابل از طرف گروه پنج به علاوه یک بوده است . انها همیشه از ایران خواسته اند برای اعتماد سازی که معلوم نیست شرایط نهایی آن چیست ، غنی سازی را تعطیل کنند اما هیچگاه تصریح نکردند درمقابل کدام اقدام های اساسی را برای کمک به ایران برای دستیابی دائمی به انرژی هسته ای انجام خواهند داد.      

وزير خارجه سابق روسيه در بخش ديگري از مقاله به اين مسئله مي پردازد که گفتگوهاي مربوط به مشکل هسته اي ايران بايد با جلب اين کشور به روند تصميم گيري در خصوص مشکلات منطقه ازجمله بحرانهاي افغانستان عراق و خاورميانه همراه باشد و نبايد اين مسائل را با مشکل هسته اي تهران ارتباط داد چون چنين چيزي مي تواند نتيجه برعکس به همراه داشته باشد. ایوانف در ادامه مقاله خود می نویسد:

« موضوع اين است که مشارکت ايران درحل و فصل مشکلات منطقه به نفع همه است چون اين کشوردرجمع کساني قرارمي گيرد که درثبات منطقه نقش اساسي دارند و به طورطبيعي نزاکت بيشتري دررفتارخود رعايت خواهد کرد. درواقع علامتي که براي تهران ارسال مي شود بايد کاملا واضح باشد اجراي چنين برنامه اي که پاسخگوي منافع اين کشورهم هست بايد شامل خودداري آن ازسخنان تحريک آميزوبهتربگوييم بيهوده درمورد اسرائيل وتوقف حمايت ازحماس و حزب الله باشد خود اين دو گروه هم درصورت آغازيک بازي جديد وايجاد جواعتماد وهمکاري درمنطقه بيشترنفع خواهند برد اما مهم ترين مسئله اين است که ابتکارات جديد بايد به نفع نيروهاي ميانه رو ايران تمام شوند »

جان کلام اقای ایوانف را شاید بتوان دراین بخش ازمقاله جستجو کرد. اودراین بخش به دونکته  اساسی توجه می دهد که مخاطب ان دربند اول مسئولین ایرانی هستند که به انها می گوید ایران باید توجه کند موضوع مشارکت در حل و فصل معضلات منطقه ای را به ماجرای هسته ای گره نزند . در بند دوم به آمریکایی ها هشدار می دهد که نباید به ایرانی ها به اصطلاح  آدرس غلط بدهند بلکه به آنها نشان دهند که مشارکت دادن ایران درروند صلح افغانستان یا عراق به معنای آن نیست که آنها ازانتقاد خود درمورد مواضع ایران دربحث هسته ای وحمایت ازحماس و حزب الله دست برمی دارند. 

تحلیل این دوبخش ازدیدگاه ایوانف در شرایط کنونی به این جهت مهم است که بدانیم روسیه در مورد مذاکرات احتمالی ایران و آمریکا نگران است ودر باره همکاری احتمالی ایران با آمریکا در افغانستان ناخشنود است . زیرا روسیه همیشه از تضاد ایران وآمریکا به نفع خود بهره برداری کرده است . علاوه براین روسیه می داند اگر ایران بخواهد از همه امکانات خود در منطقه استفاده کند با دست پر تری در مذاکرات احتمالی وارد می شود به همین جهت ازامریکایی ها می خواهد نقش آفرینی ایران را در منطقه از موضوع هسته ای جدا کند این یعنی انکه وزنن وجایگاه ایران رادردوسطح جداگانه ارزیابی کنند. روشن است چنین پیشنهادی درواقع بیش از انکه تامین کننده منافع متقابل باشد ، نگاه به منافع روسیه دارد که در افغانستان و عراق به بازی گرفته نمی شود .