در روابط میان ایران و روسیه همواره نوعی بدبینی حاکم بوده است. بخشی از این بدبینی به روابط میان دودولت مربوط می‌شده و بخشی نیزدرمیان مردم ایران و مردم روسیه رواج داشته است.

 برای آنکه قضاوت دقیق تری در باره روابط ایران و روسیه داشته باشیم لازم است  سابقه تاریخی دوکشوررا درسه دوره مجزا ازهم بررسی کنیم. این تقسیم تاریخی به ما کمک می کند تا تحولات  روابط ایران با روسیه تزاری را از روابط ایران و شوروی جدا ببینیم . و روابط تهران با مسکو را پس ازفرپاشی شوروی درسال 1991 به دوران گذشته  تلخ  پیوند ندهیم . در این صورت می توانیم دلیل بسیاری از سوء تفاهم های موجود در بین دو کشور را بهتر درک کنیم . در نتیجه تاحدود زیادی شبهات موجود در ذهن ایرانیان وروس ها برطرف خواهد شد. 

 از طرف دیگر متاسفانه در ایران به جای پرداختن به نقاط ضعف‌ها و ریشه‌یابی مشکلات داخلی به شکلی دقیق وعلمی، همواره این تمایل وجود دارد که این مشکلات به گردن کشورهای خارجی انداخته شود،جای تاسف است که دربرخی موارد این مسئله دربین نخبگان وروشنفکران  کشوردنبال می‌شود.این واقعیت که ایران دشمنانی دارد و انها هم بیکار ننشستند یک موضوع است واینکه ما هر تحولی که در ایران رخ می دهد به خارجی ها منتسب کنیم یک بحث دیگر است. به عنوان مثال درتحولات پس ازانتخابات ایران بسیاری روسیه را دخیل می دانند بی آنکه دلایل قانع کننده‌ای برای استدلال‌های  خود داشته باشند.

 این مسئله شبیه همان استدلالی است که عده‌ای دیگرازمقامات یا صاحب نظران کشور درباره  نقش آفرینی کشورهای غربی درباره تحولات پس از انتخابات در ایران تحت عنوان انقلاب مخملی یا رنگی مطرح می کنند .این نظریه برای تحلیل واقعی تحولات  مشکل آفرین است. این‌که همواره چشم مسئولین یا روشنفکران ایرانی به دنبال توطئه‌هایی باشد که امریکاییان یا اروپاییان از یک طرف و روسیه و چین از سوی دیگر برای ایران طراحی می کنند ، برداشتی از ایرانی ها را به خودمان منتقل می کند که گویا ما خودمان نمی توانیم سرنوشت خودمان رابدست بگیریم .در حالی که اکثرا معترف هستند که ایران امروزیکی از مستقل ترین کشورهای جهان است که دولت و مردم نقش تعیین کننده در ان دارند .  

 برای تحلیل واقعی تحولات ایران باید به نقش عامل خارجی  تا آن اندازه ای که در واقعیت اثرگذاری دارد بهاء دهیم . ما باید بدانیم مشکل اصلی از کجاست و ما چه نقطه ضعف‌هایی داریم که باید برطرف کنیم . آیا ما ایرانیان دائما باید نگاه‌مان به سوی عوامل خارجی باشد؟ به باور نگارنده ما همان اندازه که برای آزادی ایرانیان ارزش قائل هستیم به همان اندازه باید برای ما استقلال ایران ارزش و اهمیت داشته باشد . همان‌طور که در قانون اساسی کشورآمده  نباید میان آزادی و استقلال تفکیک قائل شد.

 تصورهای غلطی که دور از واقع است

اخیرا فاکتورهایی میان مردم ایران درخصوص نقش روسیه در تحولات پس ازانتخابات مطرح می شود که پایه و اساس منطقی و مستدل ندارد. من به عنوان فردی که حداقل بیست سال است مسائل ایران و روسیه را رصد می‌کنم فارغ از هر نوع تعصب می‌گویم که وقایعی مانند آنچه اخیرا در ایران رخ داده است هیچ ربطی به مداخله یا حمایت روسیه ندارد.

 به عنوان مثال در بیان ارتباط ایران و روسیه در تحولات اخیر مطرح می شود که آقای احمدی نژاد پس از انتخابات به اجلاس شانگهای در روسیه رفته و آقای مدودف از ایشان استقبال کرده است، در حالی که اولا اجلاس سران شانگهای از پیش مشخص بوده، سال قبل در تاجیکستان برگزار و آقای احمدی نژاد در اجلاس حاضر شد، امسال در روسیه بود و سال آینده نیز در کشوری دیگر خواهد بود.

 ثانیا استقبال رئیس جمهور روسیه از آقای احمدی نژاد استقبال خاصی نبود که با استناد به آن بتوان به رابطه ویژه ای اشاره کرد.اقای مدودف همانگونه که از سایر رهبران استقبال کرد از اقای احمدی نژاد استقبال کرد. همچنین گفته می‌شود که نیروهای نظامی و امنیتی ایران در روسیه آموزش چریکی وضد چریکی دیده‌اند درحالی که مراکزامنیتی وانتظامی ایران دارای سوابق لازم و آموزش های بومی هستند؛ نیازی به آموزش پلیس روسیه ندارند . یا در بحث خزر این گونه درمیان مردم ایران رواج یافته که روسیه و کشورهای حاشیه خزر حق ایران را خورده اند درحالی که هنوز رژيم حقوقی دریای خزر میان کشورهای منطقه در حال بررسی است و هیچ قرارداد نهایی امضاء نشده است.

 کلیه این مباحث جنبه تبلیغاتی و رسانه‌ای دارد و صرف قرار دادن چند فاکتور در کنار هم مبنایی برای استدلال منطقی نیست. این در حالی است که در برابر این نوع برداشت‌ها، اعتقاد به این که در ایران انقلاب رنگی در حال شکل گیری است نیز غیر واقعی و فاقد ارتباط است.

 تحولات پس از انتخابات ایران نه تنها ارتباطی با حرکت‌های تحت عنوان انقلاب رنگی ندارد، بلکه نمی‌توان به صرف برخی شباهت‌ها نتیجه گرفت حرکت مردمی که به نتایج انتخابات اعتراض داشتند از پشت صحنه توسط آمریکا هدایت می شد چنانکه درصربستان و اوکراین و گرجستان چنین بود .

شباهت های ظاهری نمی تواند مبنای درستی برای قضاوت باشد . انقلاب رنگی دارای ویژه گی هایی است که بر اساس مستندات و نه حدس و گمان ها طی دو دهه اخیر توسط  سازمان سیا به اجرا گذارده شده است در این مورداگر خدا توفیقی دهد در مقاله ای مستقل به بحث می پردازم

 بنابراین نه تنها نباید مشکلات رخ داده پس از انتخابات ریاست جمهوری را به گردن غرب انداخت بلکه نباید برخی موضوعات را فارغ از دلایل منطقی به روسیه و چین ربط داد یا به واسطه برخی شباهت ها تحت عنوان انقلاب رنگی از آن یاد کرد.

 باید به خود باز گردیم و ضعف‌ها را جستجو کنیم، استقلال و آزادی ما ایرانیان دست خودمان است، لزومی ندارد هرموضوعی را به گردن خارجی ها بیندازیم . اگرایران را آباد ، آزاد و مستقل می خواهیم باید بدون چشم داشت به کمک خارجی ها وهوشمندی در باره اهداف توسعه طلبانه آنها، در کشورمان با همت خودمان باهم مهربان تر باشیم و به هم اعتماد کنیم .