1- کارِاسرائیل باشد تا بهانه ای برای حمله به ایران فراهم کرده باشد

در مورد این احتمال که کار اسرائیل باشد می توان گفت در عالم سیاست هراتفاقی امکان دارد و در تحلیل رویدادها هم تحلیلگر می تواند آسمان و ریسمان ببافد و هر پدیده را به هر پدیده دیگری  ربط دهد و در تحلیل دلایل و چرایی وقوع یک حادثه و مسئولیتهای آن برای کشورها منافع تعریف کند و اهداف آنها را به نقد بکشد. اما این تحلیل ها چقدر منطبق با واقعیت ها است بستگی دارد به روش و اصولی که تحلیگر بکار می گیرد و ارائه فکتها قرائن و شواهد و اسناد دقیق که همه اینها در یک تحقیق جامع امکان پذیر است و نمی توان در یک تحلیل مختصر به همه جوانب آن پرداخت .

اما در این مورد می توان گفت اگر آنگونه که ادعا می شود دولت اسرائیل چنین کاری کرده است که تا از یک طرف آمریکا و عربستان را به جنگ با ایران ترغیب کند و از طرف دیگر سهام آرامکو را بعد از این حمله به ثمن بخس بخرد باید این واقعیت را در نظر بگیریم که اسرائیلی ها می دانند جنگ احتمالی آینده محدود به ایران و عربستان نیست، بلکه کل منطقه را در برمی گیرد.  در چنین جنگی احتمالی اگر اسرائیل بیش از ایران و عربستان ضرر نکند، کمتر هم نخواهد کرد. بنابراین بصورت منطقی اسرائیلی ها اگر چنین اقدامی کردند خطر بزرگی را برای خودشان آفریندند که با سابقه عملکرد آنها منطبق نیست. پس می توان گفت این احتمال بسیار ضعیف است.

2- کار ایران باشد  برای پیشبرد سیاست منطقه ای خود

کسانی که معتقدند ایران مسئول حمله به پالایشگاه و تجهیزات نفتی آرامکو درعربستان است دلایل زیر را مطرح می کنند :

الف: ایران قبلا گفته بود یا همه نفت صادر می کنند یا اگر ایران نتواند نفت صادر کند سایر کشورها هم نفت صادر نخواهند کرد. حمله به کشتی های نفتکش در خلیج فارس ، حمله به سایت نفتی فجیره در امارات که نشان داد دسترسی به خارج از تنگه هرمز هم مشکل کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس را حل نمی کند و حمله سهمگین به تاسیسات نفتی عربستان دقیقا در راستای اجرای این سیاست است.

ب: ایران این عملیات را انجام داد تا از موضع قدرت وارد مذاکره مستقیم با عربستان و امارات شود و طرح صلح هرمز که از سوی آقای روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد در واقع بخش تکمیلی این سیاست ایران است . اما چرا به نظر نمی رسد ایران چنین اقدامی را ایران انجام داده باشد:

باید توجه داشت سیاست ایران در خلیج فارس سه محور اصولی دارد

اول آنکه «امنیت در خلیج فارس برای یا برای هیچکس».

دوم آنکه امنیت باید با مشارکت و همکاری هشت کشور منطقه خلیج فارس تامین شود و نباید به کشورهای فرامنطقه ای اجازه داد با ایجاد بحران در منطقه به فروش سلاح ادامه بدهند و پایگاه نظامی بیشتر در منطقه ایجاد کنند.

سوم آنکه امنیت پایدار در منطقه خلیج فارس در سایه تامین منافع همه کشورهای منطقه تامین می شود . احترام به منافع متقابل به یک طرح جامع همکاری امنیتی و سیاسی برای رسیدن به منافع مشترک می انجامد و در نهایت می تواند به تشکیل یک سازمان امنیت و همکاری منطقه ای کمک کند.

با توجه به سه محور بالا قاعدتا ایران در شرایطی که با آمریکا و متحدانش بر سر مسائل برجام درگیر است و با گسترده ترین تحریم های طول تاریخ روبرو است ونیز منطقه در وضعیت بحرانی قرار دارد هیچ انگیزه ای برای ایجاد نا امنی بیشتر نخواهد داشت. زیرا می داند افزایش نا امنی در منطقه به معنای فراهم کردن بهانه برای آمریکا است تا بتواند در منطقه حضور بیشتری پیدا کند. و سلاح بازهم بیشتری به کشورهای منطقه بفروشد. حتی امکان شروع تحمیل جنگی جدید از طرف آمریکا و متحدانش به منطقه وجود داشته و دارد.

بنابراین بسیار دور از ذهن مصلحت اندیش می رسد که ایران صرفا بخاطر ممانعت از فروش نفت سایر کشورها و نیز زمینه سازی برای مذاکرات با عربستان دست به چنین ریسک خطرناکی زده باشد

3- کار نیروهای یمنی در حال جنگ با عربستان و امارات باشد

عربستان و امارات  با سوء استفاده از قطعنامه تحت فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل به شماره 2204 تلاش کردند در چارچوب تشکیل یک ائتلاف عربی با مشارکت بعضی کشورهای عربی دیگر از جمله سودان، از فروردین سال 1394 در تجاوزی همه جانبه وارد یمن شدند. بهانه این حمله گسترده بازگرداندن عبد رب منصورهادی رئیس جمهوری برکنارشده یمن به قدرت و مبارزه علیه آنچه تروریستهای حوثی می خواندند، بود . بدون توجه به اینکه منصور هادی  در آن زمان حداقل دوسال از دوره ریاست جمهوری اش گذشته بود. ضمن آنکه حوثی ها در کنار سایر نیروهای مردمی و ملی یمن بیش از چهار سال است در برابر ارتش های مسلح به پیشرفته ترین سلاح ها مقاومت می کنند و این کار از یک گروه تروریستی بر نمی آید.

در نتیجه در بیش از چهار سال گذشته نه تنها عربستان و امارات به اهداف خود نرسیدند بلکه با تداوم جنگ خونین و بی حاصل ، بین ریاض و مسقط بخاطراختلاف نظر در مورد آینده یمن ، اختلافاتی نیز بوجود آمد . در چنین شرایطی همه یمنی های با وجود دیدگاه های متفاوت بر سر مبارزه علیه مداخله نیروهای خارجی در امورداخلی کشورشان در چهار سال گذشته با همه امکانات در برابر نیروهای عربستان و امارات و متحدانشان  مقاومت کرده و هزاران کشته و زخمی دادند.

در چنین شرایطی آنها انگیزه کافی برای حمله به مواضع کشورهای متجاوز در هر سطحی را دارند . فقط می ماند این موضوع مهم که چگونه آنها توانستند تجهیزات پدافندی موجود و رادارهای مستقر در عربستان را دور بزنند و تا شمال عربستان به تاسیسات نفتی آرامکو درعربستان نفوذ کرده و ضربه قابل توجه ای به این تاسیسات  نفتی وارد کنند.

این موضوع علاوه بر آنکه نشان داد دست یمنی ها برای وارد آوردن ضربه متقابل بسته نیست موجب شد تا ناکارآمدی پاتریوت ها و موشکهای پدافندی که قرار بود تور امنیتی برای عربستان وامارات ودیگران تامین کند ، به اثبات برسد.  گرچه ناکارآمدی این نوع موشکهای پدافنی قبلا در عملیات حماس علیه مواضع اسرائیلی ها به اثبات رسیده بود.

به نظر می رسد کارشناسانی که باور نمی کنند یمنی ها توانسته باشند چنین حمله گسترده ای را برنامه ریزی و به مورد اجراء بگذارند درواقع برآوردی دقیق از قدرت نظامی یمنی ها بویژه در بخش موشکی و پهبادی ندارند. اما بدلیل نبود اطلاعات دقیق میدانی نمی توان بصورت قاطع در این مورد ارزیابی دقیق کرد.

جمع بندی :

به نظر می رسد از سه گمانه زنی موجود به دلالیلی که ذکر شد احتمال اینکه یمنی ها عملیات حمله به تاسیسات نفتی آرامکو درعربستان را انجام داده باشند، بیش از سه دو گمانه دیگر است. با این حال باید این واقعیت را در نظر بگیریم که قدرت نمایی یمنی ها می تواند زمینه سازی برای ایجاد تمایل بیشتر عربستان برای رسیدن به راه حلی صلح آمیز در مورد یمن باشد .

راه حلی که از یکسو امنیت مرزهای جنوبی عربستان با یمن به طول 1300 کیلومتر را تامین می کند و از سوی دیگر به استقرار یک دولت مقتدر و مستقل در صنعا که نماینده اکثریت مردم یمن باشد ، کمک نماید. دولتی که بی شک تهدید کننده منافع عربستان نیست اما مانند چهار دهه گذشته وابسته به ریاض هم نخواهد بود.

بی شک رسیدن به چنین راه حلی در سایه مذاکرات برای صلح و توقف جنگ بین  یمنی ها  و قدرتهای بازیگر منطقه فراهم خواهد شد. در نهایت  برگزاری انتخابات آزاد و مراجعه به آراء مردم  پس از تشکیل دولت انتقال ملی در یمن کارگشا خواهد بود. این طرح مستلزم آن است که  هر دو طرف واقعیت های موجود در صحنه یمن امروز را به رسمیت بشناسند و اجازه ندهند بازهم جنگ و نابودی امکانات ادامه پیدا کند. زیرا حتی در عربستان هم برای بازسازی تاسیسات نفتی خسارت دیده ، این شرکتهای غربی هستند که درآمد های بازهم بیشتری بدست می آورند.