به هرحال ممکن است که دنیا به دلایل اقتصادی مجبور به همکاری با آمریکا شوند و نتوانند تحریم‌ها را کاهش دهند، اما از منظر مسایل بین المللی، آمریکا مسوول تمام این ماجراها شناخته می‌شود؛ چرا که توافقی بین المللی را که ذیل قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل قرار دارد ،زیرپا گذاشت.

این کارشناس درباره‌ی بایدها و نبایدها در این فضا، گفت: در دنیای سیاست قدرت حرف اول را می‌زند؛ قدرت به معنای عامش که شامل قدرت نظامی و اقتصادی و… است؛ به سهم یک کشور در تجارت جهانی و سهم آن کشور در تولید اقتصاد دنیا و در تولید علم و فرهنگ جهان، همگی مولفه‌های قدرتمندی یک کشور است و دنیای امروز دنیای قدرت است و کشور متناسب با قدرتی که دارد و جایگاهی که بدست می‌آورد می‌تواند کارهای خود را پیش برد.

این موضوع که ایران فقط به مساله‌ی قدرت نظامی تکیه کند قطعا وجه همت ایران نیست؛ قاعدتا، هم باید وضعیت اقتصادی‌مان بهتر شود، هم از لحاظ فرهنگی رشد کنیم، هم از نظر علمی، با اینکه الان نسبتا جایگاه خوبی داریم اما باید بیش از اینها باشد تا بتوانیم اثرگذار باشیم. از آن طرف هم بالاخره اگر می‌خواهیم که قدرتی برابر با دشمنان ایران داشته باشیم، باید به مردم اتکا داشت. حکومت‌هایی که به مردم متکی هستند می‌توانند در برابر مداخلات خارجی قد علم کنند. قدرت مردم از هرچیز دیگری برای مداخله‌ی قدرت خارجی بیشتر است. بنابراین باید وحدت ملی و اقتدار ملی را حفظ کرد.

با موضع‌گیری علیه این و آن و مطرح کردن اتهامات بی اساس در مورد جناح‌های مختلف، بخصوص که انتخابات را در پیش داریم به جایی نمی‌رسیم. اگر حضوری که مردم در شهرهایی مثل تهران و اهواز و کرمان داشتند –که متاسفانه آن حادثه‌ی تلخ هم پیش آمد- اما حضور میلیونی مردم در صحنه اگر در انتخابات هم تکرار شود اثرگذاری توان ملی ایران را بر معادلات منطقه افزایش خواهد داد. این موضوع در سایه‌ی ایجاد تفاهم، وفاق ملی و اعتماد بدست خواهد آمد؛ نه با ایجاد اتهامات جدید.

اینکه باز برای انتخابات فضا را دوقطبی کنیم و با طرح اتهامات علیه این و آن فضا را متشنج کنیم، به خیال اینکه دوقطبی شدن مردم را بیشتر به سمت صندوق می‌آورد اشتباه است. درحالیکه می‌شود فضا را به سمت یک اتحاد ملی در برابر دشمن خارجی برد. ضرورت این موضوع را بنظرم همه قبول دارند اما آن اقداماتی که باید انجام دهند و اقداماتی که نباید انجام دهند، اینها را درعمل قبول ندارند.

من نمی‌دانم که به چه دلیل برخی موارد را مطرح می‌کنند و انگیزه‌شان چیست؟! اصل را رها می‌کنند و به مسایلی فرعی می‌پردازند.

بهشتی پور  در پایان درباره‌ی اینکه برای حفظ اتحاد ملی چه باید کرد، گفت: چرا مردم برای قاسم سلیمانی اینگونه به خیابان‌ها آمدند؟ از طیف‌های مختلف؛ چون حرف و عملش یکی بود و این مهم است که شخصیتی چنین خصوصیتی داشته باشد. خودش در میدان باشد و دیگران را نفرستد جلو و خودش بنشیند. این مهم است که قاسم سلیمانی در صحنه حضور داشت و هرجا که لازم بود خودش وارد عمل می‌شد.

باید همین صداقت و اخلاص و ایران دوستی و ظلم‌ستیزی و عدالت طلبی که قاسم سلیمانی داشت را در پیش گیرند. شاید شعار بنظر برسد اما من واقعا فکر می‌کنم کسی مثل قاسم سلیمانی در عمل اینگونه بود و به همه‌ی ما یاد داد که می‌شود در صحنه‌ی سیاست هم این کارها را کرد.