روسیه در این مقطع زمانی باید در سال 89 تکلیف نیروگاه اتمی بوشهر را مشخص کند . احتمال زیادی وجود دارد که روسها در این سال نیروگاه اتمی را تحویل دهند. با اینکه نمی توان در این موارد به صورت مطلق اظهار نظر کرد اما شواهد موجود نشان می دهد این موضوع بیش از این نمی تواند سوژه بده بستان های پشت پرده  میان روسیه و آمریکا قرار گیرد در نتیجه باید در سال 1389 به سرانجام برسد.روسیه اکنون تمام توان خود را برای حضور و حفظ جایگاه خود  در بازار تولید کنندگان نیروگاه های اتمی  بکار بسته است که افتتاح نیروگاه بوشهر می تواند برگه برنده ای برای نشان دهنده کارآمدی فن آوری روسی باشد. اکنون مسکو قرارداد ساخت 12 نیروگاه اتمی را با هند به امضا رسانده است و روسها قصد دارند برای امارات متحده عربی و عربستان سعودی نیز نیروگاه های اتمی بسازند.

اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که تا زمانی که پرونده هسته ای ایران حل و فصل نشود احتمال اینکه روسها کلید آغاز به کار نیروگاه اتمی بوشهر را بچرخانند بسیار اندک است. اما به مرور زمان روسیه موفق شده است  پرونده هسته ای ایران وراه اندازی نیروگاه  بوشهررا از هم تفکیک کند. روسها توانسته اند این موضوع را جا بیاندازند که این دو مساله باید به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرند بنابراین اکنون با احتمال بیشتری می توان موضوع افتتاح نیروگاه بوشهر را در سال آینده  مطرح کرد.

دیدگاه های آمریکا و روسیه در خصوص پرونده اتمی ایران در حال نزدیک شدن به یکدیگر است و این موضوع باعث سخت تر شدن موضع مسکوشده  است.

اگر شاهد تحول فوق العاده ای نباشیم دیدگاه های روسیه و امریکا در سال 89 به یکدیگر نزدیک تر هم خواهد شد.اکنون این سوال مطرح است که این دیدگاه از طرف روسها به امریکایی ها نزدیک شده است یا بلعکس ؟ که در پاسخ به ان باید گفت ازهر دوطرف . یعنی در برخی از موارد مسکو مواضع پیشین خود را تعدیل کرده است .ودر برخی موارد دیگر  واشنگتن موضع خود را در برابر روسیه تعدیل کرده است . باید این نکته را در نظر داشت که امدن باراک اوباما در قدرت و تغییر ادبیات کاخ سفید در برخورد با روسیه بویژه درمورد به حالت تعلیق در آوردن اجرای طرح تهاجمی آمریکا موسوم به سپر دفاع موشکی ، بزرگترین گردش از سوی آمریکا در برابر روسیه محسوب می شود.ولی باید گفت ادبیات درآمریکا دربرخورد با روسیه تغییر کرده است اما همان سیاست های  بوش ازسوی کاخ سفید پیگری می شود.

درخصوص روابط روسیه وآمریکا درسال 89 باید گفت دوگره اساسی در تعاملات دو طرف وجود دارد. ناتو و گسترش رو یه شرق ان و ورود این سازمان به حوزه خارج نزدیک روسیه همواره از سوی مسکو با نگاه تهدید برای امنیت خود نگریسته شده است. این موضوع طی سه سال گذشته و از زمان مطرح شدن طرح دفاع ضد موشکی درشرق اروپا در اولویت سیاست خارجی و امنیتی روسیه جایگاه ویژه یافته است.گسترش ناتو به شرق و حضور کشورهای مانند اوکراین و گرجستان در این سازمان یک راهبرد برای ایالات متحده است نه یک تاکتیک.

با توجه به تحولات پس ازانتخابات ریاست جمهوری  اوکراین با به قدرت رسیدن یاناکویچ روس گرا دراین کشور، احتمال عضویت اوکراین درناتو به حد اقل رسیده اما هنوزکاملا منتفی نشده است.

 درخصوص خلع وکاهش سلاح های اتمی میان روسیه وامریکا نیزباید این مساله را در نظر گرفت که سلاح جدید با قدرت تخریبی چند برابری نسبت به نمونه های قدیمی ترخود در حال جایگزینی با نمونه های قبلی خود هستند. در پیمان استارت جدید دو کشور تلاش می کنند زرادخانه های اتمی خود را نوسازی کنند . برای این کار پیمان جایگزین استارت می تواند اهداف چند گانه ای را برای روسیه و امریکا محقق سازد. طرح موشکی آمریکا در شرق اروپا همواره از سوی روسیه با تردید دنبال می شده است. مسکو این برنامه را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی خود قلمداد کرده و کرملین به خصوص ارتش روسیه چنین پیمان های را ماجراجوی امریکایی نامیده است.

واشنگتن تلاش کرده است تا چنین پایگاه های موشکی را وسیله برای امنیت جمعی نه تهدید علیه کشوری معرفی کند که از سوی روسیه چنین ادعاهای پذیرفته شدنی نیست.

دیمیتری مدودف رئیس جمهور روسیه برای رویاروی با تهدیدات موشکی امریکا طرحی را به شرکای اروپایی خود ارائه کرد که در ان از پیمان امنیت جمعی بدون حضور ایالات متحده سخن گفته شده بود. این برنامه از سوی بروکسل با استقبال سردی رو به رو شد زیرا اورپاییان طی نیم قرن گذشته زیر چتر امنیتی امریکا قرار داشتند. به همین جهت و با توجه به توضیحات فوق می توان اینگونه عنوان کرد که اروپا و روسیه به عنوان هسایگان دیرنه علی رقم انکه مشکلات قابل توجهی در مناسبات خود با یکدیگر دارند درهمین حال دارای پیوستگی های عمیقی هستند که نمی توانند از ان بگذرند. به همین جهت مناسبات اروپا و روسیه بر روی یک بردار اما با تناوب در جهت حرکت ان دنبال خواهد شد. می توان گفت بخش اروپا ی شرقی که به عضویت اتحادیه در آمدند با نوعی تخاصم تاریخی ناشی از سلطه چندین دهه مسکو بر سرنوشتشان روبرو هستند در حالی که برای کشورهایی نظیر آلمان و فرانسه هم بازار خوبی برای جذب کالاهایشان محسوب می شود و هم عاملی برای تعادل بخشی در یکجانبه گرایی آمریکا در عرصه  جهان است.