در آن زمان به دلیل آنکه گستره جغرافیایی اتحاد جماهیر شوروی و حاکمیت مطلق بلشویک ها ، اعتراضی در این کشور نسبت به انتقال جزیره کریمه به اوکراین صورت نگرفت و حتی بعد از فروپاشی شوروی هم تحول خاصی در تعیین حاکمیت اوکراین بر کریمه  رخ نداد. پس از آن، روسیه  بندر سواستوپول  را از اوکراین اجاره کرد و دلیل آن هم موقعیت جغرافیایی این  بندر و نیاز مسکو به افزایش اشرافش بر دریای سیاه بود. به همین دلیل جزیره کریمه از حیث ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک برای روس‌ها به شدت ارزش دارد و بعید می‌دانم که کرملین از این جزیره چشم‌پوشی کند. باید توجه داشته باشیم که تحولات سال ۲۰۱۴ اوکراین همانند سال ۲۰۰۴ نبود. روسیه در سال ۲۰۰۴ در موضعی نبود که بتواند واکنش تند علیه اوکراین نشان بدهد اما ۱۰ سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۴ میلادی ما شاهد واکنش تند روس‌ها نسبت به انقلاب اوکراین بودیم.

 مسکو در سال ۲۰۱۴ میلادی حوزه نفوذ سنتی خود را در خطر دید و اقدام به حمایت از روس‌تبارهای مقیم اوکراین کرد و در نهایت آنچه امروز شاهدش هستیم نتیجه همان واکنش تند مسکو در سال ۲۰۱۴ است. در آن زمان غربی‌ها واکنش تندی در مورد پرونده اوکراین از خود و علیه روسیه نشان دادند و ما به هر ترتیب کمی بعد شاهد بودیم که اروپا و آمریکا تا حدودی آرام شدند. از سوی دیگر باید متوجه بود که تحریم‌های اروپا علیه روسیه به نوعی اقتصاد مسکو را هدف قرار داد و تا حدودی روس‌ها از این ناحیه ضربه خوردند. بسیاری بر این عقیده‌اند که اروپایی‌ها نمی‌توانند بیش از این کرملین را با ابزار اقتصادی و سیاسی و همچنین ابزار نظامی مانند سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) تحت فشار قرار دهند؛ چراکه پیوندهای بسیار زیادی میان اروپا و روسیه وجود دارد که می‌تواند به نوعی مانع از فشارهای بی‌امان قاره سبز علیه روس‌ها شود.

 یکی از مهمترین این پیوند‌ها مسائل اقتصادی است. همه به یاد دارند در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ کمترین اصطکاک میان غرب با روسیه اتفاق افتاد و حتی در این راستا پروژه خط لوله گاز نورد استریم ۲ با همکاری روسیه و آلمان افتتاح شد که همین مسأله واشنگتن را به شدت عصبانی کرد اما باز هم نتوانستند مانع اقدام‌های روسیه و آلمان شوند. این مؤلفه‌ها به خوبی نشان می‌دهد پیوندهای مسکو با پایتخت‌های اروپایی حداقل در حوزه اقتصادی و پس از آن سیاسی- امنیتی ناگسستنی است. ما شاهد یک بازی موش و گربه میان روسیه و اروپا هستیم، اما دو طرف نمی‌توانند به صورت کامل یکدیگر را دفع کنند اما در مقابل نمی‌توانند در قبال هم به شدت ساکت باشند. هر دو طرف یعنی روسیه و کشورهای اروپایی به خصوص آلمان و فرانسه که موتورهای محرک اتحادیه اروپا به حساب می‌آیند به یکدیگر نیاز دارند.

از منظر دیگر هم باید توجه داشت که در دوران جو بایدن، اروپا علیه روسیه با آمریکا همراه خواهد شد ولی واقعیت این است که اوکراین نمی‌تواند روی حمایت‌های اروپا و آمریکا حساب باز کند. ما شاهد بودیم که پس از روی کار آمدن «ولودیمیر زلینسکی» به عنوان رئیس‌جمهوری جدید اوکراین، او سعی کرد تا روابطش با روسیه را تنظیم کند اما باز هم نتوانست آنگونه که مد نظرش بود مسکو را به سمت خود جلب کند. حال باید دید که آیا جو بایدن و تیمش برخلاف دونالد ترامپ، روسیه را هدف قرار خواهد داد یا خیر. از سوی دیگر باید دید که آیا دموکرات‌های کاخ سفید از اوکراین حمایت خواهند کرد یا خیر. به نظرم مجموع رخدادهایی که طی هفت سال گذشته به وقوع پیوسته است، اعم از واگرایی در گروه مینسک، به خوبی نشان داده که اوکراین باید روابطش با روسیه را بازتعریف کند و به نظرم مسأله کریمه باید در چارچوب روابط دوجانبه مسکو - کی‌یف بررسی شود.