در تحلیل پاراگراف اول  باید به چند گزاره توجه فرمائید تا بتوان استدلال ارائه شده را نقد کنیم :

البته  اول باید بدانیم طرح بازتولید هژمونی آمریکا چیست؟ سپس دو گزاره مهم به عنوان صغری و کبری  استدلال مطرح شده را به دقت بخوانیم :

1- آمریکا برای حفظ قدرت هژمون خود و بازتولید این قدرت، باید از ظهور قدرتهای هژمونی منطقه ای جلوگیری کند. (موضوع)

3- آمریکا بین کشورهای منطقه اقدام به توازن سازی میکند که این توازن سازی در حقیقت بازی در زمین آمریکاست. (محمول)

بر اساس دو گزاره فوق نتیجه گرفته:

« روابط اخیر ایران با عربستان را میتوان از این دید هم تحلیل کرد که در حقیقت این دو کشور در حال فعالیت در توازن سازی مد نظر آمریکاست.»  (نتیجه )

در گزاره اول فرضیه نویسنده آن است که آمریکا برای بازتولید قدرت هژمونیک خود در منطقه خاورمیانه باید از ظهور قدرتهای هژمونی منطقه ای جلوگیری کند. اول باید پرسید چرا آمریکا باید از ظهور قدرتهای هژمونیک منطقه ای جلوگیری کند آیا تشکیل چنین قدرتهای منطقه ای در تعارض با منافع امریکا است؟ پاسخ این سئوال بسیار مهم است اگر این قدرت منطقه ای در راستای تامین منافع آمریکا تشکیل شده باشد مانند دوره رژیم پهلوی و تئوری دو ستونس نیکسون – کسینجر در منطقه خلیج فارس هیچ تعارضی با منافع امریکا نداشت و در نتیجه قدرت هژمونیک ایالات متحده را به چالش نمی گشید چون با هم متحد بودند و در عمل منافع یکدیگر را پوشش می دادند . بنابراین این اصل کلی پذیرفته نیست که امریکا همیشه برای بازتولید قدرت هژمونیک خود نیاز داشته باشد از ظهور قدرتهای منطقه ای جلوگیری کند بلکه برعکس درموارد بسیاری خود ایالات متحده بوجود آورنده قدرتهای منطقه ای برای اعمال سیاست های خود بوده است زیرا یک قدرت جهانی به قدرتهای اقماری برای رسیدن به اهداف خود نیاز دارد.

شما ببینید دلیل مخالفت آمریکا با ایران دقیقا بخاطر این است که ایران بعد از پیروزی انقلاب از اقمار آمریکا خارج شد و امروز بعد از گذشته چهار دهه به یک قدرت منطقه ای تبدیل شده است که متحد امریکا نیست و منافع این کشور در منطقه را به چالش می کشد

 

اما درگزاره دوم ادعا شده است « آمریکا بین کشورهای منطقه اقدام به توازن سازی میکند که این توازن سازی در حقیقت بازی در زمین آمریکاست. »  این گزاره  که درواقع بخش دوم استدلال نویسنده است بر این واقعیت تاکید می کند که امریکا برای اداره و کنترل متحدان خود در منطقه تلاش می کند بین قدرتهای منطقه ای توازن ایجاد کند . زیرا برهم خوردن موازنه بین قدرتهای منطقه موجب حذف یکی به نفع دیگری میشود که در نهایت کار امریکا را برای اعمال هژمونی خود در سطح آن منطقه دشوار می سازد. بر این اساس امریکا همیشه تلاش می کند از طریق حفظ موازنه  قدرت در عمل رفتارهای کشورهای منطقه را توسط یکدیگر تنظیم کند که این سیاست در اصلاح زمین بازی آمریکا تعریف شده است.

 

حالا بر اساس این دو گزاره که اولی غلط و دومی صحیح است نویسنده  تحلیل مورد نظر خود را به ما تحمیل می کند آنجا که می نویسد:

« روابط اخیر ایران با عربستان را میتوان از این دید هم تحلیل کرد که در حقیقت این دو کشور در حال فعالیت در توازن سازی مد نظر آمریکاست»

در ارزیابی نتیجه گیری  باید گفت اولا روابط نیست بلکه مذاکرات برای برقراری روابطی است که ازدی ماه  سال 1395 قطع شده است. ثانیا برقراری روابط مجدد بین ایران و عربستان اگر تحقق پیدا کند به ایجاد موازنه قدرت بین این دو قدرت منطقه ای کمک نمی کند زیرا این موازنه در شرایط کنونی در یمن ، عراق ، سوریه ، لبنان و تا حدودی در افغانستان برهم خورده است و تنها در سایه یک همکاری منطقه ای فراگیر آن هم بدون دخالت قدرتهای فرا منطقه ای قابل برقرار شدن است. تازه اگر هم برقرار شود در راستای منافع آمریکا نیست زیرا آمریکا بدنبال فروش سلاح بیشتر به یکطرف این موازنه است و از طرف دیگر با دامن زدن به ایران هراسی تلاش می کند بهانه برای توجیه حضور خود در منطقه داشته باشد.

 

در پاراگراف دوم می خوانیم :« با توجه به نوع نگاه عربستان که همیشه در جایگاه اول قدرت در منطقه خاورمیانه و ام القری بودن در بین کشورهای اسلامی بوده است، در حالت کلی نمیتوان این روابط را در راستای چشم پوشی عربستان از اهداف همیشگی‌اش دانست. لذا میتوان این گونه تحلیل کرد که این مذاکرات و روابط می تواند به نوعی در راستای بازتولید هژمونی آمریکا باشد، چرا که ظهور یک یا دو قدرت منطقه ای در هر منطقه، یقینا ضربه به هژمون امریکاست. این مورد در قدرت نوظهور مانند بریکس هم مشهود است که در دراز مدت خطرات عدیده ای برای آمریکا در پی خواهد داشت.»

در این پاراگراف نیز با دو گزاره مهم و یک نتیجه گیری  روبرو هستیم

1- با توجه به نوع نگاه عربستان که همیشه در جایگاه اول قدرت در منطقه خاورمیانه و ام القری بودن در بین کشورهای اسلامی بوده است.

2- درحالت کلی نمیتوان این روابط را در راستای چشم پوشی عربستان از اهداف همیشگی‌اش دانست.زیرا

مذاکرات بین ایران و عربستان  می تواند به نوعی در راستای بازتولید هژمونی آمریکا در منطقه باشد.

3- چرا که ظهور یک یا دو قدرت منطقه ای در هر منطقه، یقینا ضربه به هژمون امریکاست. این مورد در قدرت نوظهور مانند بریکس هم مشهود است که در دراز مدت خطرات عدیده ای برای آمریکا در پی خواهد داشت.»

در گزاره اول یک غلط مشهود وجود دارد که عربستان همیشه در جایگاه اول قدرت در منطقه خاورمیانه نبوده است بلکه  رقابت بر سر کسب چنین عنوانی بین اسرائیل ، ایران ، ترکیه و حتی مصر هم وجود داشته و هنوز هم دارد بنابراین عربستان حداکثر می تواند ادعا کند یکی از قدرتهای برتر منطقه است و به همین دلیل جایگاه مهمی در مطقه دارد اما همیشه جایگاه اول را نداشته وندارد. 

در گزاره دوم بخش اول ادعا شده است « درحالت کلی نمیتوان این روابط را در راستای چشم پوشی عربستان از اهداف همیشگی‌اش دانست.» بطور کلی وارد شدن یک کشور در مذاکرات باسیر قدرتهای منطقه ای ان هم در همسایگی اش به هیچ وجه به معنای چشم پوشی از اهدافش نیست. بستگی به آن دارد که در این مذاکرات عربستان چه امتیازی می دهد و چه امتیازی بدست می آورد.

در بخش دوم گزاره دوم  ادعا شده است« مذاکرات بین ایران و عربستان  می تواند به نوعی در راستای بازتولید هژمونی آمریکا در منطقه باشد.» این بخش هم با واقعیت منطبق نیست زیرا اگر مذاکرات ایران و عربستان با ابتکار آمریکا و تحت نظارت این کشور انجام می شد می توانستیم برداشت تحلیلی کنیم که این مذاکرات بازتولید هژمونی امریکا در منطقه است. اما می دانیم که عربستان برای آنکه دید امریکا قصد دارد به برجام برگردد و بازگشت آمریکا به برجام موقعیت ایران در منطقه را تقویت می کند بنابراین تلاش کرد با شروع مذاکرات مستقیم با ایران حداقل در روند تحولات منطقه ای تنها نماند. بویژه انکه می بیند آمریکا به صراحت اعلام می کند بهتر است عربستان به جنگ در یمن پایان دهد و یا در مورد ماجرای قتل عدنان غاشقچی ناراضی عربستانی در کنسولگری این کشور در استانبول ، آمریکا به صراحت محمد بن سلمان را مسئول صدور قتل او اعلام می کند. همه این موارد عرصه را برای عربستان تنگ کرد و این کشور ناچار شد به درخواستهای ایران برای مذاکرات مستقیم و دو جانبه پاسخ مثبت بدهد . بنابراین نمی توان این اقدام عربستان را در راستای بازسازی هژمونی آمریکا در منطقه بدانیم زیرا ایران متحد امریکا در منطقه نیست بلکه قدرت این کشور را به چالش کشیده و خواهد کشاند.