واقعیت این است تضمینی که ایران می‌خواهد باید به نحوی باشد که اگر طرف مقابل اقدامی کرد، ایران هم بتواند اقدام متقابل انجام دهد. مثل توافق آتش‌بس که اگر طرف نقض کند طرف مقابل هم اقدام می‌کند. الان اگر طرفین سیاست اقدام در برابر اقدام را پیش می‌گرفتند شاید خیلی راحت‌تر به توافق می‌رسیدند. مثلا آمریکا خواسته‌ای را انجام می‌داد و ایران هم در مقابل خواسته آمریکا را انجام می‌داد و بعد به مرحله بعدی می‌رفتند و اگر هم کسی نقض کرد، می‌شد به حالت اول برگشت.»کارشناس مسائل بین‌المللی تاکید می‌کند: «به نظر من ما اصلا نباید دنبال تضمین بگردیم چون اصلا به وجود نمی‌آید مگر آنکه دو طرف خواسته خودشان باشد که توافق را اجرا کنند. حتی‌الامکان باید به سویی برویم که آمریکا نتواند از تحریم به عنوان یک اهرم فشار علیه ایران استفاده کند.»

چون اعلام کرده‌اند که مذاکرات از نیمه آذر شروع می‌شود هنوز خوش‌بینی‌هایی وجود دارد. بالاخره خود شروع مذاکرات جنبه خوش‌بینانه دارد. مشکل این است که علاوه بر تضمین، مسائلی دیگری هم مطرح است. مثلا ایران منتظر است که آمریکا اقدامی انجام دهد و مثلا ۱۰ میلیارد دلار از دارایی‌های ایران را آزاد کند. آمریکایی‌ها هم می‌گویند که ایران باید اقدامی را انجام داده و به تعهدات قبلی خود در برجام برگردد. منظور این است که مشکل فقط بحث تضمین نیست و بحث مفاد اجرای برجام مثل اینکه چه کسی شروع کند و چطور به تعهدات خود برگردد، محل اختلاف‌نظر است.

آنکه ضرر می‌کند

آن کسی که ضرر می‌کند طرف ایران است. من این جمله قصار که معیشت مردم را نباید به برجام گره بزنیم، درک نمی‌کنم. اگر خوب فکر کنیم می‌بینیم که این گره وجود دارد. متاسفانه اقتصاد بین‌المللی یک سیستم و ساختار به هم پیوسته است. یک کشور هم وقتی بخواهد خودش را جدا کند دچار مشکلات معیشتی خواهد شد.

کسی این گره را ایجاد نکرد اما اگر بنا به صادرات یا واردات باشد، باید ارتباط بانکی داشت. وقتی در شبکه بانکی به خاطر تحریم و FATF دچار مشکل هستیم، نمی‌توان گفت که معیشت مردم را به برجام گره نمی‌زنیم. این گره ماهیتا وجود دارد و دست کسی هم نیست. ایران می‌گوید که من با همسایگان ارتباط می‌گیرم اما همین همسایه‌ها مثل عراق است که دارایی ما را به خاطر تحریم مسدود کرده است. یا ترکیه و روسیه هم چنین کرده‌اند.

واقعیت این است که باید به فکر بوده و ببینیم چطور می‌شود اثرگذاری تحریم را کاهش داد. از طرف دیگر باید پای میز مذاکره نشسته و سعی کنیم که حرف خودمان را برای طرف مقابل به شکل منطقی و چارچوب‌دارتر مطرح کنیم تا توافق حاصل شود. در هر توافقی هم باید منافع دو طرف تامین شود.

نمی‌شود که هر چه بگوییم، آنها بگویند «چشم» یا برعکس. در هر مذاکره‌ای دو طرف باید تا اندازه‌ای از خواسته‌های خود بگذرند. به هرحال جلوی ضرر را از هر جا که بگیریم منفعت است و باید به سمت مذاکرات برویم، خواسته‌های خود را مطرح و پیگیری کنیم. بی‌اعتمادی در مذاکره هم طبیعی است چون معمولا همه با کسانی که به آنها اعتماد ندارند، مذاکره می‌کنند تا این اعتماد ایجاد شود.»آنچه این روزها در اخبار می‌خوانیم و می‌بینیم، همچنین آنچه تحلیلگران می‌گویند و تاکید می‌کنند آنقدر روشن است و آنقدر تکرار شده که به نظر نمی‌رسد نتیجه‌گیری و تکرارمکررات لازم باشد. خلاصه آنکه وضعیت خوب نیست و احیای برجام بعید به نظر می‌رسد؛ حداقل در شرایط موجود.