طیفشناسی منتقدان مذاکرات در دوران رئیسی
*بهشتیپور: دورزدن تحریمها انگیزهای است برای کوبیدن بر طبل مخالفت با برجام
حسن بهشتیپور، کارشناس روابط بین الملل، نخستین سخنران این جلسه بود. او در آغاز درباره برجام و ماهیت منتقدین آن در کلاب هاوس «خبرسراسری» گفت:
«واقعیت این است بحث برجام و منتقدین برجام، چه در دورانی که روند مذاکراتش همچنان بین سالهای 92 تا 94 ادامه داشت و چه بعد از اینکه مذاکرات به نتیجه رسید و توافق به دست آمد، و از سالهای 94 تا سال 97 که ترامپ از برجام خارج شد، یک نقطه عطف در سیاست خارجی کشور بود.
منتقدین برجام بعد از اردیبهشت 97 مرتب تکرار میکردند که برجا مُرد، برجام به گورستان سپرده شد و تعابیر دیگری از این دست، ولی ما دیدیم که این برجام همچنان زنده ماند، اگرچه به کما میرفت و برمی گشت ، ولی این توافق بهعنوان یک توافقی که توانسته بود حداقل خواستههای طرف مذاکرهکننده را تامین کند، به یک نتیجه ای رسیده بود، ولی متاسفانه اقدامی که ترامپ کرد، یک ضربه بسیار مهم به برجام وارد کرد، حالا بعد از آمدن آقای بایدن این روند بازگشت آمریکا به برجام شروع شد.
من نمیخواهم تاریخچه بگویم، میخواهم روی این موضوع تاکید کنم که منتقدین برجام همچنان منتقد باقی ماندهاند، حالا با انگیزههای مختلف و با نگاههای متفاوت. بعضی از این منتقدین انتقادشان به محتوای برجام است و تصور میکنند ایران میتوانسته توافق بهتری به دست بیاورد، ولی به دلیل کمکاری یا وادادگی یا هر تعبیری که مذاکره کنندگان داشتند، به آن مطلوبی که موردنظر منتقدین است، نرسیده است. این گروه اول.
گروه دوم که اصلا من اسمشان را کاسبان تحریم میگذارم و دیگران هم گفتهاند، کاری ندارند که چه انتقادی بر برجام وارد است، کار ندارند به اینکه این روند تحریم زندگی مردم را با مشکل روبرو کرده است ، چون بالاخره برایشان درآمدزایی دارد، دورزدن تحریمها برای آنها ، انگیزهای است که همچنان بر طبل مخالفت با برجام میکوبند و کاری به محتوایش ندارند».
«گروه سوم منتقدان برجام کسانی هستند که آرمانهایی را مطرح میکنند یا نگاههای خیلی بلندنظری دارند و فکر میکنند قدرتهای جهانی در صحنه بینالمللی نشسته اند که ما چه تصمیمی می گیریم و همان تصمیم را اجرا کنند. یعنی به دور از اینکه چقدر خواسته های ما منطبق بر امر واقع است، برجام چقدر منطبق با امر واقع است، صرفا یکسری نکاتی را که ضعف می دانند، در برجام برجسته میکنند و بدون در نظر گرفتن نقاط مثبت برجام، این نقاط ضعف را مرتب تکرار میکنند و به یک شکل آرمانی تصور میکنند که میتوانند مثلا با افزایش غنیسازی اورانیوم در ایران یا افزایش ذخایر اورانیوم در ایران و افزایش نگاه به اقتصاد داخل، این خواستههایی که محققنشدنی است را تحقق دهند.
این گروه سوم در واقع الان بعد از اینکه خود منتقدین برجام آمدهاند و وارد مذاکره شدهاند و پذیرفتهاند در مورد متنی که این همه از آن انتقاد میکردند، بیایند و مجددا مذاکره کنند. چرا؟ برای اینکه میدیدند این خیرالموجودین است، یعنی همان زمان وقتی انتقاد میکردند، اصلا توجهی نمیکردند به اینکه اگر واقعا میتوانستیم متن بهتری داشته باشیم، حتما طرفهای مذاکرهکننده ایرانی هم بدشان نمیآمد که متن بهتری داشته باشیم، ولی این چیزی بود که در حد توان ما بود و میتوانستیم به آن برسیم.
نکته مهم توجه به این واقعیت است که روند بحث هستهای ایران که از تیرماه 1381 شروع شد و نقاط عطف متعددی را پشت سر گذاشت، مربوط به نظام جمهوری اسلامی ایران است، نه دولتها. یعنی چه دولت آقای خاتمی سر کار بود، چه دولت آقای احمدینژاد، چه دولت آقای روحانی و چه دولت آقای رئیسی، اینها مجموعه کارگزاران نظام جمهوری اسلامی هستند و این روند مذاکرات هستهای برمیگردد به نظام جمهوری اسلامی ایران.
بهعنوان پژوهشگری که در این چند سال سعی کردم به دور از جناحبازی، به دور از گروهگرایی و واقعا بهعنوان یک پژوهشگرکه میخواهد حقیقت را دنبال کند و واقعیتهای موجود را درک کند، به این جمعبندی رسیدم که سیاست هسته ای ایران و برجام به دولتها محدود نیست، مربوط به نظام جمهوری اسلامی ایران است. اگر خوب است، برای جمهوری اسلامی، کل نظام است؛ از صدر تا ذیل. اگر بد است، از صدر تا ذیل مسئولش هستند. بنابراین نمیشود اگر مثلا ما انتقاد میکنیم، الان بیاییم و انتقاد را به دولت آقای رئیسی کنیم یا مثلا انتقاد را به آقای روحانی، برای اینکه میخواهیم انتقاد کرده باشیم، چون نمیتوانیم از نظام انتقاد کنیم، میآییم از دولت انتقاد میکنیم. اینجا من توجه دارم که به هر حال در چه معذوراتی هستند منتقدینی که اینطور رفتار میکنند، ولی در هر صورت میخواهم این را بگویم که اگر منتقدین امروز که شما منتسب کردید به یک گروه خاص و من نمیخواهم اسمی از گروه خاص ببرم، همه با هم مسئول هستند و نباید یک گروه را فقط مسئول بدانیم .
هیچ تضمینی در توافق های بین المللی وجود ندارد
نکته مهم دیگر درمورد این جهتگیری که مثلا میگویند ما باید تضمین کافی داشته باشیم، این واقعا برای افراد حقوق خصوصی حرف درستی است، ما باید تضمین داشته باشیم. اما در حقوق بین الملل هیچ تضمین جز توافق دو طرف وجود ندارد . باید به کسانی که دنبال تضمین هستند بگوئیم یک توافق بینالمللی شما به ما نشان بدهید که تضمین داشته باشد. فقط یک نمونه به ما مثال بزنید که فلان توافق بینالمللی تضمین دارد. آخر چه تضمینی بزرگتر از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل که به راحتی دیگر چی داریم؟ و کدام توافق بوده در طول تاریخ که تضمین داشته که این برجام دومی آن باشد؟ یعنی واقعیت این است که تضمین هر توافق بینالمللی، توافق دو طرف است، یعنی مادامی که دو طرف میخواهند که ادامه دهند، این توافق ادامه پیدا میکند و هر زمان اراده میکنند که ادامه ندهند، این توافق را به راحتی آب خوردن کنار میگذارند. البته هزینههایی هم برایشان دارند و آن هزینهها را هم میپذیرند. در این مورد میتوانم مثالهای متعدد بزنم. یعنی آن کسانی که میخواهند بگویند اگر کنگره آمریکا که تازه کنگره را هم درست توضیح نمیدهند؛ در مفهوم کنگره در آمریکا، منظور مجلس سنا و مجلس نمایندگان است و در قراردادهای خارجی این مجلس سنا نقش اساسی را دارد، نه مجلس نمایندگان. اگر سنای آمریکا هم تایید کند، باز تضمینی وجود ندارد که رئیس جمهور بعدی آمریکا این توافق را به راحتی زیر پا نگذارد، یعنی ما مثالهای متعدد داریم که توافق به تصویب سنا آمریکا رسیده، ولیکن به هر دلیلی بالاخره رئیس جمهور وقت آمریکا تشخیص داده و این توافق را کنار گذاشته است. حالا از توافق هستهای در باره کاهش تسلیحات هسته ای کوتاهبرد با روسیه گرفته که بوش پسر این پیمان را به حالت تعلیق درآورد. تا توافق موشکهای هسته ای میانبرد با روسیه که ترامپ در سال 2019 به حالت تعلیق درآمد. این توافق ها به تائید سنا در هر دو کشور رسیده بود. همچنین قرارداد مودت بین ایران و آمریکا در سال 1955 که حداقل سه بار آمریکا در دادگاه لاهه به آن استناد کرده بود ، ولی به محض اینکه در سال 1398 در حکم اولیه دادگاه لاهه محکوم شد، و استنباط کردند که زمینه برای محکومیت نهایی آنها وجود دارد، به دستور ترامپ ، پومپئو وزیر خارجه رسما اعلام کرد که از این عهدنامه با ایران خارج شده است ، در حالی که سنا آن را تصویب کرده بود و در ایران هم تصویب شده بود. اگرچه در زمان شاه. مثالهای متعدد دیگری هم هست؛ ما عملا نمیتوانیم تضمینی داشته باشیم، مگر به دو شکل. یک؛ دو طرف اصلی که یکی آمریکا و ایران هستند، به ادامه این توافق راضی باشند که اگر راضی باشند، هیچ وقت این توافق به هم نمیخورد. بزرگترین تضمینش، توافق دو طرف اصلی یعنی ایران و آمریکا است. دومین وضعیت که میتواند تضمین باشد، در خود توافق گنجانده شود که اگر یک طرف به هر دلیلی از این توافق خارج شد، طرف مقابل حق دارد اقدامات ذیل را که مشخص میکنند، انجام دهد؛ یعنی از قبل مشخص باشد که طرف دوم میتواند اقداماتی را انجام دهد که این اقدامات بهطور طبیعی منجر میشود به اینکه طرف بداند که اگر از توافق خارج شد، باید چه هزینه مهمی را بپردازد، وگرنه من تضمین دیگری سراغ ندارم».
اصولا برای لغو نهایی تحریم ها راهحلی جز مذاکره وجود ندارد
واقعیتش این است که افرادی که مدتها منتقد برجام بودند، الان با این سوال عمومی روبهرو هستند که این برجامی که شما اینقدر از آن انتقاد میکردید، چرا الان آمدید و دارید مذاکره میکنید. برای همین یک طیفی آمده و شروع کرده به انتقاد کردن برای اینکه نشان دهند نه. ما همچنان داریم مذاکرات انتقادی میکنیم که حالا اسمش را بگذاریم مذاکرات انتقادی یا هر مذاکره دیگری. من میخواهم یک اصل کلی را عرض کنم، آن کسانی که از روابط بینالملل و حقوق بینالملل سررشته دارند و تخصص لازم را دارند، این عرض بنده را میپذیرند که برای لغو تحریم ها و پایان دادن به ترتیبات اجرایی پیچیده که مثل اختاپوس بر پیکره اقتصاد ایران پیچیده شده است ، اصولا راهحلی جز مذاکره وجود ندارد. بپذیریم که ما در موقعیتی نیستیم که بخواهیم انتخاب کنیم مذاکره کنیم یا نکنیم. آن کسانی که مخالف مذاکره بودند، الان بحثشان دیگر اصل مذاکره نیست و آنها پذیرفتهاند که مذاکره تنها راهحل است. بحثها این است که در چه شرایطی مذاکره باید کرد، یعنی پشتیبانی لازم را برای اینکه ما در یک مذاکره موفق باشیم، از چه ناحیهای باید به دست آورد؟
بحث آقای جلیلی یا دوستان دیگری که همفکر ایشان هستند، این است که میگویند که ما باید نگاه به درون داشته باشیم . به چه معنا؟ میگویند ما یکسری اصلاحات اقتصادی انجام دهیم که این اصلاحات اقتصادی منجر شود که این تحریمها کماثر یا بیاثر شود و بعد وقتی چنین چیزی شد، ما دست پرتری داریم که در مذاکرات وارد شویم ، چون آخرش هم ما اگر بزرگترین قدرت اقتصادی هم شویم بازهم باید برای از بین بردن ساز و کار تحریم ها ، مذاکره کنیم .ترتیبات چند لایه و پیچیده تحریم ها نمیشود بدون مذاکره ازبین برود؛ تحریم ها حتی اگر بی اثر شود از لحاظ حقوقی خود به خود لغو نمیشود و حتما نیاز به مذاکره دارد.
منتقدان برجام معتقدند اگر ما در اقتصاد داخل اصلاحاتی را انجام دهیم که این تحریمها کماثر یا بیاثر شود، با دست پُرتری میتوانیم در مذاکرات شرکت کنیم و طرف مقابل وقتی میبیند سلاح تحریم اثربخشی لازم را ندارد، در مذاکرات انعطاف بیشتری خواهد داشت. خوب ما فرض می گیریم این تحلیل درست باشد ؛ حالا ما ببینیم که اولا چرا این اصلاحات وعده داده شده را اجرا نمیکنید؟ آیا دلیلش این است که یک عدهای مانع انجام این اصلاحات میشوند؟ آن عده چه کسانی هستند؟ آیا لازم نیست آنها به مردم معرفی شوند؟ واقعا آیا با وجود تحریم های گسترده می توان صادرات و واردات بدون دردسر داشته باشیم؟ بدون درآمدهای صادراتی میتوانید این اصلاحات اقتصادی را در درون کشور انجام دهید یا اینکه هر نوع صادرات و واردات به تحریمها مربوط می شود؟
نگاه به درون بدون لغو تحریم ها قابل اجرا است؟
آیا ما میتوانیم این نگاه به درون را طوری طراحی کنیم که مثلا فقط برویم پایاپای معاملات تهاتری اقتصادی با سایر کشورها انجام دهیم؟ تا چقدر ما میتوانیم نیازهای کشورمان را تهاتری انجام دهیم؟ آیا با ظرفیتهایی که همسایههای ما دارند که این تئوری رابطه با همسایهها آیا میتواند حجم اقتصادی مورد نیاز کشور را تامین کند؟ رابطه صرف با همسایهها محدود کننده نیست ؟ با توجه به اینکه همسایههای ما خیلی از نیازهایشان را از سایر کشورها تامین میکنند و حجم کمی، زیر پنج درصد یا خیلی خیلی عددش را بالا ببریم، 10 درصد نیازهایشان را از جمهوری اسلامی ایران میخواهند تامین کنند. با این عدد و رقم نمیشود نسبت به آن حجم اقتصادی که ما نیاز داریم منابع اصلی کشور را تامین کرد.
برای اینکه بتوانیم اثربخشی تحریم را کم یا از بین ببریم. باید یک طرح همه جانبه اقتصادی ، سیاسی ، امنیتی و فرهنگی داشته باشیم . بنابراین باید آقای جلیلی یا دوستان همفکر ایشان یک راهحل دقیقی ارائه کنند که اگر میخواهند با دست پر در مذاکرات وارد شوند، دقیقا چه اقداماتی باید انجام شود و چرا این اقدامات الان که خودشان دولت را در اختیار دارند، چرا اجرایی نمیکنند؟ مگر با چه موانعی روبرو هستند؟ حداقل این را یک بار برای همیشه به مردم بگویند.
انتقادکردن کار راحتی است. برادرمان آقای نبویان آمدهاند و یک لیستی نوشتهاند و در خبرگزاری فارس هم منتشر کردند، انتقاداتی را کردند بر توافقی که متن آن را نمیدانم در کجا دیدند، بالاخره عضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی هستند؛ لابد دیدهاند و دارند بر اساس آن چیزی که دیدهاند مینویسند حتما، ولی وقتی شما این متن را میخوانید، میبینید که واقعا انتقاد از منظر شکلی است که ایران میتواند خیلی کارها را انجام دهد، ولی نمیدهد و دارد تن میدهد به آن چیزهایی که در آن متن ذکر شده که امیدوارم صحت نداشته باشد، یعنی آن چیزها نباشد، ولی اگر هم هست، باید یک بار برای همیشه روشن کنیم که ما چقدر در کشور توان داریم و تا چه حد میتوانیم مقاومت کنیم و تا چه حد باید هزینه بپردازیم و این هزینهها آیا نسبتش با آنچه که به دست میآوریم، قابل توجیه و تبیین برای افکار عمومی هست یا نیست. و بعد از آن جالبتر و مهمتر این است که ما از موضع انتقاد هیچ طرحی را هم نمیدهیم، یعنی کسانی مثل برادر عزیزمان آقای نبویان که انتقاد میکند، نمیآید بگوید که همه اینها اشکال، چه اقداماتی دقیقا باید انجام دهیم؟ فقط می گویند تیم مذاکره کننده همان تیم ظریف است ! مثلا میگوید آمریکا باید تحریم های موسوم به کاستا را کنار باید بگذارد. خب، اگر سنای آمریکا این تحریم های کاستا را کنار نگذاشت، ما باید چیکار کنیم و چه اقدامی باید انجام دهیم؟ این که خیلی راحت است که من بیایم و لیست دهم و بگویم این اقداماتی را ایالات متحده آمریکا باید انجام دهد تا ما بیاییم و توافق کنیم. حالا انجام نمیدهند، ما باید چیکار کنیم؟ چه راهحلی پیش پای کشور گذاشته میشود در شرایطی که ما داریم این همه هزینه برای دور زدن تحریمها میپردازیم و این تا چه موقع هم میخواهد ادامه پیدا کند، یعنی روند هم مشخص نیست که تا چه موقع ادامه پیدا میکند».
اشتباه محض این است که میگویند اقتصاد را به مذاکرات گره نزنیم
اشتباه محضی که مدام در تبلیغات تکرار میشود این است که اقتصاد را نباید به مذاکرات گره زد، مذاکرات را به سفره مردم گره نزنیم، این یک خطای بزرگ تحلیلی است که مرتب تکرار میشود.به چه زبان می توان گفت کسی گره نمیزند، این یک اصل کلی پذیرفته شده اقتصادی است که اقتصاد هر کشور تحت تاثیر روابط خارجی آن کشور با سایر کشورها قرار دارد. این اصل در همه کشورها همین است، ولی چون ما تحریم هستیم، این اصل بیشتر به موثر و قابل لمس است. بنابراین من نمیدانم چرا این فکر غلط را مدام تکرار میکنیم که یک قدرتی نشسته در ایران و میخواهد مذاکرات را به سفره مردم گره بزند و در انتقاد از دولت روحانی مرتب مطرح میشد و میگویند الان دولت فعلی اینگونه عمل نمیکند، در حالی که مگر میتواند عمل نکند، یعنی بالاخره اینکه شما مذاکرات میکنید، ارز بالا میرود یا میآید پایین، تحت تاثیر این است که بازار داخلی از روند مذاکرات چه پیامی گرفته است. این دیگر دست کسی نیست، این واقعیت محض اقتصادی است، این چیزی نیست که توطئهای پشت این داستان باشد. ما باید این را ذهنمان وارد کنیم که اقتصاد فرمولها و قوانین خاص خودش را دارد که تحت تاثیر روابط خارجی است؛ نمیتوانیم این دو مولفه را از هم منفک کنیم سیاست خارجی و روابط خارجه را از اقتصاد یک کشور نمی توان تفکیک کرد ؛ اینها با هم تاثیر متقابل دارند.
هرگونه مطلق انگاری در مذاکرات محکوم به شکست است
نکته دوم که به نظرم خیلی مهم است که ما به آن توجه کنیم، ما مدام دنبال این هستیم که در ذهن خودمان این موضوع را که فکر میکنیم آمریکا باید هر آنچه را که ما میگوییم، آن را بیاید و انجام دهد. یا برعکس، آمریکا هرچه میگوید، ایران بیاید و انجام دهد. قطعا در مذاکرات دو طرف به سمت هم حرکت میکنند و به یک نقطه مشترک میرسند. الان هنوز به آن نقطه مشترک نرسیدهاند، یعنی اینکه ما فکر کنیم ما الان داریم از موضع اقتدار صحبت میکنیم و در گذشته موضع اقتدار نداشتیم، اشتباه محض است خداوکیلی، یعنی ما یک قدرتی داریم، یک اندازهای داریم که از آن اندازه و قدرتمان میتوانیم چانهزنی کنیم. طرف مقابلمان هم که از نامش آمریکاست، او هم یک قدرتی دارد و به اندازه آن قدرتش دارد چانهزنی میکند.
بخشی از نیروهای مسلح یک کشور را نباید و نمی توان تروریست معرفی کرد
بنده صد درصد روی این موضوع که بخواهند بخشی از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را تروریست معرفی کنند و بر این اساس تحریم کنند، حرف دارم و مخالف ان هستم . در این مورد ما صد درصد ما باید مقاومت کنیم و اجازه ندهیم آمریکا این را به ما تحمیل کند که بخشی از نیروهای مسلح ما را تروریست اعلام کند. امریکا خودش تروریست است و کارهای تروریستی انجام میدهد، در جایگاهی نیست که بیاید و به بخشی از نیروهای مسلح ما بگوید ترویست.
اما راهکارش چیست، یعنی چگونه میشود با این دشمن بدسگال از روش خوب وارد گفتوگو و مذاکره شد و کار را به اینجا نرساند که بخشی از نیروهای مسلح ما تحریم شود و متهم به فعالیتهای تروریستی شود؟ ما باید این را بیاییم و ریشهیابی کنیم، چون الان سپاه بخش قابل توجهی از اقتصاد کشور دستش است و اگر تحریمها ادامه پیدا کند، یعنی باز بخشی از اقتصاد ما تحت تحریم باقی می ماند . بنابراین ریشه کار باید این فکر را درست کنیم که اصولا زیر بار اینکه بخشی از نیروی مسلح ایران به عنوان تروریست معرفی شود، نرویم و به هر قیمتی بایستیم راجع به این موضوع، اما از آن طرف هم اقداماتی انجام ندهیم که منجر به چنین نتیجه ای شود. بالاخره این راهکارهای مشخصی دارد. نکته سوم خیلی مهم است که ما توجه کنیم مردم ما در شرایط فشار اقتصادی زیادی هستند. در این شرایط تحت فشار نیاییم و بگوییم ما بالاخره باید تا ابد این راه را ادامه دهیم. این راه را تا چه موقع میتوانیم ادامه دهیم؟ ما برای رفع مشکلات باید اصل را براین پایه بگذاریم نباید به قدرت خارجی؛ چه آمریکا باشد و چه روسیه و چه چین، چه انگلیس و فرانسه یا هر قدرت دیگری باشد، اتکاء کنیم. تجربه تاریخی به ما میگوید برای مبارزه با استبداد داخلی ، مبارزه با استعمار نباید به قدرت خارجی تکیه داشت، باید به مردم تکیه کنیم. رجوع به مردم و پذیرش اینکه مردم تصمیمگیرنده اصلی هستند، خیلی خیلی کمک میکند که گرهها باز شود.