ادامه گام هفتم استدلال قیاسی
در ادامه مباحث مربوط به استدلال در این بخش به استدلال قیاسی و کاربرد ان در تحلیل سیاسی می رسیم با مطالعه این بخش شما می توانید به پاسخ سه سئوال اساسی ذیل برسید:
1- استدلال قياسي به زبان ساده چيست ؟
2- از اين نوع استدلال در چه مواقعي در تحليل سياسي استفاده مي كنيم ؟
3- چگونه مي شودازاين روش استدلال درتحليل سياسي استفاده كرد؟
۱-2-7 استدلال قياسي Deduction inference
در منطق تعريف هاي متعددي از استدلال قياسي شده است كه در اينجا يكي از ساده ترين و در عين حال جامع ترين تعريف ها از كتاب منطق كاربردي نوشته آقاي علي اصغر خندان نقل مي شود.
« قياس مجموعه اي مركب از دو يا چند قضيه است كه اگر آنها را صادق و درست فرض كنيم ؛ قضيه ديگري نتيجه مي شود كه قطعا صادق خواهد بود .
مثال: هر فلزي رسا است ، نقره فلز است ، پس نقره رسانا است . »
به نقل از کتاب منطق کاربردی صفحه ۱۲۲
همانطور كه ملاحظه مي كنيد اين تعريف بيشتر در منطق كاربرد دارد اما درمورد كاربرد استدلال قياسي در تحليل سياسي مابا سه سئوال اساسي روبرو هستيم :
1- استدلال قياسي به زبان ساده چيست ؟
2- از اين نوع استدلال در چه مواقعي در تحليل سياسي استفاده مي كنيم ؟
3- چگونه مي شود از اين روش استدلال در تحليل سياسي استفاده كرد؟
در پاسخ به سئوال اول بايد توجه داشت از آنجا كه استدلال قياسي در چهارچوب منطق صوري مطرح مي شود ؛ تمركز و توجه عميق به شكل استدلال دارد يعني در درجه اول تلاش مي كند مدل هاي صحيح استدلال كردن را از لحاظ شكلي ، به ما معرفي كند. اما اين به معناي غفلت از محتوي نيست . در استدلال قياسي حتما به محتوي هم توجه شده و راههاي ان بصورت تفصيلي در منطق تحت عنوان صناعات خمس (مهارت هاي پنج گانه در باره برهان ، جدل ، مغالطه ، خطابه و شعر ) توضيح داده مي شود.
نكته اساسي ان است كه ما بدانيم از روش استدلال قياسي در تحليل سياسي براي ارائه مدل هاي صحيح ارائه استدلال ازجهت شكل ان استفاده مي كنيم .براي اطمينان از صحت محتواي تحليل مان بايد در مباحث ديگر تبحر داشت كه در ادامه همين مطالب ارائه مي شود
با توجه به مطالب فوق مي توان گفت :
ان دسته از استدلال هائي كه از يك مفهوم كلي بعنوان پايه مباحث استفاده
مي كنند و بخشي از ان مفهوم كلي را به بخش ديگري از همان مفهوم كلي ارتباط
مي دهند به اصطلاح از يك كل به جزئي از همان كل مي رسند؛ روش استدلال قياسي خوانده مي شود. ذكر مثالي در اين مورد راهگشا خواهد بود.
مثال : اگر كشورهاي اوپك به دنبال افزايش نفوذ خود در بازار نفت هستند قرار داد همكاري دسته جمعي راامضا خواهند كرد . از آنجا كه كشورهاي عضو اوپك به دنبال افزايش نفوذ در بازار نفت هستند پس حتما قرارداد پيشنهادي ايران را براي همكاري دسته جمعي امضا خواهند كرد .
با دقت در اين مثال به راحتي مي توان دريافت كه فرض ما از لحاظ شكلي كاملا منطقي و صحيح است اما از لحاظ محتوي ممكن است با اين اشكال روبرو شود كه تا متنِ كامل قرار داد دسته جمعي پيشنهادي كاملا روشن مطرح نشود ،نمي توان بصورت قطعي گفت همه كشورهاي عضو اوپك اين قرار داد را امضا مي كنند ؛بلكه بايد گفت علي اصول اگر به منافع جمعي توجه داشته باشند به احتمال زياد امضا خواهند كرد .از همينجا مي توان به يك نكته ديگر كه در تحليل هاي سياسي كه كاربرد كليدي دارد، توجه كنيم .
حتي اگر استدلال ما بصورت منطقي كاملا صحيح باشد، اما در تحليل سياسي در اكثر قريب به اتفاق موارد بايد از كلي گوئي و مطلق انديشي و قضاوت هاي حتمي اجتناب كنيم و بيشتربايد مباحث را در قالب احتمالات پيش روي بررسي و تجزيه و تحليل كرد.
در اين مرحله مي رسيم به پاسخ سئوال دوم كه مهم تر است
براي تشخيص اينكه در چه زماني بايد از روش استدلال قياسي استفاده كنيم لازم است به سه نكته توجه نمائيم :
اول انكه استدلال ما از لحاظ محتوي براي مخاطب به قدري روشن و بديهي باشد كه نياز به اثبات محتوي استدلال مطرح شده نداشته باشيم
دوم انكه بتوانيم مطالب كلي وريشه اي مربوط به پديده سياسي مورد نظر را تشخيص دهيم .
سوم آنكه بتوانيم شكل مناسبي را براي استدلال خود انتخاب نمائيم
اما پاسخ سئوال سوم اساسي ترين موضوع بحث در اين قسمت به شمار مي رود
براي استفاده صحيح از روش استدلال قياسي درتحليل سياسي علاوه بر توجه به سه نكته اساسي فوق بايد مراحل چهار گانه ذيل را طي كرد
اول درك عميق رويداد مورد بررسي از جهت آنكه با روش استدلال قياسي قابل ارائه است ياخير
دوم پيدا كردن موضوع كلي كه با موضوع رويدا د يا پديد مورد نظر ما براي تحليل مشترك باشد يعني موضوع آنها يكي باشد.
سوم شناخت اجزائ پديده مورد نظر و برقراري ارتباط بين آن اجزائي كه بيشترين ارتباط را با كليت استدلال ما دارد
چهارم پيدا كردن فصل مشترك يا آنگونه كه منطقيون مي گويند "حد وسط" براي ارائه استدلال قياسي است منظور از فصل مشترك عامل اساسي است كه اجزاي مفاهيم استدلال ما را اعم از كلي و جزئي به يكديگر پيوند مي دهد . بايد گفت دشوار ترين بخش در استدلال قياسي پيدا كردن همين فصل مشترك است .
در هر استدلال منطقي ما يك مقدمات داريم كه اساس استدلال را تشكيل مي دهند در مثال قبلي دوجمله ذيل مقدمات مابودكه بر اساس تعريف هاي قبلي دو قضيه اثبات شده فرض مي شوند:
" اگر كشورهاي اوپك به دنبال افزايش نفوذ خود در بازار نفت هستند" مقدمه اول
" قرار داد همكاري دسته جمعي راامضا خواهند كرد ." مقدمه دوم
و يك نتيجه استدلال حاصل شد كه در مثال قبلي جمله يا قضيه ذيل بود:
" پس حتما قرارداد همكاري دسته جمعي امضا خواهند كرد ". نتيجه
بر اين اساس از مقدمات منطقي به نتيجه مورد نظر مي رسيم بايد مراقب باشيم:
1- مقدمات ما از لحاظ محتوي صحيح باشند
2- فصل مشترك انها بايد در نتيجه گيري حتما تكرار شده باشد
3- از يك كل به اجزا همان كل برسيم نه به اجزائ كلي ديگر كه مورد بحث ما نيست
آيا مي دانيد فصل مشترك يا حد وسط مثال ما كه مقدمات را با نتيجه استدلال به هم ارتباط منطقي مي دهد كدام است ؟
همانطور كه در مثال مشاهده مي كنيد فصل مشترك
" قراردادهمكاري دسته جمعي" است كه در جمله دوم و سوم عينا تكرار شده است .
بديهي است در صورت توجه نكردن به شرايط فوق استدلال ما مبناي صحيح از لحاظ شكلي نداشته و حتي اگر از لحاظ محتوي هم درست باشد، قابل اثبات و يا دفاع نيست .
بسياري از افرادي كه در تحليل هاي خود دچار خطا مي شوند و يا قصد فريب مخاطب را دارند تلاش مي كنند از مقدمات صحيح نتايج ناصحيح خود را با ظاهري منطقي به مخاطب القاء كنند. براي جلوگيري از اين خطا ها و يا خواندن دست سفسطه گرايان در ادامه بحث مطالب بيشتري مطرح خواهد شد.
· انواع استدلال قياسي
در منطق استدلال قياسي را به انواع مختلفي از جمله قياس استثنائي و قياس اقتراني تقسيم كرده اند كه هر كدام از آنها نيز به نوبه خود به چند نوع ديگر تقسيم مي شوند . اطلاع از انواع استدلال قياسي مي تواند تبحر فرد را براي ارائه استدلال هاي بيشتر و متنوع تر بالا ببرد . اما موضوع بحث ما در اينجا روش تحليل سياسي است . بنابراين در مباحث منطق تا آنجا وارد مي شويم كه براي آموزش روش تحليل و ارائه استدلال ضرورت دارد.آنچه كه فوق العاده اهميت دارد جديد بودن مباحث مربوط به شيوه هاي تطبيق قوانين منطق در تحليل سياسي است كه براي اولين بار در اينجا ارائه مي شود به همين علت ممكن است با خطا همراه باشد . اما به هر حال انجام اين مهم با كمك اساتيد منطق بسيار ضرورت دارد كه با رفع مشكلات احتمالي مباحث دقيق و عميق منطق در تحليل سياسي جلوه گر شود.