تهدید بستن تنگه هرمز، شاید زمانی جواب می‌داد؛ بیش از دو دهه پیش در دوره‌ای كه هفتاد میلیون بشكه در روز مصرف متوسط روزانه نفت خام در جهان بود، نزدیك به ۴۰ میلیون بشكه از آن از طریق خلیج فارس به سراسر جهان صادر می‌شد. اما امروزه حدود ۱۰۰ میلیون بشكه در روز مصرف نفت خام در جهان است و تخمین زده می‌شود كه زیر ۲۰ میلیون بشكه، یعنی حدود ۱۷ میلیون بشكه از آن از طریق تنگه هرمز عبور می‌كند. یعنی میزان نفت عبوری از تنگه هرمز از بیش از ۵۰ درصد نفت مصرفی جهان به كمتر از ۲۰ درصد رسیده است. درست است كه بستن تنگه هرمز می‌تواند به بازار شوك وارد كند و در كوتاه‌مدت باعث افزایش قیمت نفت خام شود، اما در میان‌مدت با تمهیداتی كه اندیشیده شده است، اثربخشی چنین اقدامی به تدریج كم و كمتر می‌شود. اما در برابر اتفاقی كه می‌افتد، این است كه در صورت اجرای تهدید بستن تنگه هرمز، برخی دوستان كنونی ما و دوستان بالقوه ما كه مشتری نفتی هستند كه از خلیج فارس می‌گذرد، به دشمنان تازه ما بدل می‌شوند. چین یكی از كشورهایی است كه بخش زیادی از نفت خام مصرفی خود را از طریق خلیج فارس و از عربستان سعودی و عراق و كشورهای دیگر منطقه دریافت می‌كند. علاوه بر چین، ژاپن، كره جنوبی و خیلی كشورهای آسیایی هستند كه نفت خام وارداتی خود را از این منطقه دریافت می‌كنند و درصورت اجرایی كردن چنین تهدیدی، ما با دستان خودمان دشمنان جدیدی برای خودمان در دنیا می‌تراشیم.

پیشنهادهای دیگر در مورد كنار گذاشتن خویشتنداری و اخراج سفرای اروپایی هم دردی از ایران دوا نمی‌كند. در این وضعیتی كه اكنون قرار گرفته‌ایم، چنین اقدامی یك تصمیم احساسی و بی‌منطق در مقابل اقدام احساسی و بی‌منطق پارلمان اروپاست. به نظر من چنین اقدامی كمكی به حل مساله نمی‌كند و بیشتر باعث ضرر دیدن و آسیب رساندن به منافع ملی خودمان می‌شود. كمترین نتیجه چنین اقدامی ایجاد تنش‌ها در بازار داخلی و تجارت و بازرگانی كشور خواهد بود. ما باید به سمت اقدامات دیپلماتیك برویم.

راه‌حل منطقی برای مقابله با قطعنامه اخیر پارلمانی اروپا، در وهله نخست دیپلماسی است. باید دستگاه دیپلماسی ما سیاست گفت‌وگوی هشداردهنده را در پیش بگیرد و به طرف‌های اروپایی بگوید كه این اقدام چقدر می‌تواند و تا چه اندازه برای منطقه تنش‌زا باشد. همزمان مجلس هم می‌تواند اقدامات بازدارنده متقابلی را در نظر بگیرد. اما اقدامی مثل بستن تنگه هرمز فقط به تعداد دشمنان ما می‌افزاید. اینكه ما مقابله به مثل بكنیم و در صورت اجرایی شدن تصمیم اتحادیه اروپا، نیروهای مسلح كشورهای عضو اتحادیه را تروریست اعلام بكنیم، یك اقدام پذیرفته‌شده بین‌المللی است، چرا كه قاعده مقابله به مثل یك حق پذیرفته‌شده برای كشورهاست.

اقدام پارلمان اروپا را از هیچ منظری نمی‌توان به لحاظ حقوقی قابل قبول تصور كرد. پارلمان اروپا، بدون تشكیل هیچ دادگاه یا قطعنامه‌ای از سوی شورای امنیت، بدون اتكا به هیچ قاعده بین‌المللی چنین قطعنامه‌ای را صادر كرده است. هیچ مبنای حقوقی وجود ندارد كه یك نهاد حكومتی و بخشی از نیروهای مسلح یك كشور را تروریست اعلام كرد. اقدامات دیپلماتیك یك بخش اعلانی دارد و یك بخش اعمالی. ما باید در بخش اعمالی اقداماتی را ساماندهی كنیم كه طرف مقابل متوجه شود كه چنین اقدامی تا چه اندازه بازی با آتش است و چقدر می‌تواند برای ایران و كشورهای منطقه و حتی كشورهای اروپایی دردسر ساز باشد.