تحلیل خبر

بایدن به دليل عمق اختلافات دوكشور برسر مسايلي مانند گرجستان ؛استقرار سپر دفاع موشكي و گسترش ناتو به شرق ؛دردیدار خود از مسکو با مشکلات اساسی روبرو بود. او می خواهد با در باغ سبز نشان دادن مناسبات مسكو و واشنگتن را گرم نشان دهد. هرچند مقامات روسيه و آمريكا سعي دارند سفربايدن را به مذاكره در زمينه پيوستن مسكو به سازمان تجارت جهاني ؛ تعميق همكارهاي تجاري و مسايل موشكي پيوند دهند؛ اما موضوع اصلی آن همچنان رفع اختلاف های سه گانه مذکور و ایجاد هماهنگی بین دو کشور در باره ایران و افغانستان به شمار می رود.

اظهارات چند روز قبل هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكادر ديدار با رادوسلاو سيدورسكي همتاي لهستاني خود مبني بر عزم آمريكا براي استقرار پايگاه موشكي در لهستان و ايجاد پايگاه موشكي مجهز به هواپيماهاي اف 16 ؛ نشان داد كه تنش در روابط دوجانبه كاخ سفيد و كرملين وجود دارد اين مساله ؛ باعث ناخرسندي شديد مسكو شد و وزير امور خارجه روسيه در واكنش به سخنان همتاي آمريكايي اش اعلام كرد؛ اگر سامانه موشكي آمريكا دراروپاي شرقي ؛ امنيت روسيه را تهديد كند؛ يكجانبه از پيمان استارت -2 باآمريكا خارج خواهيم شد.

جو بایدن در مسکو به دنبال حل و فصل اختلاف های موجود در روابط دوکشور بیشتردر حوزه قفقاز جنوبی و بطور مشخص گرجستان بود وعلاوه برآن تلاش کرد موضوع گسترش ناتو به سمت گرجستان را به عنوان یک مانع جدی در روابط دو کشوربرای مقام های روسی  مطرح کند. همچنانکه در مورد اجرای طرح موسوم به  سپردفاع  موشکی  نیز راهکارهای جدیدی مطرح شده که احتمالا در بحث های دو جانبه ابعاد ان بررسی شده است.

علاوه براین  افغانستان و همکاری های ناتو و روسیه و راههای ادامه پشتیبانی لجستیکی روسیه از آمریکا در افغانستان، شرایط پیچیده ای را برای مسکو بوجود آورد. زیرا مسکو درشرایطی به نیروهای آمریکایی درافغانستان کمک می کند که خود سالها بخاطراشغال افغانستان تحت فشار آمریکا و متحدانش قرار داشت. با همه این ها موضوع ایران وهمکاری های کرملین وکاخ سفید درباره نحوه تعامل با ایران واحیاناافزایش فشارها نیزدردستور کاراصلی قرارداشته است. ایران برای خنثی کردن این فشارها به بازی چند جانبه  روی آورده است اما معلوم نیست سرانجام این بازی به کجا می انجامد.  

 بررسی مناسبات روسیه و آمریکا و تاثیر گذاری و تاثیر پذیری آن از مناسبات با ایران  

با توجه به اينكه روسيه دریک سال اخیر، منافع خود را در دوری از ايران و نزديك‌تر شدن به آمريكا ديده است، این سئوال درمحافل سیاسی ایران مطرح است که آیا روسيه برای بدست آوردن سرمایه وتکنولوژی امریکایی ازمناسبات نزدیک با تهران چشم پوشی می کند؟ در پاسخ به این پرسش مهم واساسی باید گفت

 درمورد روابط آمريکا- روسيه تردیدی وجود ندارد که روابط اين دو کشوردرحال بازسازی است. این روند اززماني که آقاي اوباما سرکارآمد با سرعت بیشتری پی گیری شد. اکنون جو بایدن نیز تلاش می کند آنچه که درديدارهای یک سال اخير روساي جمهور اين دو کشوردردستورکارقرارگرفته است ، با جدیت دنبال کند . این درحالیست که  درمورد روابط ايران- روسيه با سابقه چهار صد ساله، شاهد سپری شدن  دوران پاييز روابط  تهران ومسکوهستیم . ضمن اينکه روابط ايران- آمريکا نیزدر سي سال گذشته با تنش وسردي همراه بوده است؛درک عمیق مثلث روابط روسيه- آمريکا، ايران- روسيه وهمچنين ايران- آمريکا به مولفه های چند گانه ای مرتبط است که بررسی آن می تواند درک دقیق تری راازتحولات پیش رو به ما منتقل کند.

نخست اينکه روابط ايران- روسيه،درسالهای اخیرروند  بالا وپايين رفتن‌های غیر قابل پیش بینی را تجربه کرده است اما دردوسال اخیر این مناسبات به طوراساسي  تحت تاثير فاکتورهاي جديدي قرارگرفت. که نمي‌شود آنها را ندید. یکی از این فاکتورها بهبود نسبی مناسبات مسکو و واشنگتن بوده است.  

عامل دوم  درباره روابط ايران و روسيه توجه به تاثيرگذاري آمريکا براين مناسبات است. موقعي ما مي‌توانيم درمورد بحث روابط ايران، آمريکا وروسيه قضاوت صحيح داشته باشيم که اولاعوامل تاثیر گذاربرروابط ايران و روسيه ازيک طرف وروابط روسيه و آمريکا ازطرف دیگربه خوبی شناسایی کنیم .

عامل  سوم مولفه های تعیین کننده و تاثیر گذاربرروابط ايران و آمريکا است که خود بر مناسبات مسکو و واشنگتن تاثیر دارد.  يعني اينها سه مولفه جدا ازهم هستند اما تاثيرگذاربرهم اند.

ایران ازبعد ازپیروزی انقلاب اسلامی عملا روابطي با آمريکا نداشته‌ اما با آنها مناقشه داشته‌ و به نوعي درگير بوده‌، بنابراين وزن تاثیر گذاری  روسيه برای کنترل رفتار آمريکا، برای ايران اهمیت یافته است.

در سالهای اخیر تحلیل رفتار روسیه و آمریکا در فبال ایران عمدتا تحت تاثیر احساسات قرار داشته است.

در حالی که اگر می خواهیم امر واقع را درست تحلیل کنیم  نبايد در تحليل‌هايمان احساسي فکر کنيم. به اين معنا که مثلا رفتارهاي کشورها را مثل رفتارهاي اشخاص تجزيه و تحليل کنيم. به عنوان مثال روزي بگوييم که آمريکا و روسيه به يکديگر نزديک شدند و به طبع آن از ايران دور شدند و يک زماني بگوييم که ايران و روسيه به يکديگر نزديک شدند و به طبع آن مثلا روسيه از آمريکا خواسته دور شود يا مثلا بگوييم که روسيه با اين کار خودش حال ايران را گرفت. يعني ايران را در شرايط دشواري قرار داد. اين‌جور تحليل‌ها برمبناي تحليل احساسي روابط بين‌الملل است. چون کشورها در روابط بين‌الملل نه حال کسي را مي‌گيرند ونه مايل هستند که با کسي رفاقت دائمی داشته باشند. آنها بيشتر منافع ملي خود را در نظر می گیرند. بنابراین می توان گفت  روسيه به منافع ملي‌اش در رابطه با ايران و آمريکا توجه دارد. همان طور که آمريکا هم بيشتر به منافع ملي‌اش دررابطه با ايران و روسيه توجه دارد و به طبع آن ايران هم درروابطش با آمريکا و روسيه به منافع ملي‌اش توجه مي‌‌کند.

همانطور که ممکن است  در مقاطعي اين منافع منطبق با هم قرار‌گيرد و در مواقعي هم وجود دارد که اين منافع رو در رو با يکديگر قرار مي‌گيرد. گاهي وقت‌‌ها اين رودررويي‌ها به صورت تاکتيکي است، يعني موقتي است و در يک دوره تعريف شده کوتاه‌مدت است ولي گاهي اوقات هم بلندمدت و استراتژيک است. مثل برخورد منافع ايران با آمريکا به عنوان مثال در مساله بوسني، در يک جايي منافع ايران و آمريکا به همديگررسيدند. يعني ايران وآمريکا به هردليلي ازمسلمانان بوسني درمقابل صرب‌ها حمايت مي‌کردند. حالا هرتحليلي که ما به اين موضوع داشته باشيم که به چه دليلي اين اتفاق‌ افتاده است، مهم اين است که منافع ايران و آمريکا به همديگردر یک موضوع خاص به هم نزدیک شده بود . همچنانکه در بحث عراق، تا زمان فروپاشی نظام بعثی صدام حسين، منافع ايران و آمريکا مشترک بود. ولي بعد از فروپاشي نظام صدام، منافع ايران و آمريکا رودرو قرار گرفت. يعني آمريکا اصرار در ماندن درعراق دارد و ايران ماندن آمریکا در مرزهای غربی خود را تهدید امنیتی خود می داند.  مي‌خواهم اين را بگويم کشوري مثل آمريکا که چالش‌هايي را در موضوعات مختلف با ایران  دارد ولي در جاهايي هم مثل رفتن طالبان و ايجاد دولت با ثبات درافغانستان منافع مشترکي با ايران دارد. درمورد روسيه نيز مساله به همين صورت است.درارتباط با روسيه ما چالش استراتژيک با اين کشورنداريم. اما دريک جاهايي با يکديگر رودررويي منافع داريم همچنانکه درجاهايي هم اشتراک منافع داريم. مثلا درآسياي مرکزي وقفقاز ما با روسيه رقابت داريم. روسيه در قفقاز اصلا نمي‌خواهد ايران در ارمنستان و آذربايجان و گرجستان حضور داشته باشد و ايران را يک رقيب جدي براي خود مي‌بيند. اما روسيه نوعي تعامل با ايران را هم در دستور کار خودش دارد. درآسياي مرکزي ايران با روسيه رقابت دارد. به خصوص درمورد جنبه‌هاي اسلامی  که روسيه نگران است در حالی که اين جنبه‌هاي اسلامی در اين مناطق توسط ايران تقويت می شود. از همين روي روسيه اين مسائل را تهدیدی برای خود تلقی مي‌کند. بنابراين، ایران نمی تواند به تحولات روابط روسيه و آمریکا بی توجه باشد.

اگر بتوانيم براساس منافع ملي خودمان و نه براساس احساسات رفتارها را تجزيه و تحليل کنيم ، آن موقع مي‌توانيم روابط ايران و روسيه را درفضاي فعلي اينگونه ببينيم که درمقطعي به صورت تاکتيکي روس‌ها ترجيح دادند به آمريکايي‌ها نزديک بشوند و به دليل همين مساله ناچار بودند فتيله روابط با ايران را مقداري کاهش دهند. اين به معناي اين نيست که دست از ايران برداشته‌اند. ايران و روسيه به همديگر احتياج دارند. يعني در مناسباتشان هم ايران به روسيه احتياج دارد و هم روسيه به ايران. هر کدام از اين کشورها هم بگويند به همديگر احتياج نداريم، دروغ است. تبليغاتی است. واقعيت‌هاي منطقه و محيط بين‌المللي نشان مي‌دهد که ايران به روسيه نياز دارد و روسيه هم به ايران نياز دارد. اما اين نيست که درصد نيازشان به يکديگر يکي است. روابط روسيه و ايران بيشتر در چارچوب روابط منطقه‌اي شکل گرفته است. در حالي که روابط روسيه و آمريکا بيشتر در چارچوب نظام بين‌الملل شکل گرفته است و منافع هر کدام از اين دو کشور نيز در نظام بين‌الملل است که شکل مي‌گيرد.

 بعد از اينکه معلوم شد آمريکا قادر به ايفاي نقش خود بر مبناي قدرت هژمونيک در نظام بين‌الملل نيست، اين موضوع مطرح شد که بازي‌هاي بين‌المللي از تک هژموني آمريکا به شکل بازي‌هاي منطقه‌اي تبدیل  شوند.با توجه به تغييرنظام بين‌الملل اکنون اين موضوع مطرح مي‌شود که روابط دوجانبه آمريکا و روسيه  در نظام بين‌الملل مي‌تواند تاثيرگذار بر روابط دوجانبه ايران و روسيه در منطقه شود و حتي روي پرونده صلح‌آميز هسته‌اي ايران در شوراي امنيت تاثیر گذار باشد . نخست من توضيحي بدهم تا ذهن شما اصلاح شود. باید توجه داشت روابط روسيه و آمريکا در سطح بين‌المللي، وزن تاثيرگذاري آن خيلي بيشتر از وزن تاثيرگذاري روابط ايران و روسيه در سطح بين‌المللي است. هر دو تاثيرگذارند، اما آن کجا و اين کجا؟ يعني روابط روسيه و آمريکا در سطح بين‌المللي بسيار تاثيرگذارتر و تعيين‌کننده‌ تر است. چرا؟ چون هردو صاحب قدرت هسته‌اي هستند واگر يک مقدارروابطشان با يکديگرناجور شود، کل دنيا تحت تاثير قرارمي‌گيرد. درحالي که روابط ايران و آمريکا يا روابط ايران وروسيه به اين شکل نيست. فقط  موضوع سلاح هسته‌اي نيست  درسطوح مختلف نوع روابط مسکو و واشنگتن بر دنیا تاثیرگذاراست. مهم آن است که ما به دقت  تشخيص دهيم اين تاثيرچقدراست ودرچه زمينه‌هايي است وچگونه روي تصميم‌سازي‌هاي ايران و روسيه اثرمي‌گذارد.

 در نتیجه رفتاري که روسيه با ايران دارد، فقط تحت تاثير روابطش  با آمريکا نيست بلکه مهم تر از آن  تحت تاثير منافعش است. يعني وقتي آقاي لاوروف با پرخاش به ايران مي‌گويد که ما نمي‌توانيم تا ابد منتظر ايران باشيم و بايد ايران در مساله هسته‌اي يک تصميمي بگيرد و اين نوع ادبيات را به کار مي‌برد، کاملا براساس منافع روسیه سخن می گوید و نه فقط برای خشنودی ویا تحت نفوذ آمریکا بودن است.

البته درایران در صحنه تبلیغات مايل هستند بگوييم روسيه تحت نفوذ آمريکاست ولي واقعيت اين است که روسيه تحت نفوذ آمريکا نيست و به دنبال منافعش است. پس در اينجا لازم مي‌بيند که فشاري را به ايران وارد کند و با ادبيات غيردوستانه‌اي با ايران صحبت کند. ما مي‌توانيم براي دلخوشي خودمان بگوييم که روسيه تحت‌ فشارايالات متحده آمريکاست ولي واقعيت اين است که روسيه حتما مي‌خواهد براساس منافع خودش به ايران فشار بياورد. منتها ما بايد اين را هم در نظر بگيريم که سطح روابط روسيه در معادلات روابطش با آمريکا چگونه بسته شده است . يعني اگر ما اين قدر ساده‌انديش باشيم که تصور کنيم روسيه براي اينکه سطح روابطش با ايران را تنظيم کند، منتظر دستور گرفتن از واشنگتن است، اين تصور، تصور باطلي است.

برای تحلیل صحیح تاثیرات دیدار جو بایدن از مسکو بر روابط ایران و روسیه باید در نظر بگیریم که  روسيه براساس دو فاکتور رقابت و مقاومت با آمريکا روابط دارد. روس‌ها در هر جايي که صلاح بدانند و اهرم‌هايي را در دست داشته باشند، سعي مي‌کنند که از آن اهرم ها دررقابت با آمریکا استفاده  کنند.

به عنوان نمونه در پرونده صلح‌آميز هسته‌اي ايران ؛  بارها مشاهده شده که روس‌ها به همراه چيني‌ها در جاهايي دربرابر آمريکا مقاومت کرده‌اند ولي درجاهايي که منافعشان  اقتضاء داشته دست ازاين مقاومت کشيده‌اند. دربرخي جاها نيزدرروابطشان با آمريکا دست به رقابت زده‌اند. درواقع اين نوعی ازعمل گرايي روسی است که در سياست خارجي‌ این کشور پياده مي‌شود. اما اگرواقع‌بين باشيم، درک می کنیم که حتي آن مقاومت روسي هم براساس منافعش است. لاوروف بارها تکرار کرده‌ که سياست خارجي روسيه بعد از فروپاشي شوروي براساس منافع ملي‌اش است نه در چارچوب ايدئولوژی‌اش. اين امربر کسی  پوشيده‌ نيست. يعني همان موقع هم که روسيه و چين در مقابل افزايش تحريم‌هايي عليه ايران مقاومت مي‌کنند، نه به خاطر همسويي با ايران است بلکه منافع آنان اين مقاومت را ايجاب مي‌کند. روسيه نمي‌خواهد ايران را به گونه‌اي تحت تاثير قرار دهد که يک برگ تاثيرگذارو ایجاد کننده موازنه در روابطش با آمریکا را به عامل ضد روسي تبدیل کند.به همين دليل روسيه دربرابرخواسته های آمریکا  تا حدي  "مقاومت کنترل" شده مي‌کند. با اينکه روسيه به راحتي مي‌تواند قطعنامه عليه ايران را وتو کند اما اين کار را انجام نمي‌دهد. اما سطح تحريم‌ها  را با چانه‌زني و رايزني‌هايي که مي‌کند، تعديل مي‌کند. بنابراين، مقاومت روسيه در اينجا بايد درراستاي منافعش تعريف شود. آنجايي هم که روسيه رقابت مي‌کند، بازهم براساس منافعش حرکت مي‌کند. چين، ايران، آمريکا و سايرکشورها هم همين کار را انجام مي‌دهند و فقط سطح تاثيرگذاري آنان متفاوت است. فقط بايد ابعاد این رقابتها و منافع  را درک کنيم. اینکه گفته مي‌شود  روس‌ها براساس منافعشان دارند از کارت بازي ايران در نظام بين‌الملل استفاده مي‌کنند،حرف صحیحی است اما مگر ایران هم چنین کاری را نمی کند ؟ کشورهای دیگر هم اگر عاقل باشند چنین کاری می کنند اما باید هواسمان باشد که نمی شود منافع را کاملا یکطرفه تعریف کرد برای تداوم همکاری های بین المللی باید ضمن تامین منافع ملی برای رسیدن به منافع مشترک هم تلاش کرد. این فقط کشورهای توسعه طلب هستند که دائما بر پایه زور و قدرت مداری منافع یکطرفه خود را دنبال می کنند به عنوان نمومنه  سفير روسيه در ميزگردهايي که در ايران حضور داشته است، عنوان  می کند اگر ايران بخواهد در صادرات گازش از خطوط لوله گاز منطقه استفاده کند، ما اين موضوع را سياسي نمي‌کنيم و راه براي ايران باز است. اما برعکس اين گفته سفير روسيه در تهران، در عمل شواهد و قرائن نشان می دهد روس ها با همه امکانات خود  در صادرات گاز ايران به اروپا و مشارکت در خطوط لوله گاز ممانعت ایجاد می کنند.  . آقاي سادونيکوف سفیر روسیه  مي‌گويد ما اين موضوع را سياسي نمي‌کنيم ولي پاسخش براي افرادي که روابط ايران و روسيه را مي‌شناسند، روشن است که کاملا سياسي است و اين طور نيست که روس‌ها برايشان مهم نيست که ايران در طرح خطوط لوله ناباکو شرکت مي‌کند يا نمي‌کند... من در اينجا يک مثال براي شما بزنم. ایران  يک توافق خيلي جزئي  در باره صادرات گاز به ارمنستان داشت و قرار شد ايران گاز به ارمنستان بدهد و بلافاصله طرف روسي آمد کل سهام شرکت ارمني را خريد براي اينکه طرف ما در ارمنستان عملا شرکت روسي بشود. توافقنامه را دولت ارمنستان مي‌بندد ولي طرف اجراکننده ما در ارمنستان‌ طرف روسي است و با توجه به نفوذي که روسيه در اين منطقه دارد اين عمل را انجام مي‌دهد. آن وقت چطور آقاي سفير روسيه در تهران مي‌فرمايند که اگر ايران بخواهد در طرح ناباکو شرکت کند ما هيچ مخالفتي نمي‌کنيم. روسيه مخالفت کند يا نکند، عملا براي آنها اين مهم است که ايران دارد در چه سطحي و چه کاري را در منطقه انجام مي‌دهد. ما يادمان نرود که کشورها يک سياست اعلاني و يک سياست اعمالي دارند. يعني آنچه عمل مي‌کنند با آنچه اعلان مي‌کنند هميشه منطبق نيست و در برخي از زمينه‌ها اختلاف دارد. ما بايد توجه داشته باشيم آن بخشي از سياست که اعلاني نيست و پنهاني است، می توان از رفتارها وعملکرد هاي آن کشورها حدس زد. طبيعي است که روسيه مثل ايران نبايد همه سايست‌هايش را افشا کند و در صحنه مطبوعات و رسانه‌ها بگويد. تحليلگران سياسي وظيفه‌ شان اين است که از عملکرد روسيه نتايج اعمالش را حدس بزنند تا بدانيم سياست روسيه در اين زمينه چيست؟

کلام آخر اینکه وقتی روسیه می داند ایران برای برقراری ارتباط با آمریکا دچار مشکلات اساسی است بطور طبیعی سعی می کند برای ایران ناز کند .اما اگر بداند ایران در راستای تامین منافع خود بدون نگرانی پای میز مذاکرات با آمریکا می نشیند دیگر در تنظیم روابطش با ایران دقت بیشتری از خود نشان می دهد. نه آنکه برای تاخیر درراه اندازی نهایی راکتور تولید برق هسته ای در بوشهر به توجیه غیرقابل باوری مثل خراب شدن پمپ خنک کننده های راکتور بوشهر متوسل شود.