در حالت سوم آیا ایران باید از پسر شاه مسعود حمایت می‌کرد و یک جنگ نیابتی در افغانستان به راه می‌انداخت؟ که این اقدام نیز افعانستان را نا امن تر می کرد و ما می دانیم هر گونه ناامنی در افغانستان روی مرزهای شرقی ایران تاثیر دارد و بلعکس. بنابراین جنگ نیابتی به سرنگونی طالبان منجر نمی شد زیرا مخالفان طالبان در داخل افغانستان نفوذ موثر برای سرنگونی آنها نداشتند و به راه افتادن جنگ نیابتی وضعیت را برای ایران و امنیت مرزهای شرقی به مراتب بدتر می کرد.

حالت چهارم این بود که برای فشار بر طالبان باید کل افغانستان را محاصره اقتصادی می‌کرد؟ و کلیه صادرات ایران را متوقف می‌کرد؟ آیا این روش ها موثر بود و با این اقدامات طالبان سرنگون می شد؟ اینکه صادرات به افغانستان متوقف شود یا افغانی‌ها را از کشور اخراج کنیم، این چه کمکی به مردم مظلوم افغانستان می‌کند که خودشان هم از دست طالبان در امان نیستند؟ ضمن آنکه در این حالت هم ایران تنها بازار پر رونق اقتصادی خود را در افغانستان از دست می داد و سایر کشورها از جمله چین ، هند ، پاکستان ، ترکیه و روسیه با این سیاست ایران همراه نمی شدند . ضمن آنکه این سیاست تنها مردم افغانستان را تحت فشار بیشتر قرار می داد و طالبان با حمایت های سایر رقبای ایران در افغانستان همچنان به حکومت نامشروع خود ادامه می داد.

حالا سوال این است با در نظر گرفتن ان شرایط دشوار ایران چه اقدامی می‌توانست انجام دهد؟ براساس سیاست واقع گرایی به نظر می‌رسد ایران چاره ای جز مدارا کردن با طالبان نداشت و عملا باید سعی می کرد از یکسو طالبان را به رسمیت نشناسد تا ننگ پذیرش یک دولت تحمیلی را که نه مشروعیت دارد و نه مقبولیت ، برگردن نداشته باشد. بنابراین کاری که ایران کرد پذیرش امر واقع بود. بالاخره طالبان توانسته بود در کابل به قدرت برسد و مردم افغانستان عملا واکنش منفی نشان ندادند، چرا که برخی از آنها قدرتی هم نداشتند که واکنش خاصی نشان دهند و برخی هم سکوت کردند و پذیرفتند. زیرا فسادی که دولت غنی و هیات حاکمه قبلی داشت، در واقع آمدن طالبان این امیدواری را برای یک عده‌ای به وجود آورد که قرار است علیه فساد فراگیر کاری انجام شود. اما طالبان روی کار آمد و دیدیم که چه کرد.

بهشتی پور با بیان اینکه ایران طالبان را به رسمیت نشناخت اما با آنها همکاری اقتصادی خود را ادامه داد کرد. تا ضمن حفظ موقعیت خود در افغانستان بعد از طالبان بتواند از اهرم های قدرت نرم برای تنظیم مناسبات با طالبان و رفتار غیر متعارف آنها استفاده کند.

اما سیاست مدارا از موضع قدرت و تعامل با طالبان باید با پشتوانه سیاسی و امنیتی همراه شود تا طالبان متوجه شود که با یک دولت مقتدر روبه رو است. دولت طالبان آنارشسیت است و مدار کردن با طالبان به این معنا نیست که آنها هر غلطی که دلشان خواست انجام دهند. اهرم های قدرت به جز جنگ هم وجود دارد برای متوقف کردن حرکت های طالبان. راهکارهای سیاسی ، امنیتی و اقتصادی بیشتر از راهکار نظامی در افغانستان جواب می دهد. از جمله اقداماتی که ایران می‌تواند انجام دهد این است که مثلا صادرات سوخت به افغانستان را کنترل یا برای مدتی متوقف کند. در این شرایط طالبان متوجه می‌شود دست ایران بسته نیست زیرا جایگزین کردن تامین سوخت برایش بسیار سخت است. اما باید دانست که هر نوع اقدامی نباید مردم افغانستان را چار مشکلات بیشتری کند. برخورد با طالبان باید به گونه ای باشد که فشار آن مستقیما روی دولتمردان آن باشد .

نکته مهم دیگری که باید در نظر داشت این واقعیت است که امروز راه اندازی جنگ بین ایران و طالبان، خواسته آمریکا و اسرائیل است آنها می‌خواهند که ایران ولو به صورت محدود در یک جنگ ناخواسته درگیر شود؛ از آنجا که طرف مقابل یک دولت غیر مسئول است و انواع و اقسام حرکت ها را می تواند انجام دهد بدون اینکه مسئولیت بپذیرد، باید عواقب هرگونه اقدام نظامی از پیش سنجیده شود.