چهارم آنکه ایران بهتر است تلاش خود را بر گسترش همکاری های فرهنگی با این کشورها متمرکز کند بنده به عنوان کسی که در 30 سال گذشته در حوزه شوروی کار ‌کردم و در این 18 سال بعد از فروپاشی روی آسیای مرکزی و قفقاز متمرکز بودم، عرضم این است که مزیت نسبی ما در این حوزه  بخش‌های فرهنگی است. یعنی اگر ما بتوانیم  مشترکات فرهنگی خودمان  رابا کشورهای آسیای میانه و قفقاز تقویت کنیم، آن وقت درفعالیت‌ها و همکاری های  اقتصادی و سیاسی هم بیشتر موفق خواهیم بود.   زیرا فرهنگ بستر ساز فعالیت های  اقتصادی و همکاری های سیاسی است. در واقع مکمل هم هستند. اما باید تمرکز برفعالیت  های فرهنگی باشد، چرا که در این حوزه ما مشترکات و مزیت نسبی بیشتری  نسبت به کشورهای دیگر داریم. تاریخ مشترک، فرهنگ مشترک و دین مشترک در این حوزه و در خصوص گرجستان و ارمنستان نیز تعلقات فرهنگی مشترک بسیار زیاد است.

زمینه های مشترک همکاری بین کشورهای منطقه

۱-  چندین سال است  که ایران و افغانستان و تاجیکستان در مورد  راه اندازی یک رسانه مشترک برای مردم فارسی زبان دنیا به توافق رسیده‌ا است. اماپس ازچند سال هنوز این طرح را اجرا یی نشده است.  در حالی که حدود چهار، پنج سال است  که آقایان احمدی‌نژاد، کرزی و رحمان در تاجیکستان به توافق رسیده‌اند که یک تلویزیون مشترک داشته باشند. اکنون زمان زیادی گذشته و طرح اجرا نشده است. دلیل آن هم این است که  اولا معلوم نیست متولی آن چه کسی است  ثانیا سیاست های برنامه سازی و پخش آنها هم مشخص نشده و در نهایت بر رو ی نیاز مخاطب هم اختلاف نظر است. در حالی که این معنا ندارد. ما زمانی می‌توانیم هویت مشترک و فرهنگ مشترک پیدا کنیم که رسانه‌های ما هماهنگ و متناسب با مخاطبان فعالیت کنند تا اکثریت مخاطبان را در ایران، افغانستان و تاجیکستان جذب کنند و روی این هویت مشترک بیشتر کار کند. اگر قرار باشد همان سیاست ها ی داخلی را برای رسانه  منطقه ای در نظر بگیریم معلوم است به جایی نمی رسیم . کار را باید به دست آدم های حرفه ای سپرد  تا بتوان نتیجه گرفت.

۲- برگزاری سمینار ها در موضوع های مختلف ازجمله زبان فارسی و بزرگ داشت نوروز ب است  برگزرای چنین همایش هایی ‌خوب است اما نتایج آن همین طور رها می‌شود. یعنی به صرف اینکه یک عده دور هم جمع شوند، یک عده سخنرانی کنند و یک مقالاتی چاپ شود، مشکلی حل نمی شود این مقدمه ای برای رسیدن به راهکار های اساسی است. این کار ناقص انجام می شود وبعد نیمه تمام رها می‌ گردد. اصل کار این است که این جور همکاری‌ها تداوم پیدا کند و در شکل عملی به یک همکاری سودمند تبدیل شود. مثلا به چاپ نشریه‌ای  مشترک بصورت هم زمان در پایتخت های  کشورهای منطقه  منتهی شود. اگر قرار است این زمینه‌ها برای همه کشورها نتیجه‌بخش شود. باید به راهکار های مشترک توجه نمود.  دیدگاه های کارشناسی که در این همایش ها مطرح می گردد از سوی یک کمیته اجرای ،پیگیری شود .نه اینکه صرفا یک توصیه‌هایی گفته شود و ما از آنها عبور کنیم . این در حالی‌ست که تا به حال بسیاری از این سمینارها برگزار و بودجه سنگینی برای آنها مصرف شده است.  اما سودی برای افزایش همکاری ها در سطح منطقه نداشته اند. تاکید من روی این مسئله است که باید نفس برگزاری سمینار ها و کنفرانس ها برای ما اصل نشود. 

۳- در زمینه همکاری های مطبوعاتی می توان برنامه ریزی کرد تاروزنامه‌نگاران  کشورهای منطقه  بتوانند  بصورت دوره ای به ایران بیایند و ایرانی  ها هم به آنجا بروند. این دوره‌ها تزمانی مفید وافع می شود که برنامه ریزی شده و  منظم  و مداوم برگزار شوند. بویژه اگربه شکل آموزش پیگیری شود تا کار مشترک صورت گیرد. مقالات روزنامه نگاران منطقه در نشریات ایرانی چاپ شوند و بالعکس مقالات ایرانی ها در کشورهای منطقه منتشر شوند این کار مستلزم همکاری های گسترده خود جوش بین رسانه ها و نشریات عملی خواهد شد. اما این مسئله رهاست و هیچ تمایلی هم برای اینگونه همکاری ها  نیست.

۴-  محافل دانشگاهی ما می‌توانند پروژه‌های مشترک تعریف کنند. چه اشکالی دارد دانشگاه‌های ایران با دانشگاه کشورهای آسیای میانه در ارتباط باشند و مثلا درباره فارابی که مورد توجه قزاق‌ها هست، روی یک پروژه مشترک کار شود. در مورد رودکی  که هم مورد توجه ما و هم تاجیکستان است. بیا در باره بوعلی سینا ، خوارزمی ، بیرونی  با ازبکستان کار تحقیقاتی مشترک تعریف کنیم بدون اینکه دعوا کنیم که این فرد ایرانی یا تاجیکی یا ازبک بوده است. ما باید به چنین شخصیت‌هایی که می‌تواند ما را به هم پیوند دهند،‌ افتخار کنیم. تاکید برملیت این شخصیت های برجسته مشکلی را حل نمی‌کند ما باید بیندیشیم که از این میراث بزرگ بشری چطور در همکاری فرهنگی  کشورهای منطقه  استفاده کنیم

۵- کشورهای آسیای مرکزی و دو کشور قفقاز جنوبی چون به آب‌های آزاد دسترسی ندارند،‌ می‌توانند از راه‌های ایران استفاده کنند و قراردادهای مشترک گاز، نفت و بحمل و نقل جاده ای و ریلی  را در کنار  کارهای فرهنگی به امضاء برسانیم . اما زمانی کشورهای منطقه به سمت همکاری بیشتر با ایران ترغیب  می شوند که اولا بستر سازی لازم برای همکاری بوجود آمده باشد و ثانیا آنها منافع مشترک را پیش روی خود ببینند بدون آنکه  احساس تهدید کنند.  همکاری های فرهنگی نقش اکسیر را در این زمینه بازی می کند .  

۶- بالاخره اینکه از لحاظ سیاسی باید یک تجدید نظری روی تیم دیپلماسی ما در این مناطق صورت گیرد به این شکل که آدم‌های علاقه‌مندتر و متخصص‌تر و با شناخت بیشتر در این حوزه‌ها را به کار بگیریم. این حوزه به شدت مورد غفلت واقع شده و باید مورد توجه  بیشتر قرار گیرد.