گام اول آشنائی با مفاهیم کلی تحلیل سیاسی
2-1-1 تعریف واژه تحلیل
ریشه کلمه « تحلیل » عربی است که در زبان فارسی به معناهای مختلف به کار می رود . در لغت نامه عمید تحلیل به معنای حلال کردن ، حل کردن ، گشودن و تجزیه کردن آمده است .در فرهنگ معین در ذیل کلمه تحلیل آمده است .1- حلال کردن ، رواشمردن ، رواداشتن 2- دو یا چند بخش کردن لفظی را و هر بخش معینی را علی حده گرفتن و بعضی را به حال خود گذاشتن ، همچنین به معنای تجزیه کردن و از هم گذاشتن و به معنی تکبیر گفتن نیز آمده است .
آنچه که در روش تحلیل سیاسی مورد نظر است معادل کلمه انگلیسی ANALYSIS است ونه آنچه که در زبان انگلیسی معادل INTERPRETATION به معنای تشریح و تبیین بکار برده می شود . در واقع تجزیه کردن مفاهیم پیچیده سیاسی به مفاهیم جداگانه ساده تر به منظور ارائه نگاهی دقیق تر به آن پدیده سیاسی تنها بخشی از مفهوم تحلیل است ، که اساسی ترین بخش بشمار می رود . اما نمی توان همه مفهوم « تحلیل » را به « تجزیه کردن » محدود کنیم .
تحلیل کردن در واقع تلاش ذهنی تحلیل گر برای
۱-ساده کردن مفاهیم پیچیده
۲- درک اجزای تشکیل دهنده یک پدیده سیاسی
۳- درک ارتباط بین پدیده مورد تحلیل با سایر پدیده ها
۴- پیش بینی تحولات آتی با اتکا به استدلال های منطقی وعقلی است .
بنابر این برای تحلیل کردن پدیده های سیاسی تنها به تشریح و تبیین پدیده موردتحلیل اکتفاء نمی شود بلکه تحلیل گر با کاوشی ذهنی سعی می کند از ظواهر پدیده به امور پنهانی دست یابد و مفاهیمی را که افراد عادی قادر به درک آنها نیستند به زبان ساده و قابل درک به دیگران متنقل کند .
مثال:
1 |
اکونومیست – 13 اوت1994 به نقل از کتاب مقاله نویسی در مطبوعات تألیف حسین قندی صفحه 45
در این مثال تنها به تشریح و توضیح ماجرای اختلاف نظر میلو سوویچ و کارازدیچ پرداخته و این سؤال مهم را مطرح کرده است که آیا این اختلاف نظر جدی است یا تنها برای بازار گرمی مطرح می شود؟اگر تحلیل گر به سؤال مطرح شده پاسخ دهد و کنکاش در مورد انگیزه های پنهانی میلوسویچ برای آنکه خود را مخالف کارازدیچ نشان دهد ، بپردازد دراین مرحله می توان گفت تحلیل ارائه شده است.
« میلوسوویچ سعی می کندازیکطرف خودرامخالف کارازدیچ نشان دهد تا بتواندبه بهانه مخالفت با کارازدیچ،از آمریکا بیشتر امتیاز کسب کند.واز طرف دیگرباحمایت از کارازدیچ بصورت پنهانی موقعیت اورادربرابرمسلمانان بوسنی تقویت نماید."
3-1-1 تعریف سیاست
درفرهنگ فارسی معین درذیل لغت سیاسی آمده است:
« حکم راندن بررعیت واداره کردن امور مملکت،حکومت کردن،ریاست کردن»
اما دراصطلاح علمی تعریف های مختلفی ازسیاست ارائه شده که شایدجامع ترین تعریف موریس دوروژه باشد
«سیاست علم حکومت داری است که به ما نشان میدهد قدرت را چگونه بدست آوریم و مهمتر آنکه چگونه به کار گرفته شود.»
براساس این تعریف موضوع اصلی سیاست «قدرت»است.علم سیاست در واقع روش صحیح کاربرد قدرت رابه مانشان می دهد.
در زبان فارسی«یای»نسبت،نشان دهنده وجه انتساب است يعني سیاست + ی به معنای آنچه که مربوط به سیاست است در کل به آن موضوعاتی که به نوعی به سیاست مربوط می شود« سیاسی» می گویندبر این اساس امور مربوط به سیاست درموضوعات مختلف سیاسی مطرح می گرددمانند علوم سیاسی،تاریخ سیاسی، جغرافیای سیاسی و... .
تحلیل سیاسی نیز یکی از موضوعاتی است که در اینجا بررسی می شود ووجه تمایز آن با تحلیل مسائل اقتصادی وتحلیل مسائل فرهنگی روشن است.
4-1-1 تعريف روش تحليل سياسي
با توجه به معناي واژه هاي سه گانه « روش » ، « تحليل » و « سياسي » بايد گفت از تركيب اين سه واژه معناي مستقلي به دست مي آيد كه با وجود ارتباط به معناي لغوي هر سه واژه ، اما ترکیب این سه واژه مفهوم خاص خود را بدست می دهد .که عبارت است از :
روش تحليل سياسي اصول و شيوه هاي تحليل صحيح از پديده هاي سياسي است كه آموختن اين روش ، تحليلگر سياسي را قادر مي سازد تا با استفاده از آن بتواند به ساده ترين راه ممكن مفاهيم پيچيده سياسي را ارزيابي كرده و به ديگران منتقل كند .
بنابراين آشنايي با اصول روش تحليل سياسي تحليلگر را قادر مي سازد تا بتواند مفاهيم پيچيده سياسي را به زبان ساده تجزيه و تحليل كند همچنين مي تواند با ارزيابي عملكرد بازيگران سياسي ، يعني عناصر تأثير گذار بر تحولات سياسي يك جامعه به پيش بيني تحولات آينده ان جامعه مبادرت ورزد .
در ادامه گام هاي بعدي بيشتر با مفهوم « تحليل سياسي » و روش صحيح به كارگيري آن در ارزيابي تحولات سياسي جامعه آشنا خواهيم شد .
2-1 انواع تحليل سياسي
تحليل يك پديده سياسي ، از نگاههاي مختلف قابل تقسيم به انواع گوناگوني است كه در اينجا به مهم ترين آنها اشاره مي شود .
1-2-1 تحليل كل به جزء ( قياسي )
در اين نوع تحليل معمولاً از مفاهيم كلي سياسي براي اثبات تحليل سياسي مورد نظر استفاده مي شود.
مثـال: در بررسي علل فروپاشي شوروي از اصل كلي :
« نظام هاي كفر والحاد سرانجام محكوم به فناو نيستي هستند »
تحليلگر سياسي استفاده مي كند و بر اين اساس مي نويسد :
« از آنجا كه نظام شوروي با هر گونه دين باوري مخالفت مي كرد همين عامل موجب شد تا با توجه به اثرات منفي غفلت از معنويت ديني در جامعه ، نظام الحادي اين كشور از درون پوسيده شود و در نهايت با فراهم شدن ساير عوامل از جمله مشكلات اقتصادي و نارضايتي عمومي سيستم ناكارآمد شوروي از هم گسسسته شود. "
همانطور كه در مثال فوق مي توان كاملاً مشاهده كرد تحليل گر سياسي به خوبي توانسته است از يك اصل كلي استفاده كند و با تعميم دادن آن به مصداق جزئي كه « شوروي » باشد تحليل خودرا براي مخاطب عرضه نمايد. اين روش اگر چه در بسياري موارد كاربرد دارد اما گاهي بدليل مصداق يابي غلط توسط تحليل گر ، اصل تحليل با خدشه رو برو مي شود به همين دليل در ادامه مباحث آينده به چگونگي استفاده صحيح از اين روش بيشتر پرداخته خواهد شد.
2-2-1 تحليل جزء به كل ( استقراء )
با استفاده از اين روش تحليل گر سياسي مي كوشد با تجزيه پديده سياسي مورد نظر به عوامل مختلف ، نتايج مورد نظر خود را به اثبات برساند. در واقع با تجزيه كردن يك پديده سياسي تحليل خود را در مورد پديده مورد نظر ، براي مخاطب به اثبات مي رساند.
مثـال :
با توجه به مثال قبلي در اين مدل تحليل گر سياسي مي كوشد عوامل فروپاشي شوروي را به چند دسته تقسيم كند بعنوان نمونه عوامل داخلي و عوامل خارجي .
سپس عوامل داخلي خود به چند دسته تقسيم مي شوند مانند مشكلات اقتصادي سياست سركوب ك ، گ ، ب ، سياستهاي دين ستيزي و مخالفت با باورهاي مذهبي و . . . عوامل خارجي مانند رقابتهاي تسليحاتي شوروي با آمريكا كه معضلات زيادي را به اين كشور تحميل كرد ، توطئه هاي آمريكا در جهت ترغيب عوامل غرب گرا در داخل شوروي ، مخالفت مردم كشورهاي تحت سلطه شوروي از جمله كشورهاي اروپايي شرقي با سياستهاي تحميلي از سوي مسكو و . . . .
با در نظر گرفتن مثال فوق به خوبي روشن است كه تحليل گر سياسي با دسته بندي پديده سياسي مورد نظر يعني « عوامل فروپاشي » تلاش كرده است به مخاطب خود القا كند كه اين عوامل به چند دسته تقسيم مي شوند و هر دسته به سهم خود نقشي در فروپاشي داشته است . بنابراين برخلاف ديدگاه كل به جزء در اين تحليل تنها به يك عامل اهمیت داده نشده بلكه عوامل متعددي را در فروپاشي شوروي دخيل دانسته است .
3-2-1 تحليل ايستا ( استاتیک)
وقتي تحليل گر سياسي به دو عامل مهم در تحليل خود توجه نکند ، تحليلي را كه ارائه می دهد بعنوان تحليل « ايسـتا » مطرح مي شود .
اول عامـل زمـان : در هر تحليل سياسي ، تحليل گر بايد تلاش كند نگاه مقطعي به پديده سياسي مورد نظر نداشته باشد . معمولاً تحليل گران مبتدي براي راحتي كار و يا تحليل گران حرفه اي براي اغواي مخاطب خود ، با يك برش زماني سعي مي كنند بدون توجه به تحولات پديده سياسي مورد نظردر طي زمان گذشته ، صرفاً بر اساس موقعيت فعلي آن پديده ، تحولات مربوط به انرا بررسي مي كنند .
دوم عامل عمق بخشي و خارج شدن از سطحي نگري :
در تحليل ايستا تحليل گر سياسي تنها به ظواهر پديده سياسي توجه دارد و به عمق پديده نمي پردازد در نتيجه پايه هاي تحليل او هم ممكن است ظاهري كاملاً منطقي داشته باشد. اما با گذشت زمان و يا كمي تيز بيني مخاطب و كشف ساير ابعاد پديده سياسي مورد نظر بي پايه بودن آن تحليل و يا كم اعتباري آن تحليل ، اثبات مي شود .
بنابراين تحليل ايستا به تحليلي گفته مي شود؛ كه به عامل زمان توجه ندارد و از سطح ظاهري پديده هاي سياسي به عمق آن نمي رود . و بطور خلاصه يكي از مشخصات مهم تحليل ايستا آن است كه با گذشت زمان اعتبارش يا به كلي از دست مي رود يا كمتر مي شود .
مثـال: رودررويي ارتش عراق با آمريكا در سال 1991
اگر به گذشته صدام حسين رئيس جمهور عراق توجه نداشته باشيم در يك تحليل ايستا از عملكرد اودر جنگ آمريكا عليه عراق براي بيرون راندن ارتش صدام از كويت مي توان يك چهره كاملاً ضد آمريكايي از صدام حسين به افكار عمومي معرفي كرد به ويژه آنكه صدام براي اولين بار تل آويو مركز رژيم صهيونيستي را با موشك مورد حمله قرارداد . شعارهاي ضد آمريكايي صدام حسين و نيز مخالفت او با حكومتهاي متحد آمريكا درمنطقه خليج فارس از جمله دلايل ديگري است كه مي توان در يك تحليل ايستا براي اثبات ماهيت ضد آمريكايي حكومت صدام ارائه داد !
4-2-1 تحليل پويـا ( ديناميكي )
تحليل پويا به تحليلي گفته مي شود كه تحليل گر سياسي ضمن توجه به عامل زمان در تغييرات سياست هاي موجود ، به عمق مسائل توجه كرده و از ظواهر پديده سياسي عبور كرده به مسائل پشت پرده توجه مي نمايد . به عبارت ديگر تحليل پويا در جهت مخالفت تحليل ايستا قراردارد . در اين نوع تحليل گذشته پديده سياسي از آن جهت كه در واقع پيش زمينه هاي شكل گيري همان پديده را روشن مي سازد ، بسيار اهميت دارد .
مثـال: موضوع رودروئي صدام حسين با آمريكا در سال 1991
در يك تحليل پويا قبل از هر چيز به سابقه عملكرد صدام حسين در قبال آمريكا توجه مي شود با در نظرگرفتن اين واقعيت كه آمريكا يكي از مشوّقين اصلي صدام در تجاوز به ايران و تائيد كننده ضمني حمله به كويت بود و حتي در دهه 1980 يكي از تأمين كنندگان اصلي كمكهاي مالي و غير نظامي به عراق محسوب مي شد ، در مورد دلايل رودروئي صدام با آمريكا با تعمق بيشتري برخورد مي كند . در واقع بر اساس اين تحليل جاه طلبي هاي صدام حسين براي بدست گرفتن رهبري كشورهاي عربي ، موقعيت بسيار خوبي براي آمريكافراهم كرد،تا با استفاده از اين خصيصه صدام حسين با تشويق او براي حمله به ايران ، حتي الامكان انقلاب اسلامي را در سالهاي اوليه پيروزي خود زمين گير كند و در صورت امكان با تحميل جنگ وسيع به حكومت ايران ،رژيم جديد را سرنگون كند . اما وقتي چنين هدفي محقق نشد، امريكا با چراغ سبز نشان داد به صدام حسين براي حمله به كويت زمينه رابراي تثبيت حضور نظامي خود در منطقه فراهم ساخت . بطوريكه عراق بعد ها مجبور شد با پذيرش قطعنامه موسوم به نفت دربرابر غذا ضمن جبران خسارات وارده به كويت حتي هزينه نيروهاي سازمان ملل را كه در عراق مأموريت انهدام سلاحهاي عراق را بر عهده داشتند، تامين نمايد. بنابراين صدام در واقع نه تنها بعنوان عنصر ضدآمريكايي شناخته نمي شود بلكه درست برعكس بعنوان عنصري در خدمت غيرمستقيم آمريكا بود كه سياستهاي جاه طلبانه او زمينه ساز اجراي سياستهاي توسعه طلبانه واشنگتن درمنطقه خاورميانه شد.
اينكه تحليل فوق تا چه حد صحيح و تا چه از واقعيتهاي امروزي دور است چندان مهم نيست مهم آن است كه در تحليل فوق دقيقاً به شرايط ارائه يك تحليل پويا توجه شده است. چرا كه اولاً به سابقه عملكرد صدام توجه شده است ( توجه به عامل زمان ) و ثانياً از ظواهر ماجرا يعني شعارهاي ضد آمريكايي صدام جدا شده و به عمق مسائل يعني اهداف آمريكا در ماجراي مخالفت نكردن سفير آمريكا در عراق با حمله صدام حسين به كويت توجه شده است.يعني به موضوع پنهاني كه اهداف پشت پرده آمريكا و نفعي كه واشنگتن از تجاوزعراق به ايران و كويت داشته به خوبي توجه شده است . درتحليل پويا توجه به گذشته يك پديده سياسي همانقدر اهميت دارد كه نگاه به تحولات آينده اهميت خواهد داشت.
در تحليل پويا عامل« پيش بینی » در كنار نگاه به سابقه پديده سياسي اهميت ويژه دارد.
3-1 چكيده مباحث گـام اول
الف : « روش » ، « تحليل » و « سياسي » سه كلمه كليدي هستند كه معناي هر كدام بطور مجزا با تركيب آنها در كنار هم متفاوت است .
ب : روش تحليل سياسي فرايندي ذهني است كه بر اصول شناخته شده اي مبتنی است تحلیل گر سیاسی با استفاده از این اصول مي تواند پديده هاي سياسي ورخدادهاي جهان سياست را بررسي كرد .
ج: تحليل سياسي خود به انواع و اقسام مختلفي تقسيم مي شود بر اساس نگاه تحليل گر سياسي و ابزار هايي كه به كار مي برد ، تحليل سياسي را مي توان به انواع مختلف تقسيم كرد .
د : تحليل سياسي از لحاظ شكل به دو نوع از جزء به كل و از كل به جزء تقسيم مي شود و براساس محتوي تحليل به دو شكل تحليل ايستا و تحليل پويا تقسيم مي گردد.
1- كل به جزء
الف : از لحاظ شكل تحليل
2- جزئي به كل
انواع تحلیل سياسي
1- ايستــا
ب : از لحاظ محنوي تحليل
2-پويـــا
پرسش هاي گام اول
سؤال اول :
تفاوت اصلي مفهوم شيوه با روش به معناي خاص آن در تحليل سياسي چيست ؟
سؤال دوم :
آيا با اتخاذ يك روش غلط مي توان تحليل صحيح ارائه كرد ؟ چرا ؟
سؤال سوم :
كار اصلي تحليل گر سياسي چيست ؟
سؤال چهارم :
چه تفاوتي بين تحليل از كل به جزء با تحليل از جزء به كل وجود دارد ؟
سؤال پنجم :
فرق اصلي بين تحليل ايستا با تحليل پويا چيست ؟
تمرينات گام اول :
تمرين 1) :
يك تفسير سياسي را از هر نشريه اي كه به آن دسترسي داريد انتخاب كنيد ببينيد آيا مي توانيد تحليل هاي سياسي را در آن تفسير انتخاب شده مشخص كنيد نويسنده در تفسير سياسي خود چند تحليل ارائه كرده است آيا اين تحليل ها همديگر را كامل مي كنند و به هم مربوط هستند ؟ يا ارتباط منطقي با هم ندارند .
تمرين 2) :
دلايل حمله عراق به كويت را با استفاده از ديدگاههاي صاحب نظرات بررسي كنيد
تمرين 3) :
تفاوت دو تحليل جداگانه در مورد يك حادثه را بررسي كنيد .
تحليل ماجراي واتركيت در آمريكا
تحليل اول :
موضوع دست داشتن نيكسون رئيس جمهور وقت آمريكا در سال 1973 در ماجراي موسوم به « واتركيت » تنها يكي از دهها نمونه تقلب در انتخابات هاي رياست جمهوري در آمريكا به شمار مي رود . فاش كردن سوء استفاده كاخ سفيد و دفتر مركزي رئيس جمهور از مكاتبات تلفني رهبران حزب رقيب ( دمكرات ) تحت تأثير درگير شدن دو جناح نفتي ( طرفداران نيكسون جمهوريخواه ) با جناح صنايع مصرفي آمريكا ( طرفدار حزب دمكرات ) در آمريكا بود اين درگيري در نهايت منجر به كناره گيري نيكسون از مقام رياست جمهوري در سال 1973 و جانشيني جرالدفورد معاون وي به جاي او شد .
تحليل دوم :
افشاي ماجراي واتركيت در آمريكا توسط دو خبرنگار زبده روزنامه واشنگتن بست نشان دهنده آزادي مطبوعاتي در آمريكا و نقش سازنده دو خبرنگارامريكائي است كه توانستند براي اولين بار موضوع سوء استفاده مقامات كاخ سفيد از رقابتهاي انتخابات را به صحنه جامعه آمريكا بكشانند. در نهايت اين ماجرا استقلال قوه قضائيه آمريكا وهمچنين مجلس سناي اين كشور را در برابرنهاد رياست جمهوري نشان مي دهد چيزي كه عاقبت منجر به آن شد كه ريچارد نيكسون رسماً استعفاء دهد تا توسط كنگر ه (نشست مشترك مجلس نمايندگان و مجلس سناي امريكا )، بر كنار شود . جالب آنكه معاون او يعني فورد زماني كه بعنوان رياست جمهوري سوگند ياد كرد از اختيارات ويژه رئيس جمهوري استفاده كرد وقرارمنع تعقيب نيكسون را صادر نمود .