رویکرد احتمالی دولت ترامپ درباره ایران چه خواهد بود
ترامپ در دولت اول خود به همراهی مایك پمپئو، وزیر خارجه وقت، طرحی را طراحی كرد كه شامل اعمال تحریمهای همهجانبهای بود كه هدفش ایجاد نارضایتیها در داخل بود. تیم اول ترامپ اینگونه نشان میدادند كه هدف اصلیشان تغییر رفتار ایران است، اما واقعیت این است كه آنها هدفی فراتر را دنبال میكردند و آن سرنگونی نظام ایران بود . این طرح بر این اصل بنا شده بود كه به جای هزینههای میلیارد دلاری و ایجاد بحرانهایی مشابه افغانستان یا عراق سیاست ایجاد نارضایتی را در ایران به كار بگیرند. امما این سیاست نتیجه مورد دلخواه آمریکا را در بر نداشت بنابراین اگر كابینه دولت دوم ترامپ بخواهد مجددا سیاست فشار حداكثری را علیه ایران اعمال كند، احتمالا بازهم این سیاست برای کنترل توان هسته ای ایران به شکست می انجامد. زیرا پس از خروج امریکا از برجام ، برنامه هستهای ایران در راستای اعمال این سیاست نه تنها متوقف نشد، بلكه غنیسازی اورانیوم از سه ممیز 37 صدم درصد درصد دوره برجام به ۲۰درصد و سپس به ۶۰درصد رسید. همزمان سانتریفیوژهای پیشرفتهای كه دایر شدهاند، چندین برابر سانتریفیوژهای قبلی قدرت غنیسازی دارند و سرعت آنها نیز افزایش یافته است.
به نظر می رسد در دولت دوم ترامپ شیوه سیاست موسوم به فشار حداكثری توسط ترامپ ا به شكلی متفاوتی اجرایی خواهد شد و به نظر میرسد كه سیاستها به گونهای طراحی شدهاند كه اینبار به جای سرمایهگذاری روی مخالفتهای داخلی در ایران كه البته همچنان مشخص نیست آیا این سیاست موقت كنار گذاشته شده یا به طور كلی توسط مقامات امریكایی متوقف شده است، سعی میكنند روی نیروهای متحد ایران در منطقه متمركز شوند. به عبارتی دیگر، آمریکا و اسرائیل سعی کردند از طریق وارد آوردن ضربه به حماس در غزه ، حزبالله در سوریه و سقوط دولت اسد در سوریه قدرت منطقه ای ایران را کاهش دهند. به نظر می رسد اكنون نیز نوبت عراق است. ملاقات آنتونی بلینكن و محمد شیاع السودانی، نخستوزیر عراق در راستای این هدف قابل تبیین است. گفته میشود واشنگتن به عراق هشدار داده كه تحركاتی علیه اسراییل نداشته باشند. به ادعای رسانهها به نظر میرسد بلینكن توانسته السودانی را قانع كند، از همین رو به عراق این اختیار داده شده تا در برابر داعش در صورت ظهور دوباره بایستد اما رویاروی تلآیو قرار نگیرد. تنها جبهه یمن باقی میماند كه همچنان مشخص نیست چه نقشهای برای این كشور طراحی شده است.
در ادامه باید دید آیا واقعا آن سیاستهای پرهزینهای كه ترامپ به شدت از آن انتقاد میكرد و دولتهای بایدن و اوباما را بابت مداخلات نظامی شدید مورد سرزنش قرار میداد، بهویژه هزینههای میلیاردی در افغانستان و عراق كه درنهایت منجر به خروج آمریکا از افغانستان و تشکیل یک دولت نزدیک به ایران در عراق شد، آیا این سیاست شکست خورده در افغانستان و عراق در مورد ایران هم به اجرا در میآید؟ فقط سئوال این است که ترامپ چگونه میخواهد سیاستی را كه خود منتقد آن بوده، اجرا كند. هرچند او در گفتوگو با تایمز گفته است كه در شرایط آشفته كنونی، هر اقدامی ممكن است و این تكرار همان جملهای است كه اوباما و بایدن پیش از این گفته بودند: همه گزینهها روی میز است. حال اینكه آیا ترامپ به سمت گزینه نظامی حركت خواهند كرد یا خیر، به نظر میرسد همان اتفاقاتی كه در افغانستان و عراق رخ داد، در شرایط كنونی نیز ممكن است تكرار شود. این به این دلیل است كه منتقد اصلی این رویكرد، یعنی گزینه نظامی، خود ترامپ بوده است. او نتایج سیاست فشار حداكثری را نیز در دولت اول خود مشاهده كرده است. بنابراین، به نظر می رسد او گزینه مذاكره را در اولویت برنامههای خود قرار می دهد و در صورت آنکه مذاکرات به نتیجه نرسد دنبال جنگی نیابتی اسرائیل از سوی آمریکا علیه ایران است.
براین اساس ایران باید همه سناریوهای احتمالی را در نظر بگیرد و قبل از هرچیز باید تكلیف خود را با امریكا روشن كند. در این زمینه باید با مهار افرادی كه به تفكرات آخرالزمانی معتقدند و جنگ را حتمی و اجتنابناپذیر میدانند، راه گفتوگو و مذاکره را در پیش بگیریم و مسائل مورد اختلاف را در چارچوب دیپلماتیك حل كنیم. به اعتقاد من، مسیر دیپلماسی بسته نیست و میتوان از طریق گفتوگو و مذاكره، راهحلهای جدیدی را با دولت ترامپ مورد بررسی قرار داد.
اما هم زمان با اقدامات خصمانه اخیر اتحادیه اروپا در قبال ایران نیز روبرو هستیم . نامه اخیر تروئیكای اروپا به شورای امنیت در راستای فعالسازی مكانیسم ماشه یك هشدار است. این نامه به معنای این است كه ما آمادهایم تا در صورت لزوم، اقداماتی انجام دهیم هرچند كه فعالسازی این مكانیسم خود دارای فرآیندی است كه همچنان زمان آن نرسیده است كه به طور جدی وارد آن شویم.
مكانیسم ماشه و فرآیند اجرایی بازگشت شش قطعنامه ذیل فصل هفتم شورای امنیت هنوز به مرحله اجرا درنیامده است. این ترتیبات اجرایی بازگشت قطعنامهها با ارسال این نامه قطعا آغاز نخواهد شد و این نامه صرفا یك هشدار است. محتوای این نامه نشان میدهد كه آنها آمادگی دارند كه روند بازگشت قطعنامههای ششگانه ذیل فصل هفتم شورای امنیت را آغاز كنند. این ترتیبات به این صورت است كه ابتدا در سطح معاونان وزارت خارجه گروه پنج به یک به اتفاق ایران نشستهایی برگزار می کنند اگر به توافقی دست پیدا کنند همان توافق ملاک خواهد بود اما اگر توافق به دست نیاید کمیسیون مشترک سه جانبه تشکیل می شود این كمیته ویژه متشكل از طرف ایرانی، طرف شاكی و یك بازیگر بیطرف از میان اعضای برجام خواهد بود. اگر این كمیته به طرح جدیدی برسد، همان را اجرا خواهند كرد كه بعید به نظر میرسد. اما اگر به توافق نرسند، اجلاسی در سطح وزرای خارجه برگزار خواهد شد. اگر وزرای عضو در این اجلاس به نتیجه نرسند، بدون رایگیری مجدد، قطعنامههای ششگانهای كه به واسطه یك قطعنامه ملغی شده بودند، باز خواهند گشت. این موضوع به ویژه تا بیست و هفتم مهر اهمیت دارد، چراكه اگر تشدید تنشهای اخیر میان ایران و اروپا شكل نمیگرفت، قطعنامههای ششگانه برای همیشه منقضی میشدند. اما واقعا نمیدانم ما چه سیاستی را در پیش گرفتهایم كه به این وضعیت رسیدهایم.
احتمالا امریكاییها و اروپاییها منتظر صدور قطعنامه جدیدی از سوی شورای حكام طی اسفند آینده خواهند ماند، چراكه به نظر میرسد كه در نشست آتی شورای حكام، شاهد پیشنهاد قطعنامه جدید از سوی اروپاییها به شورای حکام آژانس خواهیم بود كه زمینه را برای فعالسازی مكانیسم ماشه فراهم كند. به نظر میرسد این قطعنامه به احتمال بسیار زیاد تصویب می شود ، مگر اینكه اتفاق فوقالعادهای رخ دهد یا اینكه سیاست جدیدی از سوی ایران در پیش گرفته شود، هرچند كه برای فعالسازی مكانیسم ماشه نیاز به قطعنامه جدیدی در شورای حکام نیست . متاسفانه تمام گزارهها برای این آماده شدهاند كه زحمات زیادی كه برای توافق برجام كشیده شده، به راحتی از بین برود. احتمالا ایران نیز در واكنش به این اقدام به سمت خروج از انپیتی خواهد رفت و این دیگر یك بازی باخت-باخت است كه هر دو طرف زیان خواهند دید.
با این حال همچنان روزنه امید هر چند كوچك برای تعامل و رایزنی وجود دارد مشروط به اینكه اراده كافی وجود داشته باشد و به واقع خواهان تجدیدنظر در رویكردهای خود باشیم. متاسفانه، در درون كشور جو سنگینی حاكم شده است كه حتی برای رایزنیهای ساده نیز فضاسازی منفی میشود. به نظر میرسد شرایط به گونهای است كه به جز مذاكره، راهحل دیگری وجود ندارد. شواهد و قرائن نشان میدهد تنشها افزایش خواهد یافت. شخصا امیدوارم كه به سمت راهحلهای جدیدی برویم و این راهحلها اجرایی شود.