در بررسی هر مصاحبه مقامات عالی‌رتبه ایران با رسانه‌های آمریکایی، نکته‌ای کلیدی نباید مغفول بماند: مخاطب اصلی این گفتگوها، دولت ایالات متحده نیست، بلکه افکار عمومی مردم آمریکا است.

برخلاف تصور برخی منتقدان، این مصاحبه‌ها عرصه مذاکره یا تقابل سیاسی با دولت آمریکا محسوب نمی‌شوند، چراکه سیاست‌گذاران آمریکایی، تصمیمات خود را بر اساس گفت‌وگوهای رسانه‌ای با مقامات خارجی تنظیم نمی‌کنند. فرآیند سیاست‌گذاری در آمریکا تابع لابی‌ها، منافع ساختاری و اجماع نخبگانی است، نه صرفاً مواضع رسانه‌ای کشورهای دیگر.

اما در مقابل، افکار عمومی آمریکا—به‌ویژه اقشار تأثیرگذاری مانند مالیات‌دهندگان منتقد، محافل دانشگاهی، نخبگان رسانه‌ای و کنشگران مستقل—نقش بسزایی در شکل‌دهی به فضای سیاسی این کشور دارند. بنابراین، گفت‌وگوی مستقیم با این مخاطبان، به‌عنوان بخشی از دیپلماسی عمومی، ابزاری راهبردی و مؤثر است.

رئیس‌جمهور ایران در مصاحبه اخیر با تاکر کارلسون، از همین رویکرد بهره برد: روایت‌سازی برای جامعه آمریکا با زبانی متفاوت از مواضع رسمی خطاب به دولت آمریکا. او با انتقاد از نقش رژیم صهیونیستی در شکست مذاکرات، کوشید تا مخاطب آمریکایی را متوجه این تناقض سازد که شعار «اول آمریکا» در عمل به «اول اسرائیل» تبدیل شده و منابع مالیاتی آن‌ها، بیش از آنکه صرف رفاه مردم شود، به اهداف یک رژیم خارجی اختصاص می‌یابد.

این راهبرد تبلیغاتی هوشمندانه، ریشه در درکی واقع‌گرایانه از قدرت رسانه و پروپاگاندا دارد. برای نمونه، اگر رئیس‌جمهور در بخشی از سخنانش به صلح‌آفرینی احتمالی ترامپ اشاره می‌کند، این به معنای تأیید ارزش‌های او نیست، بلکه استفاده از زبان آشنا برای مخاطب آمریکایی است—همان‌گونه که ترامپ خود در گذشته از عباراتی جذاب برای مخاطب ایرانی بهره می‌برد.

در جهان امروز، سیاست تنها در عرصه‌های رسمی تعیین نمی‌شود، بلکه در میدان روایت‌ها و تصویرسازی‌ها نیز جریان دارد. اگر در میدان نظامی بازدارندگی اصل است، در عرصه رسانه تأثیرگذاری نرم هدف غایی است. در این میدان، به‌کارگیری زبان تاکتیکی، انتخاب مفاهیم پذیرفتنی برای مخاطب، و استفاده از فرصت‌های رسانه‌ای، بخشی طبیعی از نبرد روایی است.

برای ارزیابی این مصاحبه، نباید صرفاً به محتوای ظاهری آن بسنده کرد، بلکه باید آن را در چارچوب دیپلماسی عمومی ایران و در کنار مواضع صریح‌تری که در دیگر فضاها بیان شده، تحلیل نمود.

اگر قرار است با مردم آمریکا گفت‌وگو کنیم، باید زبان، دغدغه‌ها و ذهنیت آن‌ها را شناخت و روایت‌هایی ارائه داد که پرسش‌های جدید در اذهان ایجاد کند. اینجا جای شعارهای انقلابی نیست، بلکه جای طراحی هوشمندانه برای کاشت بذر تردید در افکار عمومی آمریکاست.

در نهایت، موفقیت چنین روایت‌سازی‌هایی در گرو تداوم، انسجام و تطبیق آن با تحولات سیاسی آمریکاست. پرسش اینجاست که آیا دستگاه دیپلماسی عمومی ایران می‌تواند این گفت‌وگوها را به‌گونه‌ای هدفمند دنبال کند که نه‌تنها تصویر ایران را تعدیل کند، بلکه هزینه‌های سیاست‌های خصمانه واشنگتن را نیز افزایش دهد؟