معمای مکانیزم ماشه: آزمونی برای دیپلماسی یا گذر به تقابل؟
روز پنجشنبه، ششم شهریور، نمایندگان «تروئیکای اروپایی» (آلمان، فرانسه و بریتانیا) با ارسال نامهای به شورای امنیت سازمان ملل، بهصورت رسمی روند اجرای «مکانیزم ماشه» (Snapback Mechanism) را فعال کردند و بار دیگر، پروندهسازی هستهای ایران در کانون توجهات بینالمللی قرار گرفت. این مکانیزم—که بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت طراحی شده—امکان بازگرداندن تمامی تحریمهای پیشین علیه ایران را فراهم میکند. در واکنش به این حرکت، وزارت امور خارجه ایران اعلام کرد تهران آماده گفتوگو با ایالات متحده است، مشروط بر ارائه تضمینهای امنیتی معتبر و رعایت اصول انصاف و عدالت در فرآیند مذاکره.
دو سناریوی متضاد: تقابل یا تعامل؟
در تحلیل روند پیشرو، دو دیدگاه کاملاً متضاد در میان ناظران قابل شناسایی است:
سناریوی اول: بنبست مذاکرات و تقابل فزاینده
طبق این دیدگاه، مذاکرات در سی روز آینده—مهلت پیشروی بازگشت قطعنامهها—محکوم به شکست است. دلیل این امر، همراهیِ عملی کشورهای اروپایی با آمریکا و اسرائیل برای تحمیل خواستههایی غیرقابل اجرا و درنهایت، وادار کردن ایران به تسلیم است. طرفداران این دیدگاه استدلال میکنند که ایران با اجازه دادن به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نظارت بر جایگزینی سوخت نیروگاه بوشهر—علیرغم منع مجلس—نشانهای آشکار از حسن نیت خود داده، اما طرف مقابل با اقداماتی رادیکال مسیر همکاری را مسدود کرده است. حتی اظهارات اخیر وزیران خارجه آلمان، فرانسه و بریتانیا مبنی بر اینکه «فعالسازی مکانیزم ماشه به معنای پایان دیپلماسی نیست» قابل اعتماد نیست، چرا که آنان با این اقدام، عملاً مدل «برد-برد» را نقض کرده و ایران را به عکسالعمل متقابل سوق خواهند داد.
واقعیت این است که پرونده هستهای ایران در بستر پیچیدهای از روابط قدرت و منافع متعارض شکل گرفته است. کشورهای اروپایی—با وجودی که حل نهایی مسئله را در گرو واشنگتن میدانند—ترجیح میدهند بدون هزینه کردن سیاسی، ایران را به میز مذاکره با آمریکا بکشانند. این در حالی است که آمریکا—با زیر پا گذاشتن قواعد بینالمللی و حمله به تاسیسات ایران—و همچنان پافشاری بر سیاست غیرواقعبینانه «غنیسازی صفر»—هیچ نشانهای از تمایل به بازگشت به برجام یا کاهش خصومت نشان نمیدهد. در چنین شرایطی، ادامه مذاکره بدون دریافت امتیاز ملموس، تنها به معنای افزایش هزینههای جمهوری اسلامی و تفسیر به قبول زورگویی خواهد بود.
در همین راستا، حامیان برداشت اول استدلال میکنند که ایران باید همکاری همهجانبه خود را با آژانس بینالمللی انرژی اتمی حفظ کند. از نظر آنان، این استراتژی بهانه را از دست طرف مقابل میگیرد. اگرچه ایران بهدرستی از عملکرد آقای گروسی، مدیرکل آژانس، و برخی بازرسان به دلیل جانبداری و همسویی با اسرائیل و آمریکا انتقاد دارد، اما نباید اعتبار نهاد بینالمللی آژانس را به طور کلی زیر سؤال ببرد. بلکه باید با ادامه همکاری، خود را به بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی هستهای و پایبندی به چارچوبهای نظارتی (NPT) به جامعه جهانی اثبات کند. این رویکرد، موضع اخلاقی و حقوقی ایران را تقویت کرده و اروپا و آمریکا را در عرصه دیپلماسی بینالمللی تحت فشار قرار میدهد. ادامه این مسیر، فضای لازم برای مانور دیپلماتیک را حفظ کرده و از انزوای بیشتر ایران جلوگیری میکند
سناریوی دوم: انفعال زدایی و تابآوری از طریق اصلاحات داخلی
در مقابل، برداشت دوم بر ضرورت واکنش قاطعانهتر تأکید دارد. بر این اساس، ایران باید همکاریهای خود با آژانس را به حالت تعلیق درآورده و با اتخاذ سیاست «ابهام هستهای»، تمام تمرکز خود را بر تابآوری اقتصادی در داخل کشور از طریق اجرای سریع اصلاحات ساختاری معطوف کند. این سناریو بر این پیشفرض استوار است که تنها با کاهش واردات و تقویت بنیه تولید داخلی میتوان در برابر فشارهای فزاینده مقاومت کرد. محورهای اصلی این راهبرد، انجام اصلاحات فوری در نظام بانکی (بازگشت به وظایف اصلی و خروج از بنگاهداری)، اصلاح نظام مالیاتی و مدرنیزاسیون سیستم گمرکی برای افزایش کارایی تولید و بهرهوری ملی است. موفقیت این سناریو منوط به تبیین دقیق این سیاستها برای افکار عمومی و آمادهسازی جامعه برای عبور از دورهی فشار است.
راهبرد پیشنهادی: دیپلماسی هوشمند و ائتلافسازی فعال
با این حال، تجربه ۲۳ ساله مقابله با فشارهای حداکثری—از مرداد ۱۳۸۱ تاکنون—به ایران آموخته است که میتوان بدون تقابل نظامی و از طریق دیپلماسی هوشمند، زمینه کاهش فشارها را فراهم کرد. برگزاری مذاکرات با اروپا—حتی بدون دستیابی فوری به نتیجه—یک ضرورت راهبردی است؛ زیرا تعهد ایران به حل مسالمتآمیز بحران را به جامعه جهانی نشان داده و فضایی برای مانور دیپلماتیک ایجاد میکند. پیشنهاد روسیه برای تعویق ششماهه اجرای مکانیزم ماشه—اگرچه با مخالفت آمریکا روبرو خواهد شد—میتواند با حمایت چین به عنوان فرصتی برای مهار بحران مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجهگیری: فراتر از دوگانه تقابل-تعامل
دیپلماسی ایران در شرایط کنونی نباید در دام دوگانه «تسلیم یا تقابل» گرفتار شود. راهبرد سوم—که بر پایه واقعبینی استوار است—استفاده همزمان از اهرمهای دیپلماتیک، حفظ همکاری محدود و حسابشده با نهادهای نظارتی، و در عین حال، شتاببخشی به اصلاحات اقتصادی برای کاهش آسیبپذیری است. ایران باید با ادامه تحرکات دیپلماتیک و ارائه پیشنهادهای جدید وابتکاری، با تشکیل یک ائتلاف غیررسمی متشکل از متحدان خود (مانند روسیه و چین) و حتی بازیگران بیطرف یا ناراضی در غرب، هزینههای فعالسازی مکانیزم ماشه برای اروپا و آمریکا را افزایش دهد. در نهایت، مدیریت موفق این بحران—درکنار حفظ تصویر یک فعال معقول و طرفدار گفتوگو—کلید حفظ منافع ملی و امنیت کشور در این برهه حساس خواهد بود