جناب آقای بهشتی‌پور، برای شروع بحث، بفرمایید ضرورت نگارش این کتاب چیست؟ چرا به‌دنبال نگارش کتاب «آموزش گام‌به‌گام روش‌‌های تحلیل سیاسی» رفتید؟

در سال 1361، با قبولی در آزمون نویسندگی، وارد صداوسیما شدم. با اینکه در آزمون قبول شده بودم، اما تا چهار ماه، یعنی تقریباً از بهمن سال 61 تا اردیبهشت سال 62، مطالبی را که می‌نوشتم به سطل زباله می‌انداختند. هیچ‌کس توضیح نمی‌داد مشکل کار من کجاست. فقط می‌گفتند خوب نیست. سردبیر نیز آن را در سطح زباله می‌انداخت. دیگر خسته شده بودم، تا اینکه یکی از همکاران به نام آقای ملازهی که سکت استادی بر من دارند گفتند: «بهشتی جان، تحلیل کردن یعنی شعار ندادن. تحلیل با شعار فرق دارد. شما ببین مطالبی که پخش می شود متنش را بگیر بخوان متوجه می شوی فرق با مطالبی که خودت می نویسی چیست .»

این راهکاری بود منطقی که از آن استقبال کردم. این اولین گام، جرقه‌ای را در ذهنم ایجاد کرد و باعث شد تا یادگیریِ چگونه نوشتن و تحلیل کردن را آغاز کنم.

سال 72، مدیر گروه تحقیق و تفسیر شدم. در آن دوره، چند نفر، نیروی کارِ جدید بودند.برای اینکه این افراد نیز مثل من سرگردان نشوند، تصمیم گرفتم به آن‌ها آموزش بدهم و تجربیات خود را در اختیارشان قرار دهم. جرقه‌ی نوشتن این کتاب نیز از آنجا در ذهنم ایجاد شد.کلاس‌های آموزشی برگزار شد. مواردی که گفته می‌شد، نوشته می‌شد، فیش‌برداری و پاک‌نویس می‌شد و مورد بحث قرار می‌گرفت. دوستان و همکاران گروه تحقیق و تفسیر نیز در این مورد کمک می‌کردند.

این درس بعدها نیز در دوره‌های آموزش ضمن خدمت و در دانشکده‌ی صداوسیما ارائه شد. آنجا نیز دوباره روش آن اصلاح شد؛ به این شکل که با سؤالاتی که عده‌ی دیگری مطرح می‌کردند، دوباره ایرادات کار را می‌فهمیدیم و آن را برطرف می‌کردیم.

هدف این کتاب، توضیح این است که تحلیل چیست؟ منظورِ دقیق از تحلیل سیاسی چیست؟ اصلاً چگونه باید تحلیل کرد؟ شخص چگونه از ابتدا شروع به کار کند؟ درس‌ها تحت عنوان گام نام‌گذاری شده‌اند تا شخص گام‌به‌گام پیش برود، زیرا ترتیب آن نیز مهم است. بنابراین این‌طور نیست که شخص بتواند از گام هشتم شروع کند، بلکه حتماً باید از گام اول شروع کرد. تمریناتی نیز آورده شده است. در ‌نهایت، این کتاب سال 90 تکمیل و تحویل انتشارات سروش شد، اما در سال 93 به چاپ رسید.

به نظر شما، ضرورت تحلیل پدیده‌های سیاسی-اجتماعی چیست؟ اهمیت این ضرورت در جامعه‌ی ما تا چه حد است؟

تحلیل ابزار واقعاً خوبی است. این ابزار، هم می‌تواند در اختیار فردی متعهد قرار گیرد، هم می‌تواند در اختیار فردی فریبکار باشد. کلاً این ابزار، ابزار شناخت و تبلور فکر است. راه خطا را از راه صحیح نشان می‌دهد. نشان می‌دهد چگونه باید نسبت به موضوعی درست فکر کنیم. الزامی ندارد، قرار هم نیست همه به یک شکل فکر کنیم.

اصرار و تأکید این کتاب بر این است که در تحلیل سیاسی، قرار نیست همه به یک شکل فکر کنند، اما باید دقیق و صحیح فکر کنند و روش‌های درستی را به ‌کار ببرند. باید شناخت خوبی از پدیده‌ها داشته باشند تا در موقعیت‌های حساس، بتوانند به سؤالات مطرحِ در جامعه پاسخ دهند. تصمیم‌های درستی بگیرند و تابع احساسات نباشند.

برای مثال، در قضیه‌ی داعش، آمریکا می‌گوید با ‌هم علیه داعش همکاری کنیم. شما باید قدرت تحلیل داشته باشید. اگر ندانید داعش چیست؟ کیست؟ چگونه به وجود آمده است؟ آمریکا کیست؟ سیاست‌های امریکا در خاورمیانه چیست؟ سیاست‌های آمریکا درباره‌ی داعش چیست؟ اگر نتوانید این دو را با هم تطبیق و ارتباط دهید، قاعدتاً نمی‌توانید این مسائل را تحلیل کنید. نمی‌توانید تحلیل کنید، بالاخره منافع آمریکا همکاری با داعش است یا خیر؟ بنابراین برای پاسخ دادن به این سؤال، حتماً باید قدرت تحلیل داشته باشید.

صحبت کلی این است که حتماً باید در مورد موضوعات شناخت داشته باشیم. بعد از شناخت، می‌توانیم تحلیل کنیم. این‌گونه راه صحیح را، از ناصحیح تشخیص می‌دهیم و راجع‌به موضوعات مختلف، قضاوت‌های صحیحی خواهیم داشت.

فضای جامعه‌ی ایران را چگونه می‌بینید؟ به‌ عبارت‌ دیگر، فکر می‌کنید فضای عمومی جامعه، چقدر روش‌مند تحلیل می‌کند و از چه سطحی از تحلیل برخوردار است؟

تحلیل سیاسی، از آن دسته مسائلی است که خیلی‌ها خود را تحلیل‌گر آن می‌دانند. فکر می‌کنند مسائل و تحلیل آن‌ها را به‌خوبی می‌دانند، البته این شبهه‌ای بیش نیست که متأسفانه در ایران وجود دارد. اینکه همه خود را تحلیل‌گر می‌دانند، باعث می‌شود گمراه‌تر شوند. ای‌کاش، به اینکه تحلیل را نمی‌دانند، واقف بودند. دراین‌صورت، به سراغ کسانی که تحلیل‌گر هستند می‌رفتند و چقدر خوب بود اگر به حرف او نیز اعتماد می‌کردند. تحلیل‌گر نیز تخصصی دارد، حال اگر آن را تخصص یا علم هم ندانند، حداقل می‌توانند آن شخص را در حد یک آهنگر یا نجار قبول داشته باشند.

در ایران، اکثریتی که من با آن‌ها سروکار دارم، از سوپرمارکتی گرفته است تا سبزی‌فروش و مردم در اتوبوس، همه در حال تحلیل هستند. بخشی از این تحلیل‌ها درست است، بخشی نیز نادرست. این برمی‌گردد به خصلت‌ها، داوری‌ها، پیش‌داوری‌ها و قضاوت‌های سطحی افراد که عمقی ندارد.

تحلیل حتماً باید روش‌مند و دقیق باشد و در چارچوبی خاص پیش برود. کار تحلیلیِ با کشف و شهود، ممکن است درست باشد یا غلط. این راه، ما را به گمراهی می‌کشاند؛ یعنی تحت تأثیر موج‌های ایجادشده در جامعه قرار می‌گیریم و ناگهان، بدون اینکه متوجه شویم، قضاوت‌های ما دقیقاً همان چیزی می‌شود که رادیوهای بیگانه یا ماهواره‌ها به ما القا کرده‌اند. متوجه می‌شویم، مبانی را از آن‌ها گرفته‌ایم؛ زیرا مرتب تکرار شده و در ضمیر ناخودآگاه ما نقش بسته است.

تحلیل حتماً باید روش‌مند و دقیق باشد و در چارچوبی خاص پیش برود. کار تحلیلیِ با کشف و شهود، ممکن است درست باشد یا غلط. این راه، ما را به گمراهی می‌کشاند؛ یعنی تحت تأثیر موج‌های ایجادشده در جامعه قرار می‌گیریم و ناگهان، بدون اینکه متوجه شویم، قضاوت‌های ما، دقیقاً همان چیزی می‌شود که رادیوهای بیگانه یا ماهواره‌ها به ما القا کرده‌اند.

شما بر روش‌مندی تحلیل سیاسی تأکید داشتید. اکنون سؤال اساسی مطرح این‌ است که آیا الزامات و بایسته‌های روش تحلیل سیاسی، در جوامع مختلف، متفاوت هستند؟ آیا هر جامعه‌ای، مقتضی با نیازهای خود در تحلیل سیاسی، نیازمند روش خاصی است؟

این سؤال بسیار عمیق و دقیق است. باید بگویم، یکی از دغدغه‌های فکری من در سال‌های گذشته، این بوده است که آیا می‌توان به دور از زمان و مکان، روش‌هایی را مطرح کرد؟ هر دو عامل زمان و مکان مهم هستند. شاید روشی که برای سال 1360 مناسب است، پاسخ‌گوی نیاز سال 1380 یا سال1390 نباشد. پاسخ این سؤال، هم بله و هم خیر است. بله، به ‌این ‌دلیل که در این کتاب، مواردی را می‌بینید که تفاوتی ندارد شما در فرانسه زندگی کنید یا در ایران و یا در آمریکا. این موضوع را به‌راحتی می‌توانید امتحان کنید و بنده مدعی هستم پاسخ‌گوست.

اما در جایی هم می‌گویم خیر، پاسخ‌گو نیست. به‌‌ دلیل اینکه به‌شدت تحت تأثیر پارامترهای ذهن خلاق است. کل روش‌ها و آنچه معرفی می‌شود، در نهایت از فیلترینگ ذهن پویای تحلیل‌گر می‌گذرد؛ یعنی ذهن تحلیل‌گر، در صحیح بودن و نبودن تحلیل، بسیار تعیین‌کننده است. اوست که سطح علمی و غیرعلمی بودن تحلیل را مشخص می‌کند.

در مورد این موضوع، می‌توان کتاب نوشت. می‌دانید که تحلیل‌ها، الزاماً همیشه درست نیستند، زیرا تحلیل، پیش‌بینی نیست. پیش‌بینی وجهی از تحلیل است. برای هر تحلیلی، الزامی ندارد که پیش‌بینی کنید. برای مثال، می‌خواهید بدانید بالاخره اتفاق 11 سپتامبر کار چه کسی بوده است. این ربطی به پیش‌بینی کردن ندارد. مجموعه نظرات مختلفی در این‌باره وجود دارد. این اتفاقی است که در گذشته رخ داده است. گاهی اوقات می‌خواهید بدانید در انتخابات آینده‌ی مجلس نمایندگان آمریکا، حزب دموکرات‌ برنده می‌شود یا جمهوری‌خواه. بنابراین پیش‌بینی‌هایی می‌کنید. در اینجا تحلیل مبتنی ‌بر پیش‌بینی است. با اینکه روش‌ها با هم متفاوت هستند، با این‌ حال، چگونه تحلیل کردن را می‌آموزیم؛ خواه با پیش‌بینی در مورد آینده باشد، خواه با بررسیِ حادثه‌ای در گذشته.

در صحبت‌هایتان به ذهن خلاق و تحلیل‌گر اشاره کردید. لطفاً بیشتر در این مورد صحبت کنید. بفرمایید تحلیل‌گر چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

تحلیل‌گری که بنده شناختم، کسی است که محیطی است که در آن زندگی می‌کند؛ به خوبی می شناسد یعنی نمی‌تواند خود را فارغ از محیط پیرامونی خود بداند. دوم اینکه ساختار حاکم برپدیده ها را که تحلیل می‌کند یا می‌نویسد به خوبی می شناسد. سوم اینکه تحلیل‌گر شخص هوشمندی است که از سطح موضوع به عمق می رود. تحلیل‌گری که هوشمند نباشد، در مورد پدیده ها سطحی قضاوت می کند و قشری می اندیشد. چهارم تحلیل‌گری که خوب تحلیل می‌کند به جای ایستای و مقطعی دیدن رویداد ها و پدیده ها ، روند ها را می بیند گذشته را در امتداد امروز و آینده تحلیل می کند. پنجم تحلیل‌گر، یعی دارد گره های ذهنی را باز کند معماهای سیاسی را حل کند. ارتباط های بین رویدادها و پدیده ها را خوب ببینید و یا کشف کند.

تحلیل‌گر متعهد است. من اصلاً تحلیل‌گر بی‌طرف نمی‌شناسم. اینکه می‌گویند ما بی‌طرف هستیم، منظورشان این است که منصف هستیم. در تحلیل‌هایمان انصاف را رعایت می‌کنیم. کدام تحلیل‌گر می‌تواند کاملاً بی‌طرف باشد؟ بی‌طرفی به معنای بی‌جهتی و بی‌تفاوتی تحلیل‌گر است. تحلیل‌گرِ بی‌طرف نمی‌شناسم، اما تعداد تحلیل‌گران منصف زیاد است. تحلیل‌گر می تواند در مرحله بررسی موضوع ، ازجنبه های مختلف پدیده را ارزیابی کند تا دچار سوگیری نشود اما در زمان ارائه تحلیل نمی تواند گرایش های شخصی خود را نبیند یا کنار بگذارد گاهی گرایش های گروهی و حزبی هم وارد م شود حتی در بعضی موارد گرایش های رسانه ای که برای ان تحلیل می کند، اصل را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

تحلیل‌گر منصف باید در بررسی‌هایش، جانب انصاف را رعایت کند؛ یعنی برای اثبات نظر خود، به کسی تهمت نزند و دروغ نگوید. ده‌ها موضوع دیگر برای اینکه تحلیل‌گر منصف باشد وجود دارد، اما بی‌طرفی او، شدنی نیست. حتماً جانبدارِ طرفی است. در واقع متعهد است، اما این تعهد به‌گونه‌ای نیست که از واقعیت‌ها چشم‌پوشی کند. یک تحلیل‌گر باید واقع‌نگر باشد. واقعیت را باید آن‌گونه که هست ببیند و تحلیل کند، البته اینکه تحلیل‌گر، تحلیل خود را از فیلتر شخصی خود بگذراند، امری طبیعی است. هر تحلیل‌گری این‌‌طور عمل می‌کند.

برای اینکه موضوعی را تحلیل کنید، باید آن موضوع را درست بشناسید. تحلیل‌گر باید پدیده‌ها را خوب بشناسند. برای مثال بنده بسیاری از تحلیل‌گرها در ایران ، سیاست آمریکا را، آن‌گونه که خود می‌فهمند، تشریح می‌کنند. بَعد خود نیز این سیاست را نقد می‌کنند. این نوع تحلیل، واقعاً از نظر مبانی تحلیل دچار مشکل است، زیرا آن پدیده را آن‌گونه می‌بینید که خود می‌خواهد، نه آن‌گونه که در واقعیت وجود دارد.

اگر بخواهیم سیاست آمریکا را در مورد خاورمیانه تحلیل کنیم، برای مثال، اول باید صحبت‌های مقام های آمریکایی را به عنوان فکت بیاوریم و بعد نقد کنیم نه برداشت خودمان را از حرفهای انها نقل کرده و نقد کنیم . دوم، بعد از آن است که سیاست اعلامی را با دقت مطرح کردید می‌توانیم حدسیات خود نسبت به سیاست اعمالی آمریکا، در ده سال گذشته، در خاورمیانه و نتایج حاصل از آن‌ را تحلیل کنیم. یعنی آنچه مقام های آمریکا در حرف گفتند با آنچه در عمل اجرا شده و نتایج ان را دیدم مقایسه و تحلیل کنیم. در نهایت، سیاست اعلانی و اِعمالی آن را با هم تطبیق و ارتباط می‌دهیم.

بنابراین با توجه به قانون ارتباطات، تحلیل می‌کنیم، استدلال می‌کنیم و بَعد نتیجه‌گیری می‌کنیم. پس از آن، نوبت به نقد کردن می‌رسد. بعد از همه‌ی این مراحل، دست تحلیل‌گر برای نقد باز است. حالا می‌تواند درباره‌ی نقاط ضعف و قدرت آمریکا صحبت کند. اینکه کجا درست کار کرده است و کجا غلط؟. اینکه به خود اجازه دهیم هرآنچه به نظرمان می‌رسد، بدون توجه به سیاست‌های اعلانی و اعمالی ایالات متحده‌ی آمریکا، بیان و بعد نیز آن را نقد کنیم، بسیار مضحک است. این کار بیشتر شبیه داستان‌های پلیسی است تا تحلیل سیاسی، اما بعضی‌ با اصرار، آن را تحلیل می‌نامند. به نظر من، چنین چیزی تحلیل نیست، زیرا از نظر مبانی دچار مشکل است.

بنابراین بسیار مهم است که در بررسی‌های تحلیلی، آنچه امر واقع است، بشناسیم و براساس امر واقع، تحلیل کنیم. قطعاً تحلیل‌مان نیز خنثی نخواهد بود، زیرا با جهت‌گیری‌های مخصوص خودمان تحلیل می‌کنیم. همه این کار را می‌کنند، اما بعضی‌ از تحلیل‌گران، بسیار رند و زیرک هستند. چنان زیبا، تحلیل خود را، در زَروَرق می‌پیچانند که متوجه جهت‌گیریِ آن‌ها نمی‌شوید. حرف‌ها را از جنبه‌های مختلف می‌گویند و آن‌قدر قشنگ، به جنبه‌های مختلف اشاره می‌کنند که بالاخره متوجه نمی‌شوید دقیقاً جهتش به کدام سمت است. البته حرفه‌ای‌های این کار، کاملاً متوجه می‌شوند. بنابراین به‌طور خلاصه، پدیده را باید خوب شناخت. براساس امر واقع تحلیل کرد. تحلیل، براساس اندیشه‌ی خلاق تحلیل‌گری که تحت تأثیر محیط و سازمانی که برای آن کار می‌کند، است.

در صحبت خود، به برخی از رفتارهای ناشایست و اشتباه در تحلیل اشاره کردید. شما که خود فردی رسانه‌ای هستید، چقدر فضای رسانه‌ای کشور را در حوزه‌ی تحلیل، روش‌مند و عقلانی می‌دانید؟

هرچه بگویم، غیرمنصفانه خواهد بود، زیرا پاسخ این سؤال به مطالعه نیاز دارد. این پاسخ زمانی دقیق خواهد بود که تحلیل­های روزنامه­ها، سایت­ها، رادیو و تلویزیون را در ده سال گذشته، مثلاً از 1394تا 1404، به‌صورت روش­مند، از طیف­های مختلف، نه از جناح یا جریان خاص، بررسیِ موضوعی کنیم. در نهایت، با مطالعه‌ی دقیق، نتیجه‌گیری کنیم تا چه حد، روش­های تحلیلی آن‌ها علمی و دقیق بوده است؟ اصلاً چند درصد تحت تأثیر جریان­ها و منافع گروهی و جناحی نبوده‌اند؟ بنابراین هرچه بگویم حدسی است. علمی و دقیق نیست. شاید بتوانم بگویم خواننده‌ی خوبی هستم؛ چون علاقه­مند به این کار هستم، بسیار خوب می­خوانم. تقریباً تحلیل‌های همه‌ی سایت­های مختلف را، بدون توجه به اینکه ضدانقلاب هستند یا نیستند، می‌خوانم. اکثر تحلیل هایی که درباره‌ی ایران و سیاست خارجه‌ی ایران نوشته می‌شود، در هر سایتی، می‌خوانم.

خلاصه اینکه هر سایت یا روزنامه­ای که فکرش را بکنید می‌خوانم، اما قضاوت من موردی است. علامه‌ی دهر نیستم که درباره‌ی همه­ی آن‌ها بتوانم نظر بدهم. تنها قضاوتی که دارم این است که هنوز تا حرفه­ای شدن راه زیادی مانده است؛ چه در روزنامه، چه در سایت و چه در رادیو و تلویزیون؛ یعنی رسانه‌های ایران، آن‌طور که باید باشند، نیستند. لذا فکر می‌کنم واقعاً باید در این زمینه تلاش کنیم. باید در فکر تربیت جوانان و افرادی اندیشمند باشیم. افرادی که اندیشه­ورز باشند، روش­مند فکر کنند، روش­مند بنویسند، حرف درست بزنند و درست حرف بزنند.

چه نکته­ای را به جوانانی که مخاطب کتاب شما هستند گوشزد می‌کنید تا در مطالعه‌ی این کتاب به آن دقت داشته باشند؟

به نظر من، این کتاب فقط شروع خوبی است. نباید به آن بسنده کنند. باید تا جایی که می‌توانند، مطالعه کنند و مطالعات خود را جریانی و به‌صورت سیر مطالعاتی انجام دهند؛ یعنی هرچیزی را نیز نباید مطالعه کرد. بنده در هر فصل، یک‌سری منابع برای مطالعه معرفی کرده‌ام. در کل، نباید صرفاً متکی به همین کتاب‌ها باشند. برای تحلیل‌گر خوب بودن، باید مطالعه کرد. کتاب­ خواند و اطلاعات خود را افزایش داد. تحلیل‌گرهایی موفق هستند که ذهنی خلاق‌تر و اطلاعاتی جامع­تر و دقیق­تر دارند. بنابراین بهترین چیز، مطالعه، مطالعه و مطالعه است. فکر خلاق، از تمرین کردن حاصل می‌شود. مغز انسان وقتی تمرین می‌کند، پرورش می‌یابد.

باز هم تأکید می‌کنم، نباید هرچیزی را مطالعه کرد. برای مطالعه‌ی درست، مثلاً در زمینه‌ی تاریخی، بهتر است قبل از مطالعه، با اهلش صحبت کرد و از آن‌ها برای خواندن کتاب­های پایه­ای در این زمینه، راهنمایی خواست. نباید خودمان را خسته کنیم و هر کتابی را بخوانیم، بلکه باید کتاب‌های خوبی را که در هر زمینه وجود دارد بخوانیم.

در پایان اگر نکته‌ای دارید، بفرمایید.

به نظر من، تحلیل ابزاری است که به آن بسیار نیازمندیم. شخصی که نشاط و فعالیت سیاسی دارد، نمی‌تواند خود را مبرا از تحلیل بداند. به‌ عبارت ‌دیگر، شخصی که می‌خواهد نشاط و فعالیت سیاسی داشته باشد، در هر سطح و اندازه‌ای، چه کم و چه زیاد، در هر ‌حال باید خود را به تحلیل مجهز کند. بصیرت‌افزایی تحقق پیدا نمی‌کند، مگر اینکه راجع به موضوعات تحلیل داشته باشید. این شرط، شرط لازم است.

با تشکر از وقتی که در اختیار برهان قرار دادید.*