دیدگاه اول معتقد است اشغال فلسطین به خود فلسطینی ها و اسرائیلی ها مربوط است و ایران باید در این مورد مداخله نکند و موضوع را به خودشان واگذارد .

این موضع ظاهری کاملا بی طرف دارد و براساس منافع ملی تعریف می شود. اما مشکل آن در این است که به باورهای اعتقادی کسانی که حمایت از فلسطین را یک موضوع اسلامی می دانند و معتقدند ایران براساس وظیفه اسلامی خود باید ازفلسطینی ها دربرابرظلمی که برآنها می شود حمایت کند ، بی توجه هستند. اینکه چه تعدادی در ایران این دیدگاه را دارند نمی دانم اما می دانم امام خمینی دقیقا بر اساس همین باور از فلسطینی ها در برابر اشغالگران اسرائیلی حمایت می کرد.

دیدگاه دوم معتقد است از انجا که رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی ایران دشمن است ، کمک به حماس و فلسطینی ها کمک به دشمن دشمن ایران است و به همین دلیل این کمک علاوه بر آنکه حنبه اعتقادی دارد که باید از همه مظلومان در برابر ظالمان دفاع کرد جنبه منافع ملی هم دارد چون مبارزه حزب الله  علیه صهیونیستها در لبنان و یا مبارزه گروه حماس در فلسطین مبارزه علیه اشغالگری است و در واقع آنها در خط مقدم جبهه اسرائیل علیه ایران می جنگند.

این دیدگاه در واقع می کوشد موضوع دشمنی اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران را اصل بداند و مساله حمایت از فلسطین را فرعی می داند. در حالی که این درست است که اسرائیل به عنوان یک حکومت کاملا ایدئولوژیک خود را درتعارض مستقیم با جمهوری اسلامی ایران می داند ودرعمل هم دنبال براندازی این نظام است اما به هیچ وجه نباید موضوع حمایت ازفلسطین را یک موضوع فرعی دانست زیرا همین مساله موجب نزدیک شدن ایران به کشورهای عربی واسلامی می شود. من کاری به درست بودن یا نبودن این دیدگاه ندارم فقط برای شما آنها را توضیح می دهم تا بدانید که موضوع خیلی عمیق تر از سطحی است که شما به ان نقد وارد می کنید . اینکه چه تعدادی از افراد ایرانی درحال حاضر این دیدگاه را قبول دارند نمی دانم فقط می دانم بسیاری از آدم هایی را که من با آنها صحبت کردم بر این دیدگاه تاکید داشتند.

دیدگاه سوم افرادی هستند که باورهای اعتقادی ، دشمنی های اسرائیل علیه ایران و منافع ملی ایران در حمایت از جبهه مبارزه علیه دشمن در خط مقدم را در کنار مبارزه با نفوذ جهانی صهیونیزم بین الملل تعریف می کنند . یعنی بصورت یکپارچه این موضوع ها را مرتبط می دانند و بر این باور هستند که ایران اگربخواهد درجهان کنونی به سطوح بالاتری ازنظام بین الملل دست یابد یا باید به زیر یوغ آمریکا و اسرائیل برود که این با ماهیت استقلال خواهی اش در تعارض است و یا باید به اصطلاح خودمانی عَلم دار مبارزه علیه استکبار جهانی (آمریکا ومتحدانش) وصهیونیسم بین الملل (اسرائیل وهمه عوامل موثرآن دررسانه های گروهی معروف وبانکهای بزرگ جهان )باشد. این دیدگاهی است که من برداشت می کنم دیدگاه حاکم است و از طرف حکومت که خود را نماینده اکثریت مردم ایران می داند ، دنبال می شود. خب برادر عزیز قبل از انکه این دیدگاه را نقد کنی بقیه ماجرا را با هم دنبال کنیم شما در ادامه نوشتید :

نمونه های زیادی در تاریخ بوجود آمدن کشورها وجود داشته است که بر اساس پیمان ها و اقدامات سیاسی وحتی نظامی، کشورهایی شکل گرفته اند . بسیاری از کشورهای اروپای شرقی و آمریکای لاتین و آفریقایی سابقه تاریخی بسیار زیاد برای توجیه کشورشدن نداشتند . بلکه براساس مناسبات سیاسی و نظامی و قومی تبدیل به یک کشورشده اند. حال چرا باید چگونگی کشور شدن اسرائیل با توجه به تمام ظلم و ستمی که به فلسطینیان رفته است محلی برای دشمنی ایران باشد ؟ مسئله ای حتی در زمان شاه منجر به عدم برقراری روابط سیاسی با اسرائیل نشد.

البته جا داشت تعدادی از این کشورها را نام می بردید تا بدانیم تا چه حد قابل قیاس با اسرائیل هستند اما نباید این نکته را از یاد برد که شما هم قبول دارید اگر ظلمی به فلسطینی ها می شود ایران یا هر کشور دیگر نمی تواند در این مورد بر اساس اصول انسانی بی تفاوت باشد . منتهی در جهان امروز که درروابط بین الملل روابط انسانی تعیین کننده نیستند بلکه نظام های قدرت مدارهستند که تعیین می کنند چه کشوری  چرا و در کجا باید محکوم شود. بسیاری از ساده اندیشان در ایران فکر می کنند اگر امروز ایران مشکلات خود را با اسرائیل  حل کرد تمام مشکلاتش بر طرف می شود باید عرض کنم چنین باوری با واقعیت های تلخ امروز دنیا درتعارض است. به عنوان نمونه عراق از اول فروردین 1382 به اشغال آمریکا درامد اما در سال 1389 یعنی هفت سال بعد قطعنامه های تحریمی علیه رژیم صدام بطور کامل لغو شد البته بخش امور نظامی ان هنوز پابرجا است !! دقت کنید عراق هفت سال حکومتش عوض شده بود ، انتخابات برگزار شده ، قانون اساسی تغییر کرده بود ، آمریکایی ها در خاک این کشور هر کار می خواستند انجام دادند اما روند لغو تحریم ها هفت سال به درازا کشید تازه همه ابعاد آنها لغو نشد . هفت سال عراق همچنان تحت فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داشت و این یعنی بعد ازسقوط صدام واین همه تغییراز نگاه شورای امنیت سازمان ملل ،عراق  همچنان تهدید کننده صلح و امنیت بین الملل به شمارمی رفت . از این نمونه ها زیاد است . بنابراین این نیست که دوستی با تل آویووواشنگتن همه چیزرا به نفع ایران مثبت می کند . حالا ادامه ماجرا جالب تراست  شما نوشتید :

 در بسیاری از کشورها جنگ ها و جدال هایی میان مردم داخل کشورشان و سایر کشورهای همسایه درمی گیرد ولی حاکمان ایران هرگز روابط خود را با آن کشور قطع نکرده اند مانند آنچه در روسیه و چچن اتفاق افتاد ، در ماجرای بوسنی و هرزگوین ، در سودان و مانند آن ،

امیر جان آنچه که در چچن اتفاق افتاد با اتفاق هایی که در بوسنی رخ داد کاملا متفاوت است در سودان هم جدایی جنوب از شمال داستان خود را دارد در باره تک تک اینها باید در جای خود مانند همین موضوع فلسطینی ها و اسرائیلی ها بحث کرد اما از بنده بپذیرید که برای دوری از بحث اصلی بطورخلاصه عرض کنم قصه چچنی ها وبوسنیایی ها و صربها وسودانی ها هیچکدام جنبه بین المللی مانند موضوع فلسطینی ها پیدا نکرده وهیچکدام هم اینچنین چند وجهی و پیچیده نیستند در جای خود اگر عمری باقی بود به انها هم می پردازیم . در ادامه به نکته مهمی اشاره داری  :

اما همدردی و پشتیبانی ازمردم فلسطین چه ربطی به تهدید و دشمن دانستن اسرائیل نسبت به ایران دارد ؟ چه تهدیدی اسرائیل در این مدت حداقل سی و سه ساله به شکل عملی علیه ایران داشته است ؟ در حال حاضر افزون بر دولت فلسطین بسیاری از کشورهای عربی و مسلمانان نیز خواهان مشخص شدن و حل شدن وضعیت کشور فلسطین و برقراری رابطه با کشور اسرائیل هستند ، اما ایران به قول معروف کاسه داغ تر از آش اسرائیل را حتی به عنوان یک کشور ، نه به عنوان کشور دوست و هم پیمان قبول ندارد . همین امر نیز اساس این تحلیل می شود که اسرائیل دشمن ، عامل تهدید برای تمامیت و استقلال ایران محسوب می شود .

بحث تهدید یک موضوع انتزاعی است که دقیقا با امنیت معنا پیدا می کند وقتی مسئولین اسرائیلی مرتبا ایران را به حمله نظامی تهدید می کنند در واقع امنیت ایران را هدف گرفته اند . تهدید به حمله خودش ایجاد ناامنی و در نتیجه نگرانی می کند که عواقب خود را دارد . شما ببین اگر هر کشور دیگری اینچینین بهخودش اجازه می داد دیگران را به حمله نظامی تهدید کند دنیا با ان چگونه برخورد می کرد بله من می فهمم که آنها به بهانه اظهاراتی از قبیل نابودی اسرائیل اینچنین وقیحانه تهدید می کنندو نگرانی هم از تهدید صلح وو امنیت دنیا ندارند. اما شما ببینید اگر هردولت دیگری جز اسرائیل بود با ان چه برخوردی می شد. امیر جان ایران نه بخاطر آنکه کاسه داغ تر از آش است اینچنین تهدید می شود بلکه بخاطر آن است که موضع خصمانه علیه حکومتی دارد که بر اساس اشغالگری بنیان گذارده شده است.

امادر باره ادامه نوشته شما فکر می کنم باید تعمق بیشتری کرد آنجا که می نویسی :

به نظر می رسد بر اساس شواهد تاریخی سی و سه سال اخیر ، نسبت به کشور اسرائیل ، کشورهای عربی بیشتر عامل تهدید برای تمامیت و استقلال ایران محسوب می شوند . پس بنابراین مدرک و استدلال حاکمان ایران برای این دشمنی با اسرائیل و به دنبال آن زیر بار باج خواهی نرفتن نسبت به چه کشور وچه عاملی می باشد که هیچ گاه دراین سی وسه ساله با مردم ایران آن را مطرح نکرده اند . تنها دشمن دشمن دشمن گفتن شنیده می شود . شما نیز در تحلیل خود طوری با زیر بار زور حرف آمریکا ، اروپا ودرپنهان اسرائیل صحبت می کنید که انگار صحنه میدان جنگی است که تنها حکامان ایران ازآن با خبرهستند ومردم ایران نمی دانند برای چه آرمان و چه هدفی باید این همه سختی بکشند وزیربار چه باج خواهی نباید بروند واصلا عامل تهدید درسطح مناسبات جهانی چه چیزها و چه کشورهایی هستند ؟ واقعا این موضوع که اسرائیل عامل تهدید برای ایران محسوب می شود و چرا نباید با این کشور روابط سیاسی برقرار کرد آیا تاکنون مورد تحلیل قرار گرفته است ؟ و یا به این عنوان که این مسئله تابو ، خط قرمز حاکمان کشور محسوب می شود همواره سوالهای مردم بدون پاسخ مانده است ؟

به جزکشورعراق که به ایران تجاوز نظامی کرد و نتیجه آنرا هم دید ، کدام کشورعربی ایران را به انجام حمله نظامی تهدید کرده است؟ بله من هم بله قبول دارم که تهدید یک امر نسبی است و رابطه معکوسی با امنیت دارد اما تهدید کشورها ی عربی کجا و تهدید اسرائیل که 200 کلاهک هسته ای دارد کجا !! این موضوع که ما در داخل کشور هر چیزی را به دشمن نسبت بدهیم و کوتاهی های خودمان و بی مدیریتی ها را نبینیم و هر گند کاری را ناشی از توطئه دشمن ببینیم صد درد صد غلط است اما غلط تر ان است که خوشبینانه فکر کنیم در حال حاضر هیچ تهدیدی از طرف آمریکا و اسرائیل علیه ایران وجود ندارد.فقط کافی است تعریف دقیقی از تهدید داشته باشید وازآن مهم تراعمال  ورفتار کشورها را درحرف وعمل به دقت رصد کنید ان وقت می بینید که تهدید وجود دارد جدی هم هست منتهی گاهی بصورت عملیات روانی فراگیرمی شود وگاهی هم بصورت عادی جریان دارد.

بررسی رابطه با اسرائیل درایران تابو نیست به شرط آنکه درمحافل علمی بررسی همه جانبه شود خیلی هم خوب است .منتهی بعضی ها با این موضوع بازی رسانه ای می کنند در این شرایط اوضاع برای بهره برداری رسانه ای ازاین موضوع مثل بازی با دم شیراست .

امیرجان در ادامه جان کلام را نوشتی که من هم انچه که می دانم و در سطح سواد خودم هست برایت می نویسم اما به تو و همه جوانان عزیز مثل شما پیشنهاد می کنم اسیرجو سازی های رسانه ای نشوید چه درایران وچه درسایر کشورها رسانه ها به اندیشه ها کارندارند، انها فقط اهداف خودشان را دنبال می کنند. انچه که شما باید به دنبال ان باشید درک واقعیت ها ی تلخ جهان زورمدارامروز است شما در ادامه نوشتی :

به نظر می رسد این مسئله که کارشناسان و دست اندکاران سیاست خارجی کشورمان نمی توانند به راهکاردرستی برسند به این موضوع برمی گردد که ازهمان سی و سه سال پیش ، اساس و پایه سیاست خارجی کشور به شکل محرمانه وتابو، حالت ارزشی واعتقادی و ایدئولوژیکی پیدا کرده است که کسی جرات تغییردرآن را نیافته است وبا گذشت زمان خشت هایی که بر این سیاست خارجی گذاشته اند، به همان شکل کج چیده شده و بالا رفته است و در حال حاضر هیچ کارشناس و قدرتی نمی تواند این ساختمانی که دیوارش کج چیده شده است را اصلاح و ترمیم اش کند . به سخن دیگر عیب به اساس بر می گردد و دنبال روهای آن نیز نه توانایی و نه امکان تغییرآن را داشته اند.

بیان این سخنان از سوی تو و همه جوانان دیگری مثل شما نشان می دهد من و همکارانم در رسانه ها نتوانستیم در این جدال رسانه ای حقایق موجود را برای شما بیان کنیم بد جور ی گرفتار روزمره گی سیاسی بودیم و هستیم . راهکارهای درست وجود داشته و دارد فقط در اطلاع رسانی آن کوتاهی شده است . همچنانکه اشکالات زیادی هم موجود بوده و هست که انها هم بیان نشده است. درد ما امروز درد بی اعتمادی به یکدیگر است دیوار ما کج نیست شاقولی که به دست ما داده اند کارایی ندارد کجی و راستی را به دقت نشان نمی دهد . این ها ربطی به ایدئولوژی ندارد اینها بخاطر آن است که ما همه به دلیل حاکم شدن جو ریا و دروغ در بین مان به هم بی اعتماد هستیم . وگرنه رهبر این کشور در دیدار با دانشجویان در کرمانشاه به صراحت گفت :

«  دولت اسلامى، يعنى سازوكارها و نهادسازى‌هاى لازم براى ايجاد آن جامعه‌ى اسلامى؛ اينها چرا، ممكن است كهنه شود. ممكن است اقتضائات در دنيا جورى بشود كه اين سازوكار، اين هندسه‌ى نظام، كامل نباشد، مطلوب نباشد، لازم باشد عوض شود؛ هيچ اشكال ندارد. نظام اسلامى اين ظرفيت را دارد. اگر نظامى دنبال آن آرمانهاست، آن آرمانها كهنه‌بشو نيست؛ اما سازوكارها، چينش اين نهادهائى كه ميخواهد ما را به آن آرمانها برساند، قابل نو شدن است.

 
البته نو شدن به معناى اين است كه اقتضائات بيرونى و واقعيتها گاهى يك چيزى را اقتضاء ميكند، يك روز چيز ديگرى را اقتضاء ميكند؛ يك نمونه‌ى عملىِ عينى‌اش همين سياستهاى اصل 44 در باب اقتصاد است. يك روز تقسيم منابع اقتصادى در كشور به آن شكلى بود كه در صدر اصل 44 قانون اساسى آمده است. اسم آوردند؛ اين نهادها، اين بنيادها متعلق به بخش عمومى است، اينها متعلق به بخش خصوصى است - احصاء كردند، مشخص كردند - ليكن در ذيل همين اصل آمده است كه اين تا هنگامى است كه به شكوفائى اقتصاد كشور كمك كند. معنايش چيست؟ معنايش اين است كه اگر شرائط جورى شد كه اين تنظيم و اين ترتيب به شكوفائى و پيشرفت اقتصاد كمك نميكند، ميتواند تغيير پيدا كند؛ و تغيير پيدا كرد. اين، همان جابه‌جا كردن خطوط هندسى نظام است." » [1]

بنابراین اگر بررسی همه جانبه و با اتکاء به منافع ملی و حفظ اصول و اساس انقلاب باشد به نظر نمی رسد نشود در باره موضوع های اساسی طرح های جدید داد همچنانکه طرح ایران که در جریان اجلاس سران کشورهای اسلامی در تهران در سال 1376 مطرح شد در مورد برگزاری یک همه پرسی عمومی از همه فلسطینی ها اعم از داخل و خارج فلسطین با هر دین و مسلکی که داشته باشند تحت نظارت بین المللی خود زمینه ساز ارائه راهکارهای جدید توسط ایران بود .