مرز واقعیت و خیال در تاریخ شفاهی کجاست
مقدمه
در سالهای اخیر، خاطرهنگاری در ایران، بهویژه در حوزهٔ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، به یکی از جریانهای پررونق فرهنگی بدل شده است. انتشار صدها عنوان کتاب خاطرات و برگزاری جشنوارههای روایتمحور، نشان از عطش جامعه برای بازخوانی تجربههای زیسته دارد. با این حال، این گسترش کمّی همزمان پرسشهایی جدی دربارهٔ کیفیت و اصالت روایتها برانگیخته است.
ازجمله مهم ترین پرسشها این است که آیا همهٔ آنچه به نام خاطره منتشر میشود، بازتاب واقعیت است؟ آیا میان تجربهٔ زیسته و بازنمایی نوشتاری آن فاصلهای وجود ندارد؟ و اگر این فاصله پر نشود، چه نسبتی میان «خاطره» و «تاریخ» باقی میماند؟
به نظر می سد برای پیدا کردن پاسخ صحیح به این پرسشها، باید ریشهایتر به مرز خیال و واقعیت در ذهن و زبان انسان ایرانی بنگریم . با آنکه خیال در سنت فکری و ادبی ما نه تنها منفی نیست، بلکه سرچشمهٔ آفرینش و معناست؛ اما هنگامی که در خاطره نگاری وارد شود، از حقیقت جدا شده و به ابزار خودفریبی یا تحریف بدل می گردد. حتی ممکن است در قلمرو توهّم قدم گذارد. این همان نقطهای است که حافظهٔ روایتگر میتواند از مسیر حقیقت منحرف شده و به روایت ساز تبدیل شود در نتیجه خاطره از سند تاریخی به اسطورهٔ ادبی سفارش شده تبدیل می گردد.
این مقاله با تکیه بر همین تمایز بنیادین، در پی آن است که نشان دهد چگونه مرز واقعیت و خیال در خاطرهنگاری و تاریخ شفاهی ، مرز میان حقیقت و تحریف است. نویسنده با بررسی تجربهٔ چهار دههٔ اخیر در حوزهٔ تاریخ شفاهی انقلاب و جنگ، پنج آفت اصلی را که حافظهٔ خاطره نگاری را تهدید میکند، شناسایی و تحلیل میکند: جابجایی نقشها، حذف عامدانهٔ افراد، خاطرهسازی سفارشی، کلیشهسازی و نادیدهگرفتن بستر تاریخی.
در نهایت، هدف مقاله نه صرفاً هشدار نسبت به تحریف تاریخ، بلکه تبیین امکان اخلاقِ خاطرهنگاری است؛ اخلاقی که بر سه اصل استوار است: دقت علمی، صداقت اخلاقی، و حساسیت انسانی. تنها در پرتو این سه، میتوان از ورطهٔ تحریف گذر کرد و به سوی حقیقت گام نهاد.
1. از خیال تا حقیقت – مقدمهای نظری بر مفهوم تاریخ شفاهی
در زبان و اندیشهٔ فارسی، میان دو نیروی ذهنی—خیال و حقیقت —مرزی ظریف اما بنیادین وجود دارد. این مرز نهتنها در ادبیات و فلسفه، بلکه در اخلاق، روانشناسی و حتی تاریخنگاری، نقشی تعیینکننده دارد. خیال، اگر با عقل و تجربه همراه شود، میتواند آینده را بسازد؛ اما اگر خیال به توهّم، نزدیک شود و از مرز واقعیت عبور کند، انسان را در دنیایی بیجهت و بینتیجه سرگردان میسازد.
در سنت عرفانی ایرانی، خیال پلی است میان محسوس و معقول. در شعر حافظ، مولوی و سهراب سپهری، خیال ابزاری برای کشف حقیقت و آفرینش زیبایی است. اما توهّم در فلسفه اسلامی، حجابی میان انسان و حقیقت به شمار میآید؛ نیرویی که میتواند درک عقلانی را از مسیر اصلی منحرف کند. روانشناسی معاصر نیز این دو را بهصورت «خیالپردازی سازنده» و «خیالپردازی ناسازنده» بررسی میکند.
در همین چارچوب، میتوان خاطرهنگاری را نیز سنجید. خاطره اگر با واقعیت همراه شود، «تاریخ شفاهی» را میسازد، اما اگر از واقعیت جدا شود و به خدمت خیالپردازی یا توهّم درآید، به «تاریخ سازی» تبدیل میشود. از اینجا وارد قلمرو آسیبشناسی تاریخ شفاهی میشویم؛ جایی که خیال جای حقیقت را میگیرد و تاریخ به اسطوره بدل میشود.
2. خیال و واقعیت در خاطرهنگاری
2-1. جابجایی نقش در روایت (سرقت هویت قهرمانانه)
یکی از آفات شایع در خاطرهنگاری انقلاب و دفاع مقدس، نسبت دادن نقش قهرمانانه به خود یا نزدیکان است. این پدیده، نوعی «سرقت هویت تاریخی» است که هم از نظر اخلاقی نکوهیده و هم از نظر علمی خطرناک است.
2-2. شناخت ریشهها:
- شهرتطلبی و خودقهرمانپنداری: راوی با قرار دادن خود در مرکز یک رویداد تاریخی، در پی اعتبار و محبوبیت است.
- فرصتطلبی در غیاب شاهدان: هنگامی که فرد اصلی درگذشته و شاهد مستقیمی در میان نیست، زمینه برای تحریف فراهم میشود.
- تلفیق ناخودآگاه خاطرات: گاه راوی بدون نیت دروغ، خاطرهٔ خود را با شنیدههای دیگران در هم میآمیزد و به تدریج خود را جای شخصیت اصلی مینشاند.
2-3. راههای مقابله:
- پرسشگری جزئیمحور: مصاحبهگر باید با طرح سؤالهای دقیق، راوی را به توصیف جزئیاتی وا دارد که تنها شاهد واقعی میداند.
- راستیآزمایی با مدارک: عکسها، اسناد و نامهها میتوانند روایت را تأیید یا رد کنند.
- ذکر صریح تردید: اگر راستیآزمایی ممکن نبود، باید در متن نهایی، تردید درباره صحت روایت آشکارا ذکر شود.
شرافت در صداقت است، نه در قهرماننمایی. خاطره راستین—حتی از نگاه یک ناظر خاموش—از هزار ادعای دروغین ارزشمندتر است.
3. حذف عمدی نقشآفرینان (پاکسازی تاریخی)
یکی دیگر از آفات خطرناک، خاطره نگاری حذف آگاهانهٔ افرادی است که در رویداد حضور داشتهاند اما به دلایل شخصی یا سیاسی از روایت کنار گذاشته میشوند. این حذف، نوعی «نسلکشی خاطره» است.
3-1. انگیزهها:
- کینهتوزی یا رقابت شخصی.
- تعصبات جناحی و اختلافها و رقابتهای گروهی.
- تلاش برای حفظ روایت کلیشهای سفارش شده یا مورد تشویق قرار گرفته شده
3-2-پیامدها:
- تحریف زنجیره رویدادها.
- بیاعتمادی به روایتهای تاریخی در نزد مخاطبان .
- فرصت برای جعلهای بعدی و تاریخ سازی دروغین
3-3. راهحلها:
- بازسازی صحنه واقعه با پرسشگری غیرمستقیم.
- مقایسه روایتهای موازی و بررسی اسناد.
- افزودن پانویسهای تصحیحی در متن نهایی به دست پژوهشگر یا مصاحبه کننده
باید توجه داشت مورخ متعهد، تنها آنچه را گفته میشود، ثبت نمیکند؛ بلکه آنچه را«عمداً ناگفته میماند» نیز از طریق بررسی جزئیات زمانها، مکانها، اشخاص، ارتباطهای آنها و وابستگیهای نقش آفرین در خاطره، جستوجو میکند.
4. خاطرهسازی (تولید خاطره سفارشی)
در این نوع آفت، خاطره نه از واقعیت، بلکه از کلیشههای دستوری یا انگیزه تبلیغی زاده میشود. برخلاف تحریف که هستهای واقعی دارد، خاطرهسازی از اساس جعلی است.
4-1. دو نوع رایج:
- قهرمانسازی: خلق قهرمانان ساختگی برای تقویت مشروعیت و مقبولیت نظام یا جریان فکری خاص.
- اهریمنسازی: جعل روایتهایی برای بیاعتبار کردن مخالفان یا حذف رقبا.
4-2.نشانهها:
- کلیگویی و نبود جزئیات واقعی.
- شخصیتهای کاملاً سفید یا کاملاً سیاه.
- هماهنگی کامل با گفتمان رسمی.
4-3. مقابله:
- بررسی روایتهای متقاطع.
- تطبیق با اسناد مستقل.
- شجاعت اخلاقی در نه گفتن به روایت جعلی.
به یاد داشته باشیم خاطرهسازی جنایتی علیه تاریخ است؛ زیرا حافظه جمعی را با دروغ آلوده میکند.
5. یکسانسازی و کلیشهسازی (نابودی پیچیدگی انسانی)
در این آفت، راوی تجربهٔ شخصی خود را در قالب روایتهای کلیشهای و پذیرفتهشده بازگو میکند؛ یعنی نه آنچه رخ داده، بلکه آنچه «باید رخ میداد.»
5-1. دلایل:
- تأثیر گفتمان مسلط.
- منافع شخصی برای همرنگی با جو موجود.
- ضرورتها و ملاحظات اجتماعی و یا فرهنگی برای بیان احساسات به جای واقعیتها.
- ایجاد شور و هیجان کاذب برای تحقق شعارها
5-2. پیامدها:
- از بین رفتن تنوع صداها و تجربهها.
- غیرواقعی شدن قهرمانان.
- ناتوانی از درسآموزی واقعی از گذشته.
5-3. راهحلها:
- پرسشهای ضدکلیشهای (درباره ترس، تردید، اشتباه).
- تمرکز بر جزئیات انسانی و روزمره.
- طراحی پرسشهای عمیق و دقیق برای حل تضاد موجود در روایتهای موازی
خاطرات واقعی، از دل روایتهای مستند و گوناگون به دست میآید نه تکگویی. واقعیت های تاریخی گاهی در سایهروشنهای خاطره نهفتهاند که از طریق کنجکاویهای عالمانه مصاحبهگر نور بر آنها تابانده می شود.
6. نادیدهانگاری بستر تاریخی (قطع ریشههای واقعه)
غفلت از زمینههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که واقعه در آن شکل گرفته است. در این حالت، خاطره همچون گلی است که از خاک خود جدا شده باشد: زیبا، اما بیجان.
6-1. دو شکل خاطره بدون پشتوانه و بستر :
- غفلت سهوی: ناشی از ناآگاهی مصاحبهگر از زمینهها.
- حذف عمدی: برای سادهسازی یا تطبیق با روایت رسمی.
6-2. پیامدها:
- سادهانگاری تاریخ و قضاوت ناعادلانه.
- ناتوانی در درک رفتارهای گذشته.
- تکرار اشتباهات تاریخی.
6-3. راهحلها:
- پرسشگری بسترمحور («چرا» به جای فقط «چگونه»).
- افزودن توضیحات زمینهای و گاهشمار تاریخی.
- تربیت مورخانی که از پیچیدگی ثبت خاطرات نهراسند.
بیان خاطره بدون اشاره به بسترشکل گیری خاطره، همچون مُهری است بینامه: زیبا، اما بیمعنا.
نتیجه گیری
میان خیال و واقعیت، مرزی باریک اما سرنوشتساز وجود دارد. همانگونه که آرمانشهر میتواند الهامبخش رشد و تعالی باشد و ناکجاآباد مایهی گمگشتگی و انحراف، در خاطرهنگاری نیز خیال میتواند یا آفرینندهٔ معنا باشد یا ویرانگر حقیقت. شناخت این مرز، مسئولیتی دوگانه است:
اخلاقی و روششناختی. مورخ و مصاحبهگر باید از هر دو آفت بپرهیزند:
از دستورکارهای ابلاغی که واقعیت را فدای سیاست میکنند، و از کلیشههای فرهنگی که خلاقیتهای انسان را میزدایند. خلاصه آنکه خاطره نگاری سالم، حاصل سه فضیلت انسانی است دقت علمی، صداقت اخلاقی و مسئولیت انسانی. تنها در پرتو این سهگانه است که میتوان از ناکجاآبادِ توهّم فاصله گرفت و به آرمانشهرِ حقیقت نزدیک شد.
در این وبلاگ هدف ارائه تحلیل های روز در باره تحولات بین المللی و روابط خارجی ایران با سایر کشورها و در موارد مهم تحلیل مسائل داخلی ایران است.علاوه براین برای کسانی که به هردلیل علاقه مند به مسائل تحلیل سیاسی هستند و دوست دارند روش صحیحی را برای تحلیل تحولات جاری ایران و جهان در پیش گیرند، بخش آموزشی در این باره ارائه شده است که امیدوارم گام کوچکی در ایجاد انگیزه برای شناخت دقیق تر مسائل سیاسی ایران و جهان باشد.