طرح مساله: بعد از صدور قطعنامه جدید در روز پنج شنبه 29 آبان علیه ایران، برگ تازه ای بر پرونده سازی هسته ای ایران افزوده شد و این مساله مهم ضرورت بازنگری بر سیاست هسته‌ای ایران را بیش از پیش نمایان ساخت . در این میان تروئیکای اروپایی در همان روز برای انجام مذاکرات جدید با ایران بر سر برنامه هسته ای ، اعلام آمادگی کرده است. سئوال اصلی این است که پاسخ ایران به این درخواست چه باید باشد؟

هدف: ارائه یک چارچوب تحلیلی برای ارزیابی عینی و مبتنی بر منافع ملی، جهت تصمیم‌گیری در مورد امکان و شرایط مذاکره با اروپا و سپس با ایالات متحده آمریکا.

پیش‌فرض کلیدی: تصمیم برای مذاکره یا عدم مذاکره باید یک انتخاب استراتژیک آگاهانه باشد، نه یک واکنش احساسی یا تسلیم در برابر فشار. این تحلیل بر پایه این اصل استوار است که در روابط بین‌الملل، «تعامل» یک ضرورت راهبردی است، اما «اعتماد» یک دستاورد است که تنها از طریق توافق‌های اجرایی قوی حاصل می‌شود که ضمانت اجرای آن در درون توافق بدون کلی گویی به صورت شفاف و دقیق روشن باشد.

چرا بازنگری در سیاست مذاکراتی ایران ضروری است؟

پیش از تعیین راهبرد، درک دقیق شرایط موجود و درس‌های گذشته حیاتی است. عوامل زیر فضای کنونی را شکل داده‌اند:

تجربه برجام و خروج آمریکا: خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ توسط دولت ترامپ، به عنوان یک شاهد عینی تاریخی، عمق شکاف اعتماد و احتمال نقض توافق توسط آمریکا را نشان می‌دهد. این رویداد، لزوم «فروتنی تحلیلی» و در نظر گرفتن سناریوهای مختلف را گوشزد می‌کند.

منافع متعارض و اجماع داخلی آمریکا: اگرچه گفتمان سیاسی در آمریکا بین جموهدریخواهان و دموکرات ها با گرایشهای مختلف ،متنوع است، اما خطوط قرمز اصلی آن در قبال ایران از جمله محدودیت‌های برنامه موشکی و فعالیت منطقه‌ای - کمابیش مورد اجماع است

این امر «اعتبار بیرونی» ادعاهای متفاوت تروئیکا اروپایی و آمریکا را زیر سؤال می‌برد.

الویت‌بندی جدید ژئوپلیتیک آمریکا: تهدید اصلی از دیدگاه استراتژیک آمریکا در حال حاضر چین است این امر می‌تواند هم یک فرصت (کاهش فشار حداکثری برای وادارسازی ایران به توافق) و هم یک تهدید (تمایل به حل سریع مسئله ایران به هر قیمت) ایجاد کند.

نقش فعال بازیگران منطقه‌ای: قدرت‌های منطقه‌ای مانند عربستان سعودی و اسرائیل به طور فعال در معادلات ایران و آمریکا مداخله می‌کنند. اسرائیل به طور خاص با تحریک تنش و انجام حملات، به عنوان یک عامل مختل‌کننده دائمی برای هرگونه پیشرفت دیپلماتیک عمل می‌کند

راهبرد پیشنهادی: دیپلماسی هوشمند و توأم با قدرت چانه‌زنی

بر اساس این ارزیابی، راهبرد کلان باید بر محور «تعامل هوشمند، بدون اعتماد شتابزده» و با تکیه بر «قدرت چانه‌زنی متقارن» طراحی شود. این راهبرد سه مرحله اصلی دارد:

پیش از مذاکره: تعیین دقیق «خطوط قرمز» به صورت اجماع داخلی از طریق شعام و نیز نشخص کردن دقیق «مناطق مانور» پیش از هر چیزی، ایران باید به یک اجماع داخلی در مورد موارد غیرقابل مذاکره و موضوعات قابل بحث دست یابد. این امر از «تناقض درونی» در مواضع مذاکره‌کنندگان جلوگیری می‌کند.

خطوط قرمز(امور غیرقابل مذاکره): حفاظت از حقوق هسته ای صلح‌آمیز به عنوان نماد حاکمیت ملی ، حفظ توان بازدارندگی موشکی، و تداوم حمایت از متحدان منطقه‌ای در چارچوب منافع ملی.

مناطق مانور (امور قابل مذاکره): شدت و سطح غنی‌سازی، شفافیت داوطلبانه در چارچوب پروتکل الحاقی، و گفت‌وگو درباره مسائل امنیت جمعی در خلیج فارس.

حین مذاکره: اصالت بخشیدن به «ترتیبات امنیتی تضمینی» بر « وعده‌های کلامی»: ساختار هر توافق بالقوه‌ای باید به گونه‌ای طراحی شود که نقض آن برای طرف اروپایی - آمریکایی به شدت پرهزینه باشد و این در متن توافق به صورت شفاف بیاید .

اجتناب از «جهش تحلیلی» نباید فرض شود که یک توافق هسته‌ای محدود، به طور خودکار به حل تمامی اختلافات (بین ایران و غرب) منجر خواهد شد، این می توان یک « شروعی دوباره» برای حل اختلاف ها به صورت مرحله ای باشد. اگر هر گام به درستی انجام شد به سراغ گام های بعدی می توان رفت بر این اساس : «هر توافقی باید اهداف مشخص و محدودی داشته باشد.»

پس از مذاکره: اجرای مرحله‌ای و پیوند تنگاتنگ تعهدات با مشوق‌ها: هیچ تعلیق یا لغو تحریمی نباید به صورت یک‌جانچه و پیش از راستی‌آزمایی کامل انجام شود. یک مدل عمل-عکس‌العمل (Action-for-Action) که در آن هر گام ایران با یک گام قابل اندازه‌گیری از طرف غرب جبران ‌شود، تنها در این صورت می توان انتظار داشت توافق به دست آمده قابل اتکا است.

توصیه‌های سیاستی عملیاتی

تنوع‌ بخشی به مسیرهای دیپلماسی : در کنار حفظ مسیرهای غیرمستقیم (مانند عمان)، ایران می‌تواند به طور محتاطانه «دیپلماسی محرمانه» (Backchannel Diplomacy) را از طریق اندیشکده‌های معتبر بین‌المللی دنبال و تقویت کند. این مسیرها می‌توانند برای آزمودن ایده‌ها و ایجاد فضایی برای همکاری اولیه، بدون تعهد رسمی، مفید باشند.

افشاکردن رسانه ای درباره «شروط غیرقابل قبول» هنگامی که آمریکا شروطی غیرقابل قبول (مانند غنی سازی صفر درصد یا ایجاد محدودیت برای بُرد موثرموشکهای ایران یا قطع حمایت از نیروهای مقاومت ) مطرح می‌کند، ایران نیز می تواند در سطح رسانه ای به طور فعال ، غیرمنطقی بودن و ماهیت تحریک‌آمیز این شروط را برای افکار عمومی جهانی روشن کند. این اقدام های رسانه ای «کارایی ارتباطی» تحلیل ایران را افزایش داده و بار مسئولیت شکست احتمالی مذاکرات را به طرف مقابل منتقل می‌کند.

تقویت «دیپلماسی منطقه‌ای» از طریق تلاش در مسیر ارتقاء همکاری با کشورهای همسایه به ویژه کاهش تنش با همسایگان جنوبی خلیج فارس (مانند عربستان سعودی) .

کمک به فراهم شدن یک محیط منطقه‌ای با ثبات‌تر، ازطریق اراده طرح های جدید همکاری منطقه ای در خلیج فارس . وارد کردن چین و روسیه برای کمک کردن به شکل گیری اتحادیه ای منطقه ای در خلیج فارس .

نتیجه‌گیری نهایی

تصمیم برای مذاکره با اروپا و آمریکا باید در کنار هم و نه جدا از هم بررسی شود و این خود یک «معمای امنیت ملی» پیچیده است. راهبرد «تعامل مشروط و هوشمند» که در آن مذاکره نه به عنوان یک هدف، بلکه به عنوان یک ابزار برای تأمین امنیت و منافع ملی در نظر گرفته می‌شود، می‌تواند راهگشا باشد. موفقیت این راهبرد در گرو خروج از چارچوب‌های احساسی و اتکا به یک تحلیل واقع‌بینانه، منسجم و مبتنی بر درس‌آموزی از تاریخ است. ایجاد همبستگی داخلی و نیز نقویت اقتصاد داخل برای کاهش اثر پذیری تحریم‌ها ما را از دام «ساده‌سازی‌های گمراه‌کننده» براساس نظریه Occam's Razor دور می سازد. در این صورت می توان مسیری را در پیش گرفت که هم از حقوق ملت ایران محافظت کند و هم فرصت‌های کاهش تنش و رفاه اقتصادی را ممکن سازد.