خبرهای منتشرشده از دیدار اخیر محمد بن‌سلمان و دونالد ترامپ نشان می‌دهد که ریاض به‌طور فعال در پی ایفای نقش میانجی میان ایران و ایالات متحده است. این تحرک را باید بخشی از یک «استراتژی دوگانه» بزرگ‌تر از سوی عربستان دانست که هدف آن دستیابی به امنیت پایدار بدون تشدید تنش‌های منطقه‌ای است. در تحلیل پیش رو ، این رویکرد از منظر انگیزه‌ها، ابزارها و محدودیت‌های آن بررسی می‌شود.

۱) زمینه‌ها و انگیزه‌های عربستان برای ورود به نقش میانجی

اظهارات ترامپ در جریان دیدار با بن سلمان در کاخ سفید مبنی بر اینکه «روند گفت‌وگو با ایران آغاز شده» و نیز اعلام آمادگی صریح محمد بن‌سلمان برای «کمک به دستیابی به توافق بین دو طرف » نشان می‌دهد که یک مسیر ارتباطی جدید در حال شکل‌گیری است. این سطح از شفافیت در مورد میانجی‌گری، به‌ویژه از سوی عربستان، کم‌سابقه است.

ریاض این نقش را نه به عنوان یک اقدام نمادین، بلکه در قالب یک محاسبه امنیتی دقیق دنبال می‌کند. از نگاه عربستان به نظر می رسد از یک سو نیازمند تضمین‌های امنیتی قوی از واشنگتن برای بازدارندگی در برابر ایران و اسرائیل است؛ و از سوی دیگر تلاش می‌کند از تبدیل شدن خاک خود به میدان درگیری احتمالی ایران و آمریکا/اسرائیل جلوگیری کند.

به بیان دیگر، عربستان به دنبال چترامنیتی کافی برای بازدارندگی، اما نه آن‌قدر افراطی که موجب تحریک مستقیم تهران شود.

در همین چارچوب، ریاض پیگیر دستیابی به فناوری هسته‌ای غیرنظامی نیز است. گرچه واشنگتن با غنی‌سازی در عربستان موافقت نکرده، اما از سرمایه‌گذاری در ایجاد چند راکتور تولید برق حمایت کرده است. عربستان بر این باور است که هرگونه توافق هسته‌ای جدید میان ایران و آمریکا می‌تواند مسیر اجرای این برنامه را هموارتر کند.

۲) نقشه راه استراتژیک عربستان: امنیت از مسیر اقتصاد

میانجی‌گری احتمالی عربستان میان تهران و واشنگتن را باید در چارچوب رویکرد کلان محمد بن‌سلمان تحلیل کرد؛ رویکردی که در آن اقتصاد ابزاری برای تحکیم امنیت و تقویت نقش بین‌المللی عربستان است.

سرمایه‌گذاری‌های کلان عربستان در آمریکا – که ارقام بسیار بزرگی برای آن مطرح می‌شود – نقش مهمی در متعادل کردن روابط ریاض و واشنگتن دارد. این سرمایه‌گذاری‌ها، هم نفوذ عربستان را در تعاملات امنیتی افزایش می‌دهد و هم با منطق سیاست‌ورزی اقتصادی دونالد ترامپ سازگار است.

در سطح داخلی نیز، موفقیت برنامه تحول اقتصادی «چشم‌انداز ۲۰۳۰» وابسته به سه رکن اساسی است: ثبات منطقه‌ای، درآمد نفتی قابل پیش‌بینی ، تداوم جریان سرمایه‌گذاری خارجی.

هرگونه درگیری بزرگ در منطقه – از جمله جنگ احتمالی ایران با آمریکا یا اسرائیل – این سه رکن را همزمان تهدید می‌کند. از این رو، میانجی‌گری نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای ریاض به شمار می‌رود.

در همین راستا، اصرار عربستان بر راه‌حل دوکشوری و قرار دادن تشکیل کشور فلسطین به عنوان شرط عادی‌سازی با اسرائیل نشان می‌دهد که ریاض بر این باور است که ثبات پایدار منطقه بدون مدیریت مسئله فلسطین ممکن نیست.

۳) چالش‌ها و محدودیت‌های نقش میانجی‌گری عربستان

با وجود زمینه‌های مثبت، مسیر میانجی‌گری عربستان با چند مانع جدی روبه‌روست:

الف) بی‌اعتمادی ساختاری تهران و واشنگتن

ایران و آمریکا اختلافات عمیق و ماهوی دارند و تهران معتقد است که عربستان نمی‌تواند این مسائل بنیادین را حل‌وفصل کند. در بهترین حالت، ریاض می‌تواند به کاهش تنش کمک کند.

ب) مسئله بی‌طرفی

با توجه به همکاری امنیتی گسترده عربستان با آمریکا و روند رو به افزایش خرید تسلیحات پیشرفته، تهران ریاض را در اردوگاه مقابل می‌بیند. این موضوع اعتبار عربستان را به‌عنوان میانجی بی‌طرف کاهش می‌دهد.

پ) سختی مواضع آمریکا

اصرار واشنگتن بر توقف غنی‌سازی، محدودیت‌های موشکی و تغییر رفتار منطقه‌ای ایران، فضای مانور عربستان را محدود می‌کند. حتی اگر ریاض بخواهد، تأثیرگذاری آن بر این سه موضوع بسیار محدود است.

نتیجه:

عربستان سعودی با یک محاسبه راهبردی دقیق تلاش دارد خود را به عنوان میانجی بالقوه میان ایران و آمریکا مطرح کند. انگیزه اصلی ریاض نه نزدیکی به تهران، بلکه کاهش ریسک‌های امنیتی، تضمین ثبات داخلی و تسهیل تحقق برنامه‌های توسعه‌ای است.

با این حال، موفقیت این میانجی‌گری به عواملی فراتر از اراده عربستان بستگی دارد—از جمله تغییر در محاسبات تهران و واشنگتن و تحولات موازنه قدرت در منطقه.

در واقع در بهترین حالت، عربستان می‌تواند به ایجاد یک کانال ارتباطی پایدار و کاهش تنش کمک کند؛ اما حل اختلافات ریشه‌دار بدون تغییر اساسی در رویکردهای دو طرف بعید به نظر می‌رسد.

در کوتاه‌مدت، تحرک دیپلماتیک عربستان می‌تواند از تشدید تنش جلوگیری کند، اما برای دستیابی به توافقی پایدار، به اراده‌ای فراتر از ظرفیت یک میانجی منطقه‌ای نیاز است.