• یکی از انتقاداتی که همواره مطرح می‌شود همین بحث هزینه و فایده است. ایران در موضوع هسته‌ای چه هزینه‌هایی را متقبل شده و در مقابل چه دستاورد‌هایی داشته است؟

به هر حال ایران به‌علت همین ایستادگی با تحریم‌های گسترده‌ای مواجه شده که این تحریم‌ها برای ایران هزینه‌هایی به‌دنبال داشته است. به‌عنوان مثال برخی کالا‌هایی که می‌توانسته با نرخ ارزان‌تری تهیه کند باید با نرخ بالاتری بخرد و گاهی نیز اصلا به ایران فروخته نمی‌شود. این موضوع تاثیرات روانی نیز در بازار داخلی دارد و برخی کالا‌های داخلی با افزایش قیمت مواجه شده‌اند. همچنین ارزش پول ملی پایین آمده و در مقابل دلار افزایش قیمت داشته که این خودش موجب گرانی مضاعف می‌شود. از بعد سیاسی نیز تنش‌هایی برای کشور در عرصه بین‌الملل ایجاد شده و همچنین ما در سال‌های اخیر دانشمندان زیادی را از طریق اقدامات تروریستی از دست داده‌ایم که به عقیده بنده این بزرگ‌ترین خسران و هزینه‌ای بود که نظام در زمینه هسته‌ای پرداخت کرد. همچنین ما برای دور زدن تحریم‌ها احتمالا ناچار شده‌ایم تخفیف‌هایی از نظر اقتصادی و سیاسی بدهیم. البته اینها حدس و گمان است و بنده آمار دقیقی در اختیار ندارم اما قراین و شواهدی در اثبات این گمان وجود دارد. با تمام این احوال، در مقایسه با اهمیت دست یافتن ایران به چرخه کامل سوخت هسته‌ای هزینه بالایی محسوب نمی‌شود. منظور از چرخه کامل سوخت هسته‌ای مجموعه توانمندی‌ها از استخراج سنگ اورانیوم تا تبدیل به کیک زرد و تولید گاز هگزوفلوراید و تبدیل آن در سانتریفیوژ به اورانیوم غنی شده و تولید میله‌های سوخت هسته‌ای و مصرف آن در رآکتور و نیروگاه هسته‌ای است. اینکه ایران با اتکا به دانش بومی و به‌طور مستقل زیر فشار‌های سنگین غرب توانسته به این مهم دست پیدا کند موضوع بسیار پراهمیتی است و غرب هم دقیقا از همین موضوع نگران و ناراحت است. الان این باور ملی در داخل کشور تقویت شده که ما می‌توانیم. درحالی‌که قبلا گفته می‌شد ایرانی‌ها نمی‌توانند کار تیمی انجام بدهند.

  • تاثیر حمایت‌های مردم در دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای چگونه است؟

اگر حمایت مردم نبود کل این ماجرا پیش نمی‌رفت. یعنی در شرایطی که همه کشور‌ها ما را تحریم کردند و حتی چین و روسیه هم به قطعنامه‌های ضد‌ایرانی رای مثبت می‌دادند اگر حمایت‌های مردم و حضور آنان در صحنه نبود ایران نمی‌توانست این پیشرفت‌ها را داشته باشد. وقتی می‌گوییم حضور در صحنه، این یک شعار نیست بلکه واقعیت است. منظورم دقیقا این است که بحث انرژی هسته‌ای به یک اراده و خواسته ملی تبدیل شده که این اراده ملی نقش پشتیبان را برای مجریان موضوع هسته‌ای داشته. پس اگر این پشتیبانی نبود پروژه هسته‌ای به‌هیچ وجه قابل اجرا نبود.

  • این پیشرفت‌ها چه تاثیری بر پرونده هسته‌ای ایران داشته؟ یعنی اگر بخواهیم شرایط امروز را مثلا با 10سال پیش مقایسه کنیم چه تفاوتی کرده است؟

مثال روشن آن همین میله سوخت هسته‌ای و تولید اورانیوم 20درصد غنی شده است که اگر خاطرتان باشد در اردیبهشت ماه سال 89 ایران در یک مناقصه بین‌المللی اعلام کرد برای تامین سوخت رآکتور هسته‌ای تهران نیاز به اورانیوم 20درصد دارد. در این مناقصه روسیهو فرانسه برنده شدند و قرار شد روسیه اورانیوم 20درصد آن را تامین کند و فرانسه میله سوخت آن را در اختیار ایران قرار دهد. اما بعدا اعلام کردند به شرطی سوخت 20درصد در اختیار ایران قرار می‌گیرد که ما به ازای به عنوان مثال 120 کیلو اورانیوم 20درصد، 1200کیلو اورانیوم 3/5درصد تولید ایران را در اختیار آنها بگذاریم. ایران در این مسئله مخالفتی نداشت چون معامله بدی نبود. بعد آنها گفتند این مبادله حتما باید در خارج از ایران انجام شود. با اینکه با وساطت ترکیه و برزیل بیانیه تهران در خرداد ماه سال89 امضا شد و ایران رسما پذیرفت که این مبادله در خاک ترکیه انجام شود اما مجددا غرب بهانه تراشی کرد و گفت 1200کیلو برای آن زمان بوده و الان باید 2200 کیلو اورانیوم 3/5درصد بدهید. در واقع به‌رغم شعار‌هایی که آنها می‌دادند که با انرژی هسته‌ای و استفاده صلح‌آمیز از آن مخالفتی ندارند اما در عمل نشان دادند که حتی برای استفاده دارو‌سازی‌ در رآکتور هسته‌ای تهران که برای بیماران سرطانی مورد استفاده قرار می‌گیرد هم مخالف هستند. بنابراین ایران رفت به این سمت که اورانیوم 20درصد تولید کند. غرب آن موقع اعلام می‌کرد امکان ندارد ایران بتواند میله سوخت هسته‌ای تولید کند. چون میله سوخت هسته‌ای تکنولوژی بسیار بالایی احتیاج دارد. خب الحمدلله جوانان ما با خودباوری که داشتند در آذر ماه سال گذشته میله سوخت هسته‌ای را تولید کردند و رسما نیز آن را در رآکتور هسته‌ای تهران نصب کردند و این موضوعی است که آژانس هم آن را تایید کرده و نمی‌توانند مدعی شوندکه ایران بلوف می‌زند. این موفقیت به غرب ثابت کرد ایران معطل این نمی‌شود که آنها بتوانند باج خواهی کنند و هر کجا که تحریم کنند و همکاری نکنند، ایران می‌رود به این سمت که خودش آن را تولید کند. بنابراین به این نتیجه رسیده‌اند که مجددا به پای میز مذاکرات برگردند.

  • دو طرف در مذاکرات به‌دنبال چه چیزی هستند؟

ببینید، موقعی این مذاکرات موفقیت‌آمیز است که دستور کار روشن باشد. غرب باید بپذیرد که توقف غنی‌سازی‌ اورانیوم جزو خطوط قرمز ایران است و بحث تعلیق غنی‌سازی‌ را منتفی بدانند. منتها الان رسانه‌های غربی روی طرحی مانور می‌دهند که براساس آن ایران غنی‌سازی‌ 20درصد را متوقف کند و در همان اندازه 5 - 4 درصد غنی‌سازی‌ انجام دهد که هم موضع ایران حفظ شود و هم غرب توقف غنی‌سازی‌ 20 درصد را به‌عنوان نشانه همکاری ایران اعلام کند. در مقابل غرب هم اقداماتی در جهت کاهش تحریم‌ها انجام دهد و در مرحله بعد ایران با آژانس به یک مدل نظارتی برسد تا آژانس نظارت بیشتری روی فعالیت‌های ایران داشته باشد. اینها موضوعاتی است که در رسانه‌های غربی به‌عنوان موضوع مذاکرات آتی مطرح می‌شود اما بحث این است که مابازای این همکاری ایران چه منافعی کسب می‌کند؟ چون تحریم‌ها را که ما اساسا قانونی نمی‌دانیم که کاهش آن امتیاز محسوب شود. اما در هرحال مذاکره باید انجام شود و نباید مذاکرات را تعطیل کرد. منتها باید موضوع و هدف مذاکرات مشخص باشد و دو طرف با نیت همکاری وارد مذاکرات شوند. نه ایران می‌تواند انتظار داشته باشد 1+5 به ایران تنها امتیاز بدهد و نه آنها می‌توانند از ایران انتظار داشته باشند که بدون دریافت امتیاز همکاری بیشتری انجام دهد. البته همه این مسائل قابل مذاکره و حل و فصل است به شرط اینکه خط قرمز ایران که همان تعلیق غنی‌سازی‌ است به رسمیت شناخته شود. خط قرمز غرب هم این است که ایران به بمب هسته‌ای دست پیدا نکند که خب ایران بارها اعلام کرده که اساسا به‌دنبال بمب هسته‌ای نیست.

  • دلیل اصرار غرب برای تعلیق چیست؟ چون ایران الان به دانش هسته‌ای دست پیدا کرده و تعلیق اساسا حاصلی برای غرب ندارد.

آنها در واقع اسم این کار را می‌گذارند تعلیق اما در واقع به‌دنبال تعطیلی فعالیت‌های هسته‌ای ایران هستند. چون در آن دو سالی که ایران فعالیت‌های هسته‌ای خودش را تعلیق کرد غرب عملا به‌دنبال تعطیلی کامل بود چون هیچ اقدام مثبتی برای ایران  انجام نداد. البته آنها هم الان به این نتیجه رسیده‌اند که ایران را به‌عنوان یک کشور دارای تکنولوژی غنی‌سازی‌ اورانیوم به رسمیت بشناسند اما غنی‌سازی‌ در ایران در همان حد 5 - 4درصد باقی بماند و افزایش پیدا نکند.