در ميان تمام فاكتورهای كه شما به آن اشاره كرديد به نظر می‌رسد بدون شك مسائل قوميتی و مذهبی در پيشبرد توسعه می‌تواند موثر باشد تا چه اندازه آسيای مركزی به بلوغی سياسی برای پذيرش اقوام و جريان های مذهبی رسيده است؟

آسيای مركزی هم مانند بسيار از مناطق توسعه نيافته در آفريقا و امريكای لاتين به شدت تحت تاثير اختلاف های قومی قبيله‌ای و حتی محل گرايی و مذهبی قرار دارد و بخشی از اين اختلاف‌ها ناشی از توسعه نيافتگی فرهنگی و بخشی هم توسط قدرت مداران داخلی و خارجی دامن زده می‌شود.

هويت يابی مذهبی و به خصوص دينی در منطفه آسيای مركزی می تواند به عنوان بخشی از درگيری های سياسی در نظر گرفته شود؟

اين هويت وجود دارد منتهی دولتهای غير دموكراتيك حاكم به بهانه افراط گرايی و مبارزه عليه تروريسم اين هويت را به رسميت نمی‌شناسند و در حاكميت مشاركت نمی‌دهند.

آمارها نشان می‌دهد تعداد مساجد و مدرسه‌های دينی در آسيای مركزی رو به افزايش است دولت‌ها تا كجا می‌توانند در مقابل اين بخش هويتی جامعه مقاومت كنند؟

افزايش تعداد مساجد نشان دهنده افزايش گرايش به اسلام است اما اين موضوع به خودی خود خوب يا بد نيست بايد ديد از اين مساجد چه بهره‌ای گرفته می‌شود آيا اين مساجد پايگاهی برای ترويج اخلاق اسلامی و دين باوری و مسئوليت شناسی در قبال مردم جامعه است يا پايگاهی برای ترويج افراط گرايی و خشونت طلبی و ايجاد اختلاف بين مسلمانان‬، اگر اين مساجد پايگاهی برای ايجاد اتحاد و وحدت و هم دلی بين مسلمانان شود و به ايجاد گفتمان تحمل پذيری و زندگی مسالمت‌آميز بين مسلمانان و غير مسلمانان كمك كند در اين صورت دولتهای حاكم در نهايت مجبور می‌شوند رفتار خود را تغيير دهند و يا جای خود را به ديگران بدهند.

با توجه به توضيحات شما دورنمای اسلام سياسی در آسيای مركزی چگونه خواهد بود؟

اسلام سياسی به معنای گرايش سياسی در بين مسلمانان آسيای مركزی كه وجود دارد و پيش می‌رود اما به معنای مشاركت دادن آنها در حكومت حداقل تا پنج سال آينده انتظار تحولی در اين مورد را ندارم يعنی مسلمانان شانسی برای بدست گرفتن حكومت و يا مشاركت در دولت را ندارند.

آيا موسسات اسلامی شكاف ميان حاكميت و مردم را می توانند پر كنند؟

اين موسسات تا آنجايی كه من اطلاع دارم در مراحل اوليه كار هستند و حالا حالا ها بايد كار كنند تا بتوانند در توسعه همه جانبه اين كشورها نقش آفرينی سياسی داشته باشند.