مجموع اين عوامل نشانگر آن است که فضاي جديدي به وجود آمده و دستگاه ديپلماسي سازمان ملل فرصت بيشتري پيدا کرده که از بروز جنگ جلوگيري کند. در اين ميان ايران نيز به عنوان يک قدرت منطقه‌اي نقش تعيين کننده‌اي دارد تا فرصتي براي ايجاد راه حل سياسي به وجود آورد. آقاي ظريف وزير امور خارجه اعلام کرده است که ايران به سوريه سفارش کرده است که با بازرسان سازمان ملل همکاري کند و عملا فضا براي قضاوت دقيق مهيا و مقصر اصلي اين جنايت مشخص شود. در اين بخش نزديکي جمهوري اسلامي ايران به سوريه و روسيه باعث مي‌شود که اقداماتي در اين راستا انجام گيرد ولي درباره تاثير ايران بر طرف آمريکايي آنگونه که آقاي ظريف اعلام کرده، ايران از 9 ماه قبل (يعني قبل از اينکه دولت يازدهم بر روي کار بيايد) به آمريکا نامه‌اي از طريق سفارت سوئيس (که حافظ منافع آمريکا در ايران است) ارسال کرد و موضوع انتقال گاز ساري از مرز ترکيه را مطرح کرده بود.

اکنون بايد ديد که ايران مي‌تواند بر روي رفتار غرب تاثير بگذارد يا نه در مقاطعي، موضع‌گيري ايران موثر است که مسوولان مختلف در آن مقاطع در ايران موضع‌گيري مي‌کنند، ولي در شرايط کنوني بيشتر از موضع‌گيري، ديپلماسي فعال کارساز است. بيان تهديد از سوي رسانه‌ها ديگر کارايي ندارد و بايد فقط از ديپلماسي و فن آن براي حل بحران‌ها استفاده شود. از آنجائي که ديالوگي بين ايران و آمريکا وجود ندارد، بايد مشاهده کرد که راهکار ديگري وجود دارد که ايران از آن براي جلوگيري از جنگ در منطقه بهره گيرد يا نه. جنگ در منطقه فقط به نفع رژيم صهيونيستي است و بيشترين زيان را کشورهاي منطقه مي‌بينند، البته آتش اين جنگ ممکن است به سوريه محدود نشود. به هر حال اين شرايط فعلا حاکم است که بايد نقش ايران را در اين مجموعه در نظر گرفت و البته بايد دانست که آنچه ايران مي‌خواهد انجام دهد و آنچه مي‌تواند، متفاوت است.

در حال حاضر دولت جديد سياست خارجي کشور را با تغيير رويکرد مواجه کرده است، براي اينکه بتوانيم از اين تغيير رويکرد براي افزايش قدرت بين‌المللي استفاده کنيم و همچنين بتوانيم قدرت چانه‌زني را افزايش دهيم بايد چه راهکاري در پيش گيريم؟

اولا بايد در نظر داشته باشيد که تغيير رويکرد شرط لازم است ولي کافي نيست موقعي ما رويکردمان را تغيير مي‌دهيم ولي آرمان‌هايمان را تغيير نمي‌دهيم؛ يعني اهداف را ثابت نگه مي‌داريم ولي راه‌هاي رسيدن به آن آرمانها را تغيير مي‌دهيم. در گفتار و لحنمان تغييراتي ايجاد مي‌کنيم که راحتر به اهدافمان دست يابيم. نکته مهم اين است که در بحران‌هاي مهم در منطقه نظير سوريه، براي مديريت بحران، بايد رويکرد متناسب آن بحران را در دستور کار قرار دهيم. همچنين از طرفي بايد طرف مقابل نيز ما را به رسميت بشناسد و با ما تعامل دو طرفه را ايجاد کند. يعني نمي‌شود به زور کشورها را به تعامل با خود وادار کرد بلکه بايد با سياست‌ها، رفتار، پيشنهادها، موضع گيري‌هاي خردمندانه و ديپلماسي پنهاني که مقامات کشورها مي‌توانند داشته باشند، براي کمک به حل بحران البته بدون رسانه اي شدن آنها نتايج مورد انتظار را بدست آورد. ده‌ها راه براي شرايط‌هايي نظير سوريه وجود دارد ولي مهمترين مساله اين است که وقوع جنگ جديد در منطقه به نفع مردم ايران و کشورهاي ديگر نيست و اين برگرفته از يک ماجراجويي آمريکايي است که در حال انجام است. بايد به گونه اي اين موضوع را مديريت کرد. در جنگي که آمريکايي‌ها در پي آن هستند بايد زمين بازي را تغيير دهيم و لازمه تحقق آن رويکردهاي خردمندانه بر اساس حکمت، مصلحت و عزت است.

بنابراين به طور خلاصه مي‌توان گفت که امکان انجام اقداماتي وجود دارد بدون اينکه نيازي به رسانه‌اي کردن آن باشد. بايد اين اقدامات دوطرفه نيز باشد. مثلا عربستان نقش بسيار تعيين کننده‌اي در تحريک گروه‌هاي مخالف اسد دارد و حتي گفته مي‌شود که ممکن است که سلاح‌هاي شيميايي از سوي عربستان داده شده باشد. در چنين شرايطي ايران مي‌تواند با عربستان سعودي وارد مذاکره مستقيم شود، ما چيزي را از دست نمي‌دهيم و شايد هم در اين مذاکره بتوانيم عربستان را متقاعد کنيم که دست از سياست غلطش بردارد. درست است که ما نسبت به سياستهاي عربستان انتقاد داريم همچنانکه عربستان نيز نسبت به سياست‌هاي ما منتقد است. ولي نبايد نااميد شويم و بايد اين مسير را ادامه دهيم و همچنين بايد تلاش کنيم با کشورهاي تاثيرگذار ديگر نظير ترکيه درباره سوريه وارد مذاکره شويم. فن ديپلماسي بايد چه به صورت اعلاني و چه به صورت پنهاني در اين شرايط به کار گرفته شود.

آقاي بهشتي پور؛ موضوع ديگر مساله هسته‌اي کشور ماست که اکنون به ابزاري در دست برخي کشورها تبديل شده تا از آن درباره رابطه با جمهوري اسلامي ايران استفاده کنند. همچنين تعدادي از منتقدين مي‌گويند که بيان هسته‌اي شدن در مقطعي مناسب نبود و در ادبيات جهاني اينگونه تلقي شد که ما در حال ساخت بمب هسته‌اي هستيم، نظر شما در اين باره چيست؟

کشورها به بهترين شکل ممکن به دنبال تامين منافع خودشان هستند. بايد در بيان مواضع به دقت عمل و شفاف‌سازي شود. يعني با زبان صحيح سياست‌هاي بين‌المللي بيان شود که براي ديگران قابل فهم و درک باشد، دلايل و استدلال‌ها نيز به طور دقيق مطرح شود، همچنين برنامه‌ها به گونه‌اي دقيق به مجامع بين‌المللي نظير انرژي اتمي به عنوان تنها نهاد قانوني که حق نظارت بر فعاليت هسته‌اي تمام کشورها را دارد، ارائه شود.

ممکن است در اين شرايط برخي کشورهاي جهان از فعاليت‌هاي هسته‌اي احساس خطر کنند و آن را نظامي بخوانند. ما که خودمان از سياست‌هايمان باخبريم و مي‌دانيم که هيچگاه به دنبال سلاح هسته‌اي نيستيم و رهبري استفاده و توليد سلاح هسته‌اي را حرام اعلام کرده‌اند. ما نيز بر اين اساس حرکت خواهيم کرد چراکه هدف ديگري منافع بلندمدت ايران را تامين نمي‌کند.

البته زماني سياست‌ها و اقدامات کشوري باورپذير است که بتواند آنها را به درستي و به روشني بيان کند و به اطلاع جهان برساند و در روش‌هايي که مي‌خواهد در پيش گيرد به گونه‌اي رفتار کند که در چارچوب آژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي باشد. ما بايد به تمام سوالات پاسخ دهيم و اگر ابهامي وجود دارد برطرف شود ولو اينکه بدانيم عده‌اي در حال بهانه‌جويي هستند. در هر صورت بخشي از مطالبي که مطرح مي‌شود بهانه است و همه مي‌دانند که با وجود اينکه تا کنون 4000 نفر ساعت از تاسيسات هسته‌اي بازديد صورت گرفته و گزارش‌هاي متعددي نيز در اين باره تهيه شده است ديگر بسياري از مطالبي که بيان مي‌شود بهانه جويي است. البته بايد بدانيم که با اطلاع از بهانه جويي‌ها، نبايد دست رو دست بگذاريم و هيچ کاري نکنيم. نبايد اينگونه رفتار کرد بلکه بايد سعي شود علي‌رغم بهانه جويي‌ها، بهانه از طرف مقابل گرفته شود. راه آن شفاف‌سازي فعاليت‌ها و مطرح کردن اين موضوع که چرا ايران نبايد از حق غني‌سازي اورانيوم استفاده کند است، ايران مي‌خواهد از اين تکنولوژي براي توليد راديوداروها و انرژي برق بهره گيرد. اين مسائل بايد هر روز براي افکار عمومي دنيا تبيين شود و اين چيز بدي هم نيست و بيان آنها باعث مي‌شود که سياست گذاري‌ها براي دنيا قابل فهم‌تر شود.

بارديگر در گزارش آخر سازمان انرژي هسته‌اي موضوع پارچين و بازديد از آن مطرح شده است. آيا موضوع بازديد از سايت پارچين را بايد به عنوان يک بهانه‌جويي تلقي کرد و يا اينکه آن را حق بازرسان سازمان انرژي اتمي دانست؟

به نظر من در خصوص پارچين يک سوءتفاهم به وجود آمده و بايد اين سوءتفاهم را برطرف کرد. چون از يک طرف ايران اين سايت را هسته‌اي نمي‌داند و بر اين اساس آژانس مي‌تواند از هر جائيکه هسته‌اي باشد بازديد کند. آژانس هسته‌اي 2 بار در سال 2005 از اين سايت بازديد کرد و هيچ نشانه اي از هسته‌اي بودن آن نيافت و خودشان هم اعلام کردند که هيچ فعاليت هسته‌اي در پارچين مشاهده نشده است. اما امروز هم مي‌گويند که بايد امروز هم بازديدهاي دوباره صورت گيرد چراکه از 2005 تا کنون زمان زيادي گذشته است و فعاليت‌هاي مشکوکي از اين سايت گزارش شده است از اين رو بايد بارديگر اين سايت مورد بازديد بازرسان قرار گيرد. جمهوري اسلامي ايران نيز با اين پيشنهاد مخالفتي ندارد و يکبار ديگر اجازه بازديد مي‌دهد، اما مشکل اينجاست که آژانس يکبار بايد براي هميشه اين پرونده را ببندد. از آنجائي که پارچين مرکز هسته‌اي نيست بلکه نظامي است، بازديد مکرر از آن باعث مي‌شود که اطلاعات آن در معرض دزديده شدن قرار ‌گيرد، همچنانکه در عراق نيز اين اتفاق افتاد و در ان پي تي همچنين چيزي نيامده که از سايت نظامي بارها بازديد شود.

پس اگر اين سايت هسته‌اي بود حق با آژانس بين المللي انرژي هسته‌اي بود ولي اکنون چون اين سايت هسته‌اي نيست حق با جمهوري اسلامي ايران است. حال بايد در اين شرايط راهي براي برون رفت از اين مشکل پيدا کرد که از يک طرف سوءتفاهم آژانس برطرف شود و از سوي ديگر تضمين داده شود که پرونده پارچين يکبار براي هميشه بسته شود. اين موضوع راه حل دارد و بن‌بستي وجود ندارد و فقط بايد ديپلماسي را به کار گرفت و از افراديکه در راهيابي‌هاي مسائل اين چنيني تخصص دارند استفاده شود و ترفندهاي مختلفي براي حل اين موضوع وجود دارد. نبايد دست روي دست گذاشت. نبايد فکر کرد که تا قيامت ما بايد مقابله کنيم و وارد مذاکره نشويم چراکه طولاني شدن پرونده هسته‌اي به زيان ايران است. غرب که ضرر چنداني نمي‌بيند بلکه اين ايران است که به دليل فشار تحريم‌ها در تنگنا قرار گرفته است. بايد به دنبال راهکارهاي جديد بود و راهکارهاي متعددي نيز وجود دارد و قابل رسانه‌اي شدن نيست که بخواهيم آنها را بيان کنيم. ولي مي‌توان از فن ديپلماسي و مذاکره در فرصت جديد 5 مهر ماه استفاده کرد و به راهکارهاي جديدي در اين باره دست يافت.

استفاده از ديپلمات‌هاي زن دروزارت امورخارجه درسمت سخنگويي وسفير را چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

سخگوي وزارت امورخارجه بايد انسان حرفه اي و کاربلدي باشد و به مسائل مختلف وزارت امورخارجه اشراف داشته باشد. يک سخنگو بيانگر همه زيرمجموعه‌هاي وزارت امورخارجه است و بايد بتواند برمسائلي که کارشناسان در بيرون و درون اين وزارتخانه بيان مي‌کنند اشراف داشته باشد. اين فرد بايد فوق‌العاده حرفه‌اي باشد حال خانم يا آقا فرقي ندارد. منتهي يک ابتکار دولت آقاي روحاني است که از يک سخنگوي خانم استفاده کرده است. خانم افخم را از سال 62 مي‌شناسم. چراکه در جلسات متعدد وزارت امورخارجه که به عنوان روزنامه نگار حضور داشتم ايشان هم حضور داشت و بسيار فرد اکتيو و خوش فکري است. کسي که از سال 62 تا کنون در امور سياست خارجي حضور داشته قطعا مي‌تواند راجع به موضوعات اشراف پيدا کند و از اين همه تجربه بهره گيرد. استفاده از انسان متخصص مهم است و اينکه چگونه بتواند با رسانه‌ها تعامل کند و پابليک ديپلماسي را به کار گيرد.

در اين زمينه آقاي ظريف کار را به کاردان سپرده است و شايد خانم بودن سخنگو باعث شود که کنجکاوي خيلي‌ها را برانگيزد که با وجود خانم بودن اين فرد از تجربه خوبي برخوردار است يا نه و مي‌تواند موفق باشد يا نه. برايشان آرزوي موفقيت مي‌کنم چراکه کار سختي در پيش دارند و آقاياني که تاکنون نيز عهده‌دار اين مسووليت بودند از سطوح مختلف بودند. حال بايد ديد که از تجربه شان چگونه استفاده مي‌کنند که اميدورايم در راستان منافع ملي به کار گرفته شود.

بحث آخر درباره اظهار نظر افراد نظامي در خصوص مسائل سياست خارجي است، آيا شما اين امر را پسنديده مي‌دانيد يا خير؟

سوال خوب و دقيقي پرسيديد و لازم است که بر رويش کار شود. اظهارنظر مقامات نظامي در تمامي کشورها مرسوم است. مقامات نظامي آمريکا، اروپا، انگليس و فرانسه در سطوح مختلف درباره مسائل متفاوت صحبت مي‌کنند. صحبت کردن نظاميان نادرست نيست ولي بايد ديد که صحبت کردن هماهنگ شده است يا نه. بر اين اساس مي‌توان به اين نتيجه رسيد که بايد صحبتها هماهنگ با سياست خارجي کشور باشد. حتي گاهي لازم که مواضع يک کشور از زبان نظاميان بيان شود چراکه اثر بيشتري دارد. فرد نظامي موضعي را بيان مي‌کند که اثرش با بيان همان موضع از سوي فردي سياسي متفاوت است گاهي در عرصه‌هاي بين المللي به اين آثار نياز است و بايد از آن استفاده کرد. مقامات نظامي کشور ما نيز با هماهنگي جايي مانند شوراي عالي امنيت ملي که به عنوان يک مرکز هماهنگ کننده سياست خارجي ايران است، مواضع خود را بيان کنند بسيار پسنديده است. ولي اگر اين هماهنگي وجود نداشته باشد و به صورت شخصي موضع‌گيري شود اثر بدي بر سياست خارجي مي‌گذارد. بنابراين بايد توجه کنيم که موضع‌گيري‌ها بايد به موقع و هماهنگ شده بيان شود.