شنبه اول هفته جلسه مصاحبه مطبوعاتی دکتر الهام سخنگوی هیات دولت با تائید خبر استعفای دکتر لاریجانی از دبیر شورای عالی امنیت ملی همراه شد که بدون شک اخبار ایران و جهان را تا اخر هفته تحت تاثیر قرار می دهد

البته مهم تر از تائید این خبر که به هر حال دیر یا زود اعلام رسمی می شد زمان تائید ان است که به نظر نگارنده اهمیت ان کمتر از اعلام خبر استعفا نیست. زیرا قرار است سه شنبه این هفته اقای لاریجانی برای نهمیمن بار با سولانا در باره پرونده هسته ای ایران گفتگو کند اما ظاهرا از نگاه دولت اقای احمدی نژاد نباید  این مذاکرات بدون حضور تیم جدید ی که قرار است وارد ماراتن مذاکرات فشرده با غرب شود ، برگزارشود .

به هر حال اقای لاریجانی که از مرداد ماه 84 پرونده هسته ای ایران را از اقای روحانی تحویل گرفته بود بعد از 26 ماه کار فشرده و طاقت فرسا، فردا یکشنبه 29 مهرماه 86 پرونده را به اقای سعید جلیلی معاون اروپا و امریکا وزارت خارجه تحویل می دهد. نمی دانم با او هم مثل سلفش اقای روحانی برخورد خواهند کرد ویا  قدر زحمات کسانی را که با هم کمک کردند تا بتوانند ضمن تامین حقوق هسته ای ایران ، فضای مناسبی را برای دفع خطر از ایران فراهم کنند، می دانند.

 ظاهرا اینبارقرار نیست بازهم بگویند که دیگران کم کاری کردند بلکه می گویند می خواهیم انرژی جدیدی را وارد تیم مذاکرات انرژی هسته ای کنیم .

بدون شک قدر شناسی گهرگران بهای گمشده ما در سالهای اخیر است که ما نمی کوشیم آنرا باز یابیم  .لاریجانی هرکه هست و هر کجا برود اما در این 26 ماه گذشته نشان داد که می توان با مدیریت صحیح ضمن پیش بردن کار، از ماجراجویی دوری کرد.

 اشکال اساسی او ان بود که در تلاش های صادقانه خود، رئیس جمهوری را که قانونا ریاست شورای عالی امنیت ملی را برعهده دارد،نادیده می گرفت ودر تحرکات و تصمیم های خود بیشتر با رهبری نظام هماهنگ می کرد. مطمئن هستم اگر او هم رئیس جمهوری بود در این مورد بی تفاوت نمی ماند.

 اطلاع ندارم دقیقا چه اتفاقی منجر به استعفا لاریجانی شده است امابه هرحال با امدن اقای جلیلی ، احتمالا اقای احمدی نژاد اکنون فرصت ان را یافته است که بدون دغدغه با کسی کار کند  که اگرتجربه و پختگی لاریجانی را ندارد لااقل هماهنگی لازم را با تیم رئیس جمهوری دارد که قانونا مسئول و پاسخگوی مردم است .

این درست است که اقای لاریجانی منصوب اقای احمدی نژاد بود اما همه می دانند به دلیل انکه او نماینده رهبری در شورای عالی دفاع هم بود، بیشتر از موقعیت خود به عنوان نماینده رهبری در پیشبرد امور استفاده می کرد نه به عنوان دبیر شورا که قانونا سمت اجرایی دارد و جزو اعضای دارای حق رای بر طبق قانون اساسی در شورای عالی امنیت ملی محسوب نمی شود . واین جالب است که برای اولین بار دبیر شورای عالی امنیت کسی شده است که در تصمیم گیری های این شورا حق رای ندارد و صرفا کارش دبیری جلسات و هماهنگ کننده اموری است که به شورای عالی امنیت ملی مربوط است . این امور هم که انقدر وسیع است که خودش دولتی در کنار دولت محسوب می شود .

تاثیرات استعفائ لاریجانی  و آمدن جلیلی

استعفای لاریجانی  به هر دلیل که اتفاق افتاده  باشد سه تاثیر فوری و یک تاثیر بلند مدت خواهد داشت

کوتاه مدت

1- تغییر تیم جدید مذاکره کننده وضعیت بهتری را برای ایران بوجود می اورد چراکه طرف مقابل با دیدگاه های جدید حداقل در روش ها و استدلال ها اشنا نیست وبرای درک طرف مقابل به فرصت بیشتری نیاز دارد

2- تیم جدید به همراه بعضی از اعضای  تیم قبلی بصورت هماهنگ تر با رئیس جمهور مذاکرات را پیش خواهند برد به همین دلیل هم از تجربه بعضی از افراد قبلی استفاده می شود وهم طرف غربی می داند با دیگربا نوعی

 دوگانگی روبرو نیست و می تواند مطمئن شود از سوی ایران با یک ایده و یک روش روبرو خواهد بود  .

3- تیم جدید با وزارت خارجه ایران که از همان ابتدا علاقه مند بود پرونده هسته ای ایران را به عنوان اصلی ترین و مهم ترین پرونده سیاست خارجی مدیریت کند ،هماهنگ است وبراین اساس از پشتیبانی کارشناسان وزارت امورخارجه بیشتر و گسترده تر از قبل بهره مند خواهد شد .

اما تاثیر مهم این تغییرات در بلند مدت جدی تر و با اهمیت تر است زیرا رئیس مذاکره کننده نه تجربه و پختگی لاریجانی را دارد ونه شرایط بین المللی اجازه مانور بیشتر به او را می دهد به عبارت دیگر احتمال دارد غرب با مواضع رادیکال تری روبرو شود و در نتیجه فشار خود را افزایش دهد که در این صورت تیم جدید هسته ای باید دارای توان بیشتری برای مدیریت بحران باشد آیا واقعا  چنین توانی وجود دارد؟ درچند ماه آینده پاسخ دقیق تری به این سئوال می توان داد

گذشته از تاثیرات این جابجایی نیرو ها که در مکتب اقای احمدی نژاد نه بخاطر قدر نشناسی بلکه برای شکستن این ذهنیت که به تعبیر یاران نزدیک اوعقد اخوت دائمی با کسی ندارد وهر کس به هر دلیل با سرعت او و سیاستهای او همراه نباشد باید جای خود را به کس دیگری بدهد که بیشتر و بهتر با رییس دولت هماهنگ است .

این شیوه برخورد اگرچه تلخ است اما رفتار جدیدی را در فضای سیاسی کشور ایجاد کرده است که حاشیه امن برای کسی نمی سازد .

 شاید کسانی باشند که بگویند این به اصطلاح بی ثباتی در مدیریت به اهداف بلند مدت ضربه می زند اما کسی نمی تواند منکر ان باشد که در سالهای گذشته ما بیش از آنکه از بی ثباتی در مدیریت ضربه خورده باشیم از کسانی ضربه خوردیم که تصور می کردند تا ابد در جایگاه خود خواهند ماند .

اکنون این سئوال اصلی بی جواب می ماند که این جابجایی به نفع کیست مردم ، دولت یا کسانی که دنبال بهانه جویی برای حمله به ایران هستند؟