برای رابطه با امريكا عجله كار شيطان است
كمي قبل از مذاكرات حساس ژنو با گروه 1+5 دو كشور روابط نرم تري نسبت به گذشته را آغاز كردند. آيا اين بدان معنا نيست كه يكي از عوامل موفقيت اين دور از مذاكرات در گرو همين سياست بود؟
يك تحولي در روابط ايران و امريكا به وجود آمده كه وزراي خارجه ايران و امريكا آن را آغاز كردند. اين اتفاق محدود به مساله هسته يي بوده است. هر چند كه پيشتر هم درباره بحران افغانستان و عراق مذاكراتي داشته اند اما دو كشور رويكردشان در قبال يكديگر تغيير نكرده بود. اما اكنون اين سياست در هر دو كشور تغيير كرده است. رويكرد ايران در بحث هسته يي و مذاكرات قبلااين بود كه با امريكا مذاكره نمي كرد بلكه با همه گروه 1+5 گفت وگو مي كرد. البته دو سال پيش سعيد جليلي مذاكره يي دوجانبه با ويليام برنز، معاون وزير خارجه امريكا انجام داد. ولي اين اتفاق ديگر تكرار نشد. اكنون به اين جمع بندي رسيده اند كه يك بخش مهم گير كار در دست امريكاست منتها در مسائل هسته يي و نه موضوعات ديگر. زيرا مسائل مربوط به روابط دو كشور پيچيده است. موضوع هسته يي يكي از آنهاست. به هر حال اگر موضوع هسته يي منجر به توافق شود و سپس اين توافق اجرايي شود گشايش خوبي در مناسبات دو كشور حاصل خواهد شد. يعني اگر اين مذاكرات به يك توافق مقدماتي منجر شود و اگر اين توافق اجرايي هم شود كاري مهم در بحث اعتمادسازي بين دو طرف انجام شده است. يادآوري مي كنم كه امريكا در دوره جرج بوش رويكرد متفاوتي درباره ايران داشت. خانم رايس معتقد بود كه بايد ابتدا ايران غني سازي را كاملامتوقف سازد و بعد به گفته خودش در هر جا و هر مكان مذاكره خواهد كرد و در غير اين صورت بدون توقف غني سازي مذاكره يي صورت نخواهد گرفت. اما باراك اوباما رويكرد ديگري داشت. تا سه سال پيش آنها هم سياست مذاكره را درپيش گرفتند و هم تحريم را. معتقد بودند مذاكره مي كنند براي اينكه به نتيجه برسند و تحريم مي كنند براي پيشبرد مذاكرات. يعني اهدافي كه در مذاكرات پيگيري مي شود با تحريم حاصل شود. يعني استراتژي فشار از طريق تحريم. امريكا حدود سه سال اين سياست را ادامه داد ولي نتيجه نگرفت. يعني نه تنها از توان هسته يي ايران كاسته نشد كه بر آن افزوده شد. جان كري وزير خارجه امريكا اعلام كرد در سال 2003 كه با ايران درحال گفت وگو بوديم، ايران تنها 164 سانتريفيوژ داشت و البته ايران اماده مصالحه بود اما ما قبول نكرديم و سياست تحريم را ادامه داديم. تا اينكه آنها 19 هزار سانتريفيوژ را راه اندازي كردند. يعني نتيجه مي گيريم كه اين روند نه تنها متوقف نشده است كه توان هسته يي ايران را افزايش داد. بنابراين تيم جان كري فشار را كنار گذاشتند و به رغم مخالفت هاي اسراييل در امريكا سياست همكاري و مذاكره را در پيش گرفتند. حالاهم با طرحي كه ظريف ارائه كرده است و اينكه ايران هرگز درصدد استفاده نظامي از تكنولوژي هسته يي نيست و روند اعتماد سازي از اين طريق انتظار مي رود ايران بتواند به غني سازي اورانيوم ادامه دهد. از طرفي رويكرد جديد امريكا نهايتا منجر به اين شده كه يك گام اگرچه كوتاه ولي خيلي مهم براي بهبود روابط دو كشور برداشته شود. البته در اين مرحله هم در امريكا مخالفان جدي وجود دارد و هم در ايران. در امريكا بيشتر مخالفان طرح معتقدند ايران قصد فريب دارد و اقدامات لازم را در مساله هسته يي انجام نمي دهد. در ايران هم يك عده معتقدند كه نمي توان با امريكا مذاكره كرد. اما روحاني اميدوار است كه اين توافق ادامه يابد. از طرفي تيم اوباما هم اميدوارند كه اين دوران قابل اعتماد بوده و اين توافق اجرايي مي شود و اين روند پيش خواهد رفت. از طرفي اگر امريكا در اين موضوع زير توافق بزند بي اعتمادي اي كه از قبل بوده است، تشديد خواهد شد. چون حتي موافقان مذاكره با امريكا هم متقاعد مي شوند كه اين كشور قابل اعتماد نيست و نبايد مذاكره كرد.
به نظر شما دوطرف خواستار ارتباط به خاطر حل موضوع هسته يي هستند يا موضوع هسته يي بهانه يي براي سامان دادن به روابط طرفين هستند؟
قطعا مشكل ما با امريكا يك پرونده قطور است. در 35 سال گذشته اين دو كشور مسائل بسياري داشتيم. با اين همه در مذاكرات اصل بر اين است كه با امريكا مذاكره كنيم تا در مذاكرات هسته يي موفق باشيم. البته رويكرد ايران از رويكرد تقابل به تعامل پيش رفته است يعني با تعامل با غرب مشكلات را حل كند اما به هر حال هدف در چارچوب مسائل هسته يي كه تجربه مثبتي هم داشته است.
آيا در كوتاه مدت مي توان به تعامل قابل قبول با امريكا خوشبين بود ؟
بستگي دارد. در تحولات سياسي هميشه دو طرف وجود دارد يعني اين نيست كه فقط ايران اراده كند و مشكلات حل شود. يا اينكه امريكا اراده كند و به حل مسائل نايل شود بلكه هر دو طرف بايد اراده داشته باشند. البته در برخي متغيرهاي وابسته وجود دارد كه اين روند را تخريب مي كنند. مثل لابي هاي صهيونيستي. بنابراين نبايد تصور كرد به زودي مشكلات حل شود. با اين همه اين طور هم نيست كه اگر ايران مسائل اش را با امريكا حل كند همه مشكلات كشور حل خواهد شد.
اما در مسائل هسته يي خودتان اشاره كرديد كه اگر مذاكرات يكجانبه با امريكا نداشتيم نتيجه يي حاصل نمي شد.
بله. برخي مشكلات حل مي شود اما ما دو نظر داريم كه اين دو نظر همواره دچار افراط و تفريط مي شود. يعني برخي اين نظر را دارند كه اگر ما با امريكا رابطه برقرار كنيم همه مشكلات مان حل مي شود. در كشور مشكلاتي وجود دارد كه ناشي از بي تدبيري و عدم مديريت است و از ندانم كاري ما ناشي مي شود. آنهايي كه فكر مي كنند اگر با امريكا رابطه برقرار شود همه چيز حل مي شود اين واقع بينانه نيست چون برخي مشكلات ما مربوط به مسائل ساختاري است. بايد پرسيد اين چه ربطي به رابطه داشتن با امريكا دارد؟ منتها اگر ايران وامريكا با همه دنيا هم تعامل داشته باشند به نفع آنهاست.اما بايد تامين منافع ملي و حداكثر مردم جامعه را در پي داشته باشد و اين موضوع در تعامل با كشورهاي مختلف از جمله امريكا بايد لحاظ شود. از سويي واقعيت اين است كه برخي مشكلات به خاطر درگيري ما با امريكاست و بايد يك تعامل حساب شده با امريكا داشته باشيم. منتها نبايد فراموش كنيم كه دچار افراط و تفريط نشويم و بايد تحت نظر رهبري آن را انجام دهيم. خوشبختانه آقاي روحاني به اين مهم باور دارد. چرا؟ چون درزمان احمدي نژاد مقامات امريكا وارد مذاكره نشدند براي اينكه كار دست مقام بالاتر او بود. اما چرا حالاآقاي ظريف پنج ساعت با مقامات امريكا مذاكره مي كند چون زيرنظر شخص اول مملكت مذاكرات صورت مي گيرد. البته وقتي امريكا مي بيند كه 75 ميليون ايراني پشت آقاي ظريف ايستاده است مطمئنا رفتار متفاوتي خواهد داشت.
با فرض ارتباط كامل با امريكا آيا با كنار رفتن دموكرات ها از قدرت در سه سال ديگر و روي كار آمدن جمهوريخواهان اين روند ادامه خواهد داشت يا دستخوش تغييرات مي شود؟ با توجه به مواضع جمهوريخواهان در پروسه هسته يي...
مي توان فرض كرد كه در اين سه سال روابط از سر گرفته شود اما از نظر من اين يك فرض غلط است و در اين سه سال باقيمانده از دولت اوباما اين گشايش زير يك درصد تحقق پيدا خواهد كرد. در سياست ما صفر و صددرصد نداريم. يعني احتمالات مختلف را مي توان درنظر گرفت و درباره آن بحث كرد اما اگر جمهوريخواهان روي كار بيايند همان روند را ادامه خواهند داد چون در امريكا هيچ دولتي نمي تواند پايبند به سياست دولت قبل نباشد و فقط مي تواند درصورت مخالف بودن روند را كند كند. به هر حال بستگي به شرايط دارد. امريكايي ها مثل هر كشوري به دنبال منافع خود هستند. اگر با روي كار آمدن جمهوريخواهان رابطه با ايران براي آنها سبب تامين منافع باشد قطعا اين سياست ادامه خواهد داشت.
از آنجايي كه رابطه سياسي بين دو دولت زمينه ها و شرايطي دارد كه شما به آن اشاره كرديد، آيا راهكارهايي ديگري وجوددارد كه به اين پروسه كمك كند؟
در اين مساله عجله كار شيطان است. ما اگر همت بلند داشته باشيم و آقاي روحاني بتواند اقتصاد ايران را از صادرات نفتي رها سازد يعني صادرات نفت محور را كاهش دهد. تا سبب هدر رفتن منابع ملي نشود. فرآوردهاي نفتي را توليد و صادر كند آن موقع خواهيم ديد كه امريكايي ها چطور اين روند را تسهيل مي كنند. بايد به تدريج به سمتي برويم كه اتكاي اقتصاد كشور به نفت كمتر شود و به صفر برسد. در ان حالت رفتار امريكا با ايران متفاوت خواهد شد. در عين حال در جاهايي مي توانيم اين روابط راآغاز كنيم. روابط ورزشي، تعاملات فرهنگي و روابط بين اساتيد با برگزاري سمينارها و غيره را كه البته ازدوره هاي قبل تر در زمان آقاي خاتمي وجود داشته است تسهيل كنيم. اين روابط هيچ ضرري ندارد و به نفع همديگر است. از نظر سياسي اقتدار داريم كه بايد همين اقتدار را ادامه دهيم. اما از لحاظ اقتصادي اگر در سه سال آينده قدم هاي محكمي برداريم خواهيم ديد كه شركت هاي امريكايي براي سرمايه گذاري به ايران خواهند آمد. در نظام بين الملل بر اساس احساس عمل نمي شود بلكه بر اساس منافع حركت مي شود. ما نبايد منافع خود را در تعارض با منافع ديگران تعريف كنيم. در نظام بين الملل قدرت حرف اول را مي زند يعني هر كشوري كه قدرت بيشتري دارد بيشتر آن كشور تعامل مي كنند بنابراين ما نه تنها قدرت سياسي كه بايد قدرت اقتصاديمان را تقويت كنيم .
کلمات کلیدی : روابط ایران و آمریکا ، موانع و مشکلات روابط دو جانبه
فاکتورهای موثر درمناسبات ایران و آمریکا