دو نفراز دوستانی که مطلب مربوط به نشست سران کشورهای حاشیه خزردر تهران را برایشان ارسال کرده بودم دیدگاه های نقادانه خود رابرای من ارسال کرده اند .ازآنجا که مطالب مطرح شده ممکن است موضوع  مورد توجه خیلی ازدوستان باشد مطلب را در این بخش می گذارم که سایر دوستان از نظرات اقایان اقاپور و بابایی نیز بهره مند شوند تا اگر عمری باقی بود پاسخی برای آن بنویسم ابتدا مطلب جناب اقای بابایی :

بخش مربوط به قطعنامه نشست تهران، ظاهرا ترجمه شده است . البته اینجانب پیشتر گزارش های مشابه را در زبان انگلیسی مطالعه کرده ام (گزارش های البرادعی درباره ایران) و به خوبی می دانم ترجمه آنها دشوار است اما شاید بهتر بود متن اصلی آن به انگلیسی نیز قید می شد.

- بحث هایی که جنابعالی از ان به عنوان پیشرفت در پایان مذاکرات یاد کرده اید، در صورتی امیدوار کننده است که تمام کشورها به آن پایبند باشند، اما آیا واقعا اینگونه بوده است ؟ مسلما خیر . مثلا قضییه مقابله با آلودگی زیست محیطی خزر. پروژه انتقال نفت جمهوری آذربایجان چه بلاهایی که به محیط زیست منطقه وارد نکرده است.

- به نظر اینجانب، بسیاری از مواردی که در این قطعنامه ذکر شده ، جنبه شعار گونه دارد . البته این که روسای جمهوری چند کشور آن را امضا کرده اند،قطعا مساله ای مهم است اما آیا به نظر شما کشورهای ساحلی خزر به خصوص قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان که نسبت به ایران و روسیه فقیرتر هستند، با مساله منابع انرژی  این دریا، طبق تعهداتشان عمل می کنند؟

- به خوبی روشن است که مساله رژیم حقوقی دریای خزر برای ایران و روسیه ، حیثیتی است به عبارت دیگر ، ما به دنبال منابع انرژی به عنوان اولویت نخست نیستیم اما سه کشور یاد شده به دنبال پول هستند، و قطعا به مفاد این بیانیه پایبند نخواهند بود.

- از این گونه بیانیه ها پیشتر در سطوح پایین تر نیز بسیار صادر و تصویب شده است اما تا اجرای آن شاید راهی بسیار طولانی در پیش باشد.

واما آقای اقاپور مرقوم فرموده اند

با توجه به مسایل مطرح شده در این مدت چند سوال برایم مطرح است .

1-     آیا این چهار کشور  به جز ایران ، منافع ملی و استراتژیک خود را در اولویت قرار می دهند یا به منافع سایر کشورهای دریای مازندران ، در قالب همکاریهای منطقه ای توجه می کنند ؟

2-     در این باره جمهوری اسلامی چگونه عمل می کند ؟ آیا تعریف مشخص و مدون و همه جانبه ای از منافع ملی و استراتژیک از سوی مقامات اعلام شده است که نظرات و ویژگیهای همه گروههای سیاسی و قومی را در بر گرفته باشد ؟

3-     آیا سود ها و زیان های این همکاری مشترک ، برای کسب منافع ملی کشور، حتی برای نمایندگان مجلس نیز مطرح و روشن شده است ؟

4-     شما به خوبی در بند سوم ارزیابی بیانیه ، به موضوع قراردادها و توافقات دو جانبه برای تقسیم دریای خزر از سوی روسیه ، قزاقستان و آذربایجان با وجود مخالفتهای ایران ، بعد از مذاکرات  1997 اشاره کردید . از سوی دیگر به بر پایی پایگاههای نظامی و انجام مانورهای نظامی از طرف روسیه نیز در بخش نتیجه گیری اشاره شده است و یا در بند دوم نتیجه گیری شما ، بحث تقسیم منابع زیر زمینی نفت و گاز دریای مازندران که روسیه بسیار به آن طمع دارد و نحوه تقسیم و مرزبندی دریای خزر با وجود تقعر ساحل ایران ( بند چهار نتیجه گیری ) .  افزون بر اینها موضوع خط انتقال نفت و گاز آسیای میانه  از طریق باکو و جیران علی رغم به صرفه بودن انتقال آن  از خاک ایران ، نیز مطرح می باشد.   در چنین شرایطی چگونه می توان تصور زیبا و رویایی از مفاد بیانیه ای داشت که پیش از امضای آن ، توسط چهار کشور دیگر دریای مازندران بیش از ده سال است که نقض شده است ؟

    هنگامی که روسیه بر مراودات و همکاریهای گسترده خود با اروپا و آمریکا می افزاید و تلاش دارد به هر طریقی به تجارت جهانی ملحق شود ؛ کشورهایی مانند آذربایجان و ترکمنستان که منافع همکاری و سرمایه گذاری آمریکا در صنایع نفت و گاز خود را بر همه چیز ترجیح می دهد و کشوری مانند قزاقستان مطیع کامل منافع و تصمیم گیریهای روسیه می باشد . به طور کلی می توان چنین دریافت که این چهار کشور ابتدا منافع ملی و استراتژیک خود را در نظر دارند و سپس به منافع همکاریهای صوری و به ظاهر استراتژیک با کشورهای منطقه دریای خزر و در باطن منافع متضاد با یکدیگر توجه می کنند .

    در این راستا جمهوری اسلامی در این ده سال ( از 1997 ) چه کار انجام داده است ؟ آن کشورها با هم موافقت نامه های دو جانبه امضاء کرده اند و در حال اجرای تصمیمات گرفته شده خود هستند . جمهوری اسلامی برای کسب منافع ملی خود جز اعتراض و بازی با کلمات چه کاری انجام داده است . جدا از مفاد این بیانیه و موضع گیری کشورهای آن ، جمهوری اسلامی در این چند ساله در روابط بین الملل خود در جامعه جهانی بسیار ضعیف عملکرده است و در موضع بسیار پایین قرار دارد . در شرایطی که مبادلات تجاری و سیاسی ایران با کشورهای اروپایی در پایین ترین سطح خود رسیده است ، آیا صحبت از مراودات با کشورهای حاشیه دریای مازندران ، و اتکا به قول و قرار های سست این کشورها ، به ویژه در ارتباط با تحریم های احتمالی کشورهای اروپایی و آمریکا ، چگونه می توان با افتخار از ایجاد حوزه همکاری کشورهای دریای خزر و پیوستن به سازمان  شانگهای پرداخت . کشورهایی که مبادلات گسترده خود با اروپا و آمریکا را فدای همکاری با جمهوری اسلامی ایران نخواهند کرد .

    بر این اساس آشکار است شرکت در اجلاس و تنظیم بیانیه ای به این مهمی با چنین موضع ضعف و پایینی از نظر اینجانب ، نه تنها افتخاری محسوب نمی شود بلکه با امتیاز دهی کورکورانه و غیر کارشناسانه و تنها به صرف دشمنی با آمریکا ( برگزاری جشن تولد برای پوتین در ایران ) ، تداعی کننده قرارداد ترکمنچای است. این صحبت نه به این معنا است که عین این قرار داد اتفاق افتاده است ، بلکه مهم نوع طرز فکر حکمرانان هر دو دوره و میزان توجه ای که  به منافع ملی و استراتژیک کشور در برابر منافع آنی و زودگذر حکومتی داشته اند ، دارند .