شورای حکام چرا علیه ایران قطعنامه صادر کرده بود ؟

ايران در دوره اول  در حال انجام فعاليت هاي هسته اي در سطح تحقیقاتی  بود. اما  چون به مرحله  بهره بهرداري نرسيده بود  لزومي نمي ديد به اطلاع آژانس برساند. زیرا ممکن بود مانع این فعالیت ها شوند.

ایران  طبق  پادمان هسته اي (كه ترتيبات اجرايي معاهده ان پي تي است) که با آژانس به امضاء رسانده است بايد 6 ماه قبل از  بهره برداري نهایی فعالیتهای خود را به اطلاع آژانس برساند.اما خطایی که رخ داده بود در مورد یکی از  سانتريفيوژي كه ايران به عنوان نمونه خريده بود تا از روی ان کپی برداری کند  محتوی اروانیوم غني شده بود. وقتي بازرسان آژانس به ايران آمدند تا از تاسیسات نطنز بازدید کنند ، اورانیوم  باقی مانده در سانتریفیوژ این شبهه را برای بازرسان آژانس ایجاد کرد که ایران به مرحله بهره برداری هم رسیده اما به آژانس اطلاع نداده است.  با وجود آنکه ایران دلیل وجود اورانیوم غنی شده باقی مانده در سانتریفیوژ را توضیح داد اما از انجا که این سانتیرفیوژها از بازار آزاد خریداری شده بود چهار سال طول کشید تا آژانس بالاخره اطمینان پیدا کرد منشاء این الودگی مربوط به نمونه خارجی بوده و در ایران اورانیوم غنی نشده است. این امر در سال 1382  از نظر شورای حکام یک تخلف آشکار محسوب شد و به همین خاطر علیه ایران قطعنامه صادرگردید . این موضوع در چهارچوب مدالیته ای  كه آقاي لاريجاني و  البرادعي بر آن به توافق رسيدند حل و فصل شد و آژانس هم اعلام كرد كه اين آلودگي منشاء خارجي داشته  و  ايران هم تخلفي انجام نداده است. اما جالب آنکه وقتی این موضوع در کنار پنج سئوال دیگر آژانس حل شد باز هم سئوالات جدیدی مطرح کردند تا از بازگشت پرونده ایران به حالت عادی در آژانس جلوگیری کنند.

در دوره دوم  مهمترين ويژگي هاي  پرونده هسته اي ايران تا قبل از آغاز رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد چه بود؟

اولين ويژگي اين دوره اين بود كه ايران همه الزامات اعتماد  ساز را انجام داد تا جو سنگيني كه بر ضد ايران  تشكيل شده بود از بين رود. چرا كه  جو سنگيني از نظر تبليغات رسانه اي و صهيونيست ها و مجموعه رسانه هاي  مختلف دنيا ايجاد شده بود و آنها تلاش كردند كه  ثابت كنند ايران نوعي مخفي كاري كرده است و سعي كرده  برنامه نظامي خود را مخفي كند. در اين دوره  آقاي روحاني که از سیزدهم مهر 1382 به عنوان مسئول مذاکره کننده با آژانس و سه کشور اروپایی معرفی شد به همراه  تيم وي  زحمت كشيدند تا ثابت كنند چنين  امري  صحت ندارد. در اين دوره مجموعه اقداماتي انجام شد از جمله در 29 مهر ماه 1382 پیمان سعد آّاد در تهران با حضور وزرای خارجه انگلیس ، المان و فرانسه امضاء شد.

از 19 آبان 1382 ایران رسما پروتکل الحاقی را امضاء کرد و از 27 آذر 1382 با انکه مجلس هنوز تصویب نکرده بود بصورت داوطلبانه به مورد اجراء گذارد . تا شاید بتواند اعتماد طرف مقابل را جلب کند و از فشار موجود بکاهد.

در چهارم اسفند 1382 ایران موافقت نامه بروکسل را با سه کشور اروپایی امضاء کرد که بر اساس ان حاضر شد بصورت داوطلبانه غنی سازی اورانیوم را به حالت تعلیق درآورد.

در 25 آبان 1383 ایران موافقت نامه پاریس را امضاء کرد و بعد از ان ضمن پذیرش همه درخواست های انها برای اعتماد سازی از دوم آذر 1383 فعالیت های یو سی ساف اصفهان رانیز به حالت تعلیق در اورد.   اين امر دو سال ادامه يافت. اما همه این اقدام های داوطلبانه و مثبت ایران  كمكي به كاهش و يا برداشتن فشار از سر ايران نکرد و آنها  همچنان  مطالبات بیشتری را مطرح می کردند. ایران در این دوران تلاش می کرد با اعتماد سازی بیشتر مانع ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان مللل بشود. تا در همان چارچوب آژانس  بين المللي هسته اي  حل  و فصل گردد.   در اين دوران  غرب به ايران قول داده بود كه  اگر ايران غني سازي را متوقف كند  مجموعه  اقداماتي را انجام خواهد داد تا  مسائل را حل كند اما قول خود را انجام  ندادند تا جايي كه كار بدان  جا رسيد كه به دستور رهبری در اواخر دوره اقای خاتمی ایران  مجموعه  اقدامات داوطلبانه خود را كنار نهاد و  پلمپ مركز اصفهان  و نطنز را برداشت و کار هردو مرکز تحت نظارت آژانس  از سرگرفته شد.

حضور آقاي احمدي نژاد در جايگاه رياست جمهوري چه تاثيرات عمده اي بر پرونده هسته اي ايران برجا گذاشت؟

  به نظر من حضور آقاي احمدي نژاد در جايگاه رياست جمهوري هم  داراي تاثيرات مثبت بود و هم  در بردارنده تاثيرات منفي بود.  حضور مثبت  اين بود كه تغيير رئيس جمهور موجب تغيير سياست آقاي خاتمي يا  سياست تعامل و گفتگو با غرب به سياست   تقابل شد.  در آن دوره  غرب نیاز داشت تا متوجه بشود نمی تواند تا ابد ایران را بازی بدهد. آنها  ايران را مجبور كردند كه دست از سياست  تعامل خود بردارد. بر این اساس  آقاي احمدي نژاد تاكيد كرد ار نظر ایران پرونده هسته اي پایان یافته است.  از نظر وي مساله هسته اي تمام شده  بود و  قابل مذاكره نبود. دولت تاكيد داشت كه مجموعه اقداماتي كه بايد انجام دهد را انجام داده است و  حق آژانس  فقط نظارت است. يعني راهبرد احمدي نژاد اين بود كه ديگر نمي پذيرفت در مورد مساله هسته اي ايران گفتگو كند.  چرا كه اساس پرونده هاي حل شده بود. ولي طرف مقابل اين پرونده را باز مي دانست و كلي شبهه و سوال در مورد ايران مطرح كرده بود. احمدي نژاد در اين راستا بر آن بود كه نخست با افزايش توان هسته اي ايران بتواند جلوی زیاده خواهی های غرب را بگیرد.  لذا  در این دوران شاهد افزایش توان هسته ای ایران زیر نظر آژانس هستیم . چنانچه از هزار و دویست سانتريفوژ به نوزده هزار رسيديم. بنابراين مجمومه اين اقداماتی که زیر نظر رهبری   انجام گرفت توان هسته اي ايران را بالا برد و قدرت چانه زني ايران را افزايش داد.  در دوره هشتت ساله احمدی نژاد  ايران  هفت هزار و پانصد کلیو اورانيوم  5 درصد غني شد و حدود 223  كيلو اورانيوم  بيست درصد غني كرد. اين بيست درصد به گونه اي بودكه اگر غربي ها غني سازي بيست درصد را براي راكتور تهران ميدادند ايران به اين سمت حرکت نمی کرد . مهمتر از همه در بهمن 90 ايران موفق شد كه صفحه هاي سوخت هسته اي و ميله هاي سوخت  هسته اي را توليد كند. غرب فكر نمی کرد ايران چنين تواني داشته باشد . زیرا فناوری بسیار پیشرفته ای بود که توسط دانشمندان ایرانی بدست آمد .  در واقع اين  موفقيت ها در اين دوره رقم خورد . اما در مقابل بايد گفت آقاي احمدي نژاد نكات ضعفي هم داشت.  نخست تصور او اين بود كه گزارش هايي كه آقاي البرادعي و بعد آقاي آمانو تهيه ميكردند اهميتی ندارد. حداقل سه قطعنامه كه شوراي حكام در دوره  احمدي نژاد صادر كرد و شش تا در دوره آقاي خاتمي  صادر شد. بعد از آن شش قطعنامه در شوراي امنيت سازمان ملل بر ضد ايران طرح شد كه چهار تاي آنها جنبه تحريمي بر ضد ايران داشت. در اين بين نگاه  احمدي نژاد آن بود كه تصور ميكرد كه بايد  به ملت ايران روحيه دهد و  اين قعطنامه ها را كاغذ پاره اي بيش تر ندانست و  ميگفت اينقدر قطعنامه صادر كنند تا قطعنامه دان آنها پاره گردد. در حالي كه اين  قطعنامه تعهدات بين المللي بود و درست است آنها ناعادلانه  و ظالمانه بود، اما در روابط بين الملل و بويژه در سازمان ملل قطعنامه ها ضمانت اجرايي دارد. چه آنها را اجرايي كنيد يا نه،اما تا لغو نشدند  ضمانت اجرایی  دارند. در اين بين اين نحوه برخورد  مشكل را تشديد كرد  وقتی رویکرد ایشان این بود که می گفت این قطعنامه ها کاغذ پاره هستند  عملا ايران را به سمت  فصل هفتم سازمان ملل بردند. كشوري كه پرونده اش  زير فصل هفتم منشور سازمان ملل ميرود. يعني تهديد كننده صلح  و امنيت  بين المللي است و اين تهديد كننده  صلح و امنيت بين المللي يكي از بدترين اتهاماتي بود كه در سالهاي بعد از انقلاب به ايران زده شد. مستنداتي امر هم  قطعنامه شوراي امنيت و شوراي حاكم بود. متاسفانه بايد گفت ما نحوه برخورد خوبي با اين امر نداشتيم و  مي توانستيم برخوردي منطقي تر و بسيجي بين المللي از حقوق دانان و..  انجام ميداديم تا حقانيت ما مسلم شود. اساسا نبايد پرونده ايران از آژانس به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع ميدادند چرا كه خود اين ارجاع هم خلاف بود.  اما سخن گفتن  تنها كافي نيست و بايد در مجامع بين المللي از اين حرف بدرستی دفاع كرد  و بتوانند با زبان حقوق بين المللي حرف زند نه با زبان تهديد متقابل بلكه با زبان حقوق بين الملل  سخن بگويد  آقاي احمدي نژاد از اين تهديد متقابل  بهره برد .  يعني دقيقا  استراتژي تقابل دوره جنگ سرد را در پيش گرفت و  نتيجه اين امر هم آن  شد كه آنها روز به روز  حلقه محاصره را بر ضد ايران تنگ تر كردند.

اگر به نقش پرونده هايي  سياسي و  رويكردهاي دولت آقاي احمدي نژاد چون توجه به نفي هلوكاست و  تنش با غرب را  در پرونده هسته اي ايران بررسي كنيم اين رويكرد و تنش ها  چه تاثيري بر پيچيدگي پرونده گذاشت؟

متاسفانه يكي ديگر از رويكردهاي احمدي نژاد در سياست خارجي انجام ميداد وي معتقد بود كه  ما بايد سياست تعاملي و دفاعي را در  سياست خارجي كنار گذاريم  و سياست تقابلي و تهاجمي را در سياست بين المللي در پيش بگيريم. يعني بهترين دفاع از نظر ايشان حمله بود. يعني به جاي اينكه همواره دفاع كنیم و همواره آنها ما را متهم كنند،  بايد دفاع از خود به نقاط ضعف غرب، حمله كرد.

 از جمله مواردي كه وي تشخيص داد  كه به غرب حمله كند موضوع  هلوكاست بود که به بدترين شكل ممكن مطرح شد. يعني اگر از ابتدا وي هلوكاست را با افسانه خواندن آن منكر نميشد، و همانگونه که بعدها تصحیح کرد و گفت چرا شك كردن به هلوكاست جرم تلقي ميشود؟ و چرا نبايد نسبت به اين امر تحقق گردد؟ چرا بايد مردم فلسطين چوب جنايت هيتلر در مورد يهوديان را بخورند؟ بسیار موثر تر می شد.  اما وقتي در ابتدا به افسانه بودن هلوكاست اشاره كرد. اين امر با ارزش های  شناخته شده  اروپا و امريكا  بسيار بسيار در تعارض بود . حالا ما چه اینها را ارزش بدانیم یا ندانیم برای انها اهمیت ندارد مهم این است که همین موضوع را  لابي صهيونيست  در  غرب  دست مایه تهاجم وسیع دیپلماتیک و رسانه ای علیه ایران کرد . سران رژیم صهیونیست  مي گفتند بايد سالها سرمايه گذاري ميكرديم كه اثبات كنيم كه ايران دشمن ما است اما وقتي كه سخنان احمدي نژاد رخ داد اين امر آسان شد. يعني اين امر هزينه  بسيار گزافي را بر  ملت ايران گذاشت چرا كه ايران هر كار ديگري كه انجام ميداد نتيجه بخش نبود  و عملا روابط ما با غرب دچار مشكل شد.  قبلا از اختلاف نظرهايي كه بين اروپا و امريكا بود بعضا ايران استفاده هاي ميكرد اما  استراتژي نفي هلوكاست و نابودی اسرائیل ،  عملا اروپا  و امريكا را  نزديك كرد. چنانچه كانادا را هم به امريكا نزديك كرد  استراليا را هم به سوي امريكا  كشاند .يعني اين كشورها هر چند به امريكا نزديك بودند اما نزديك تر شدند. يعني اين رويكرد دشمنان ما را متحد تر كرد و  فضاي بسيار بسيار  سنگيني براي ايران ايجاد كرد.

دوم اينكه ارزيابي تيم آقاي  احمدي نژاد اين بودكه آنها نمي توانند نفت ايران را  تحريم كنند. اما در عمل ديده شد نفت  ایران هم تحريم شد.  دولت فكر ميكرد  تحريم نفت ايران شوك بزرگي بر بازار نفت ايجاد ميكند و قميت نفت به سيصد دلار مي رسد و اروپا نميتواند اين تحريم را  تحمل كند .در واقع اين استدلال هر چند ظاهري حساب شده داشت، اما  كشورهاي غربي  براي تحريم نفت ايران  يك دفعه  شوك بزرگي به بازار وارد نكردند و يازده كشور  خريدار نفت ايران را مستثني كردند.  اين امر يعني مستثني كردن این کشورها و مجبور کردن انها  به كاهش خريد بيست درصدي ماهانه نفت از  ايران، نقشه شوم انها را به نتیجه رساند.  اگرچه اگر ما از این تهدید فرصتی می ساختیم برای رها شدن اقتصاد کشور از وابستگی به صادرات نفت خام ، خوب بود اما متاسفانه اینچنین نشد بلکه تازه واردات خخود را نیز به نحو چشمگیری افزایش دادیم . در همان زمان برای تکمیل محاصره اقتصادی ایران  بانك مركزي ايران را تحريم كردند.  در آن زمان آقای بهمنی   رئيس كل بانك مركزي مي گفت آنها نمي توانند بانك مركزي را تحريم كنند. چون خلاف قوانینی بین المللی است   البته وي درست ميگفت اما عملا آنها اين كار اين كار را كردند و تحريم هاي پولي و نفتي  بي سابقه ترين فشارها را  در يك سال و نيم گذشته بر ملت ايران تحميل كرد.

علت طولاني شدن  پرونده هسته اي در دوره احمدي نژاد چه بود؟

يكي از دلايل اين امر آن بود كه  ما شيوه مناسبي را براي دفاع  از حق  خود استفاده نكرديم. در دنيا  فقط حرف حق زدن كافي نيست  بلكه بايد در معادلات قدرت بين المللي بايد حرف حق خود را با شيوه مناسب در زمان و مكان مناسب زد. ما واقعا شيوه هاي مناسبي را استفاده نمي كرديم. 

دلیل دیگر ان بود که برآورد ما از طرف مقابل و علمكرد  غرب در پرونده هسته اي اشتباه بود. پيش بيني هاي ما  اشتباه بود و اين امر خود موجب  ميشد كه محاسبه دقيقي از وضعيت پيش آمده نداشته باشيم. از سوي ديگر هم واقعيت آن است كه ما با طرفي روبرو بوديم كه حاضر نبود حقانيت ايران را بپذيرد. طرف مقابل هم حاضربه پذيرش  حق غني سازي اورانيوم در ايران را به رسميت شناسند نبود. اگر آنها حاضر مي شدند خيلي زود اين موضوع حل می شد. اما وقتي آنها ديدند كه  عليرغم همه تحريم هايي  كه ايران را تحت فشار قرار داده است ايران موفق شد نوزده هزار سانتريفيوژ توليد كند و هفت هزار كيلو  اورانيوم 5 درصد غني كند و  همچنين اورانيم و 20 درصد غني كرده به اين امر پي بردند كه  اين روند آنها  موجب  قدرتمندتر شدن  قدرت غني سازي ايران  مي گردد و با وجود همه تحريم ها  هم مردم در انتخابات ریاست جمهوری شركت کردند.  غرب هم  بي منطق  و  زورگويانه برخورد ميكرد و حاضر نبود كه منطق جمهوري اسلامي ایران  را بپديرد. آنها به غلط فكر مي كردند كه سياست فشار و مذاكره نتيجه مي دهد، اما زماني كه به عدم نتيجه بخش بودن آن رسيدند با آقاي دكتر ظريف و دكتر ورحاني كنار آمدند و   غني  سازي اورانيوم  ايران را به رسميت شناختند. يعني اگر آنها نمي خواستند كه  اين امر را براي ايران به رسميت شناسند هنوز اين مساله حل نمي شد و همچنان ادامه مي يافت . يعني ولو اينكه ما موضع خود را تغيير ميداديم  اگر آنها سياست خود را تغيير نمي داند و  اين حق ايران را نمي پذيرفتند و اصل را بر مذاكره و همكاري نمي گذاشتند  قعطعا  اين  توافق اخير در اين دوره به نتيجه نمي رسيد.