نقد مطلب مربوط به سیاست روسیه در خاورمیانه
با سلام
با توجه به تحلیل جامع و کامل شما ، من تنها برداشت و تحلیلی شخصی خود را در این باره خدمت شما ارائه می کنم .
با توجه به تمام مطالب مطرح شده درباره تغییر سیاست خارجی روسیه در دو سال اخیر ، به اعتقاد اینجانب ، مسئله و سوال اساسی در این راستا وجود دارد . به طور کلی سیاستگذاری و عملکرد بین المللی روسیه از زمان تشکیل تا کنون در تقابل و دشمنی با قدرتهایی مانند آمریکا و کشورهای غرب شکل گرفته است و از بنیان و چارچوب نظری و عملی مشخص برخوردار نبوده است . به سخن دیگر سران حکومت شوروی سابق و روسیه فعلی پس از اجرای سیاستهای خارجی آمریکا و غرب ، به موضع گیری و تلاشهای بین المللی به ویژه در منطقه خاورمیانه پرداخته اند .
دوران جنگ سرد و پایان آن ، نشان داد که عدم وجود یک ساختار سیاسی و تشکیلات داخلی و سازمان یافته و هدفمند که ریشه در نظام اقتصادی و اجتماعی جامعه روسیه داشته باشد ، موجب شد از دوران گورباچوف و یلتسین به نوعی به هویتی و اضمحلال این نوع سیاستگذاری ها در سطح بین الملل خود را نشان دهد .
به اعتقاد بنده ، در عصر کنونی، آمریکا با پشتوانه نظام سرمایه داری و حمایتهای کارتلها و صنایع عظیم اقتصادی و احزاب سیاسی خود ، توانسته است به شکل هدفمند، با سیاستگذاری های مشخص و مدون بین المللی با اشاعه الگوهای خود و نفوذ به سایر کشورها از راههای اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و نظامی منافع بسیار هنگفت و مستمر بدست آورد .
در این راستا این سوال مطرح است شخصی مانند پوتین به عنوان نماد قدرت در روسیه ، با چه نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در داخل کشور خود و با تعامل و حمایت چه احزاب و تشکیلات داخلی با هویت مشخص ، به تدوین تز و برنامه ریزی و سیاستگذاری کلان در سطح بین المللی می پردازد .
تجربه نشان داده است حالت انفعالی و تنها به صرف تقابل با سیاستهای غرب در دراز مدت ره به جایی نخواهد برد.آیا باید جنگ سرد دیگری مثلا با موضوع اسلام شکل بگیرد که روسیه در خاورمیانه فعال شود ؟
روسیه در این دوران نیاز دارد در درجه نخست و مهم به نوعی بازبینی در سیاستها، اهداف و برنامه های داخلی خود در تمام ابعاد بپردازد ، تا بتواند با یک برنامه و سیاست مشخص و تعریف شده از سوی تمام احزاب و تشکیلات مستقل اقتصادی و سیاسی داخلی ، به طور مستقل به تدوین الگوی تعریف شده جامع برای کشور خود و تعامل با سایر کشورها بویژه منطقه خاورمیانه در این راستا بپردازد .
اما متاسفانه بنظر می رسد روسیه بدون توجه به این مسایل و مشکلات اساسی ، تنها به صرف دشمنی و تقابل با آمریکا و غرب در نقش یک حامی خوب و قوی ، کشورهای دیگر را وا می دارد در حالت دافعه از آمریکا، تسلیحات از روسیه خریداری و توافقات نظامی امضا کنند . بدون اینکه الگو و تعریف مناسب و درستی برای طراحی و تدوین یک نظام اقتصادی و سیاسی مشخص به آن کشورها ارائه دهد . پس از مدتی نیز این کشورها بی توجه به هزینه های هنگفتی که بابت تعامل با روسیه پرداخته اند با تغییر حکومتها و سیاستهایشان ، در روابط خود با روسیه تجدید نظر می کنند . با از دست دادن فرصتها و امکانات ، تنها بازنده اصلی این رابطه زودگذر و مصلحتی ، مردم کشورهایی مانند خاورمیانه هستند . تنها دست آورد آنها چیزی جز سیاست دشمن سازی ، دشمن پروری و دشمن محوری و وابستگی بیش از پیش نخواهد بود .
با پافشاری روسیه بر چنین عملکرد ناموفق در این چند ساله اخیر، این سوال و شک در ذهن متبادر خواهد شد که در عرصه بین المللی وشاید پشت پرده بازی های سیاسی ، به قول معروف شاید نان ( صنایع و نظام اقتصادی روسیه ) در یک تعامل متقابل از قبل دشمنی مصلحتی با آمریکا تامین می شود و به نوعی روسیه وامدار و مدیون آمریکا است . مردم کشورهایی مانند خاورمیانه بازیچه و بازنده این نمایش هستند .