1_5 تعريف ارتباط در تحليل سياسي

از واژه ارتباط متناسب با موضوع مورد توجه صاحب نظران، تعاريف مختلفي ارائه شده است. مجموعه واژگان ربط ، رابط، رابطه، ارتباط و روابط از يك خانواده هستند و معناي مشتركي را ميرسانند.

در لغتنامه دهخدا ربط به معناي بر بستن چيزي ، سخت بر بستن ، رابطه بستگي ، وابستگي معنا شده است در ذيل كلمه رابطه نيز آمده است هر چيزي كه بستگي به چيز ديگري داشته باشد. كه در اصطلاح عمومي رابطه به معناي پيوستگي و بستگي بين دو چيز يا دو مفهوم است. بنابراين اينگونه برقراري رابطه بين دو طرف منجر به ارتباط مي شود كه جمع ارتباط هم روابط است. اما آنچه كه در تحليل سياسي كاربرد دارد به معناي خاص آن عبارت است از:

((برقراري رابطه بين خبر مورد تحليل با معلومات قبلي در مورد آن حادثه و يا ربط دادن در امور مجهول درباره يك خبر به اموري كه قطعي و معلوم هستند به منظور رسيدن به تحليل يا تفسير همان خبر ))

با توجه به تعريفي كه ارائه شد مي توان به اين نكته مهم توجه داشت كه هدف اصلي تحليل گر سياسي براي برقراري ارتباط بين يك پديده با ساير پديده ها رسيدن به نقاط روشن  ذهن و  خارج شدن از تاريكي ها و ابهام در مورد تحولات سياسي مربوط به  خبر يك پديده سياسي است.

يكي از راههاي متداول براي روشن شدن ذهن انسان در مورد دلايل وقوع يك حادثه و ميزان تأثيرات آن بر تحولات آتي مربوط به آن ، برقراري ارتباط بين آنچه كه رخ داده با آنچه كه در گذشته اتفاق افتاده است.(توجه به سوابق تاريخي خبر يا پديده موردنظر)

براين اساس بايد با استفاده از قانون تأثير متقابل بين پديده ها ي سياسي ، در برقراري هرگونه ارتباطي توجه عميق به قانون تاثير گذاري و تاثير پذيري متقابل داشت. چرا كه تا زماني كه ارتباطي بين يك پديده با چند پديده ديگر برقرار نشده است ، تأثير پذيري و تأثيرگذاري مطرح نيست .اما به محض برقراري ارتباط به هر شكل بين پديده هاي سياسي ، موضوع تأثير گذاري و تأثير پذيري متقابل بين چند پديده سياسي  بصورت عيني مطرح مي شود . بطور قطع كشف اينگونه ارتباطات و تأثيرات به تحليل گر سياسي كمك مي كند كه بتواند موضوع مورد توجه خود را بهتر و دقيق تر تحليل كند. ذكر مثالي در اين مورد مي تواند به درك بهتر اين موضوع كمك كند.

مثال: براي تحليل پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بعنوان يكي از مهم تر ين پديده هاي سياسي قرن بيستم ، تحليل گر سياسي مي تواند با كشف عوامل پيروزي انقلاب و رابطه آن با احياء تفكر اسلامي بعنوان ايدئولوژي انقلاب به بحث مربوط به ميزان تأثير پذيري حركت انقلاب اسلامي از جنبش هاي اسلامي قبل از انقلاب بپردازد . و در مرحله بعد به سراغ ميزان تأثير گذاري پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بر روند حركت انقلابي و اسلامي در اقصي نقاط جهان پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ، برود.

البته در مراحل پيچيده تر مي توان به تحليل ابعاد ديگر پيروزي انقلاب اسلامي در ايران توجه كرد.

براي آنكه بدانيم يك ارتباط صحيح منطقي در تحليل سياسي چگونه برقرار مي گردد. لازم است ابتدا با انواع ارتباطات ممكن در يك تحليل سياسي آشنا شويم.

2-5 انواع ارتباط در تحليل سياسي

تحليل گر سياسي پس از آنكه با يك خبر و يا پديده سياسي روبرو شد بر اساس مواردي كه در گام دوٌم توضيح داده شد به بررسي مقدماتي آن خبر يا پديده سياسي مي پردازد در مرحله بعد براساس انچه در گام سوٌم توضيح داده شده اطلاعات موجود درباره آن خبر يا پديده سياسي را بررسي مي كند. در مرحله سوٌم پس از اطمينان از صحت خبر و گرد آوري اطلاعات لازم درباره آن خبر، تلاش مي كند با استفاده از ذهن فعال خود ،بين خبر و اطلاعات گردآوري شده به نوعي ارتباط برقرار كند اما اين ارتباط بر اساس اصولي بايد برقرار شود كه در جريان آشنا شدن با انواع ارتباطات موجود مي توان با اين اصول هم آشناشد.

1-2-5 ارتباط خبر يا اطلاعات قبلي تحليل گر (رابطه نقلي)

مقدماتي ترين كاري كه يك تحليل گر سياسي قبل از برقراري هر نوع ارتباطي انجام مي دهد، توجه به رابطه بين آنچه كه در خبر آمده با آنچه كه در اطلاعات همان خبر موجود است، يا در بايگاني تحليل گر بصورت دسته بندي شده نگهداري مي شود. ذكر     مثالي در اين مورد مي تواند مفهوم اين نوع ارتباط را بيشتر روشن سازد.

 

مثال:

(( در خبرها آمده است جرج بوش رئيس جمهوري آمريكا با صدور فرماني براي چند مين سال پي در پي يكبار ديگر تحريم عليه ايران را تمديد كرد .))

براي تحليل دلايل و اثرات ادامه اين تحريم لازم است در ابتدا اطلاعات موجود در خبر با بايگاني را مرور كنيم مهمترين مسائلي كه در اين رابطه مطرح مي شوند عبارتند از:

            1- اين تحريم ها از چه سالي عليه ايران اعمال شدند.

2- آمريكا براي اعمال چنين تحريم هايي چه دلايلي را اعلام كرده است.

3- اين تحريم ها در چه مواردي هستند و چه بخش هايي را در اقتصاد ايران تحت تاثير قرار مي دهند.

4- اثرات اين تحريم ها به چه ميزان بوده اند. آيا اثر آنها اندك بوده يا اثرات تخريبي قابل توجه داشته اند.

در صورتي كه تحليل گر سياسي اطلاعاتي در مورد پاسخ به سؤالات چهار گانه فوق در خبرهاي موجود و يا بايگاني خود داشته باشد به راحتي مي تواند با برقراري رابطه بين آن اطلاعات و خبر تمديد تحريم ها عليه ايران، تحليلي صحيح درباره تحريم هاي آمريكا عليه ايران ارائه دهد. براي آنكه چنين ارتباطي در ذهن شكل بگيرد لازم است به مواردي كه در گام هاي بعدي ارائه مي شود، توجه كافي داشته باشيم.

2-2-5 ارتباط بين معلومات قبلي تحليل گر با مجهولات او ( رابطه عقلي )

در جريان تحليل سياسي مواردي پيش مي آيد كه تحليل گر سياسي درباره يك خبر يا يك پديده سياسي مثل واقعه يازدهم سپتامبر سؤالات اساسي بي جوابي دارد كه ما به آنها مجهولات يك تحليل مي گوييم . اما علي رغم آن سؤالات بي جواب، تحليل گر سياسي اندوخته هاي علمي و اطلاعات پايه اي در مورد آن خبر يا پديده سياسي از قبل دارد كه به آن اطلاعات‹‹ معلومات پايه اي ›› تحليل گر سياسي گفته مي شود. در بعضي موارد مي توان از طريق برقراري پيوند صحيح بين معلومات قبلي با خبر مورد تحليل يا پديده سياسي مورد ارزيابي، به كشف مجهولات يا ارائه حدس و گمان علمي درباره آن پديده سياسي دست يافت.

مثال:

تحليل واقعه يازدهم سپتامبر كه در جريان آن چهار هواپيماي مسافربري ربوده شدند و در نهايت موجب انهدام دو ساختمان مركز تجارت جهاني در نيويورك و ساختمان پنتاگون ( وزارت دفاع آمريكا ) در واشنگتن و ساقط شدن هواپيماي چهارم در پنسيلوانياي آمريكا، گرديدند.

در مورد تحليل اين پديده سياسي كه پيچيده گي ها و مجهولات خاص خود را دارد اظهار نظرات گوناگون و بعضاً متناقضي مطرح شده و مي شود كه بررسي هر كدام در جاي خود ضرورت دارد اما در اينجا به بررسي سؤالاتي مي پردازيم كه در نگاه اوٌل پاسخ دقيقي نمي توان براي آنها پيدا كرد اما با مرور بر معلومات قبلي خود ، مي توان حدس گمان هاي منطقي در مورد آن سؤالات مطرح كرد.

سؤال اوٌل آنكه بن لادن و همكارانش چگونه توانستند از كنترل هاي امنيتي فرودگاه هاي آمريكا بدون مزاحمت، خارج شوند.

اطلاعات قبلي ما در اين مورد به ما كمك مي كند كه پاسخ اين سؤال دشوار را تا حدودي پيدا كنيم .در بسياري از فرودگاه هاي آمريكا و از جمله فرودگاه هاي مورد نظر كنترل رفت و آمد در اختيار بخش خصوصي است و پليس بر چهار فرودگاهي كه هواپيماها از آنجا ربوده شدند كنترل نداشته است . بنابراين مي توان حدس زد كه بي احتياطي يا كم توجهي مسؤلين بخش خصوصي مربوط به اداره فرودگاه ها موجب شده است كه همكاران بن لادن بتوانند از كنترل هاي امنيتي خارج شوند. البته بي سابقه بودن حركت آنها نيز به موفقيت آنها كمك كرده است.

سؤال دوٌم

چگونه ربايندگان هواپيما، خلبان را مجبور كرده اند كه هواپيما را به ساختمان هاي مورد نظر بكوبد. خلباني كه مي داند در هر حال جان خود را از دست مي دهد به هيچ وجه حاضر به چنين اقدامي نخواهد شد؟

براي پاسخ به اين سؤال مهم نيز بايد توجه داشت حداقل چهار نفر از ربايندگان دوره آموزش خلباني ديده اند و آنها با كمك همكاران خود توانسته اند پس از در اختيار گرفتن كنترل هواپيما، خلبان و كادر پرواز را در عمل حذف كنند. اطلاعات بعدي كه از ربايندگان منتشر شد نشان مي دهد چهار نفر رباينده دوره آموزش خلباني را در آمريكا ديده اند . بنا براين ميتوان حدس زد فقط همان چهار نفر در چهار هواپيما مي دانستند دقيقاً چه اقدامي مي خواهند انجام دهند احتمالاً بقيه همكاران انها فقط  تصور مي كردند اين يك عمليات ساده هواپيما ربايي است. پنهان كاري دقيق در اين مورد ضريب موفقيت كار را بالا برده است.

3-2-5 ارتباط بين يك خبر يا پديده سياسي با ساير پديده ها

يكي ازاصلي ترين كارهايي كه تحليل گر سياسي در برخورد با يك خبر و يا يك پديده سياسي انجام مي دهد، برقراري ارتباط بين ان پديده سياسي  با ساير پديده هاي سياسي است .تحليل گر سياسي  به دلايل گوناگوني معتقد است كه ان پديده سياسي با پديده هاي سياسي مورد توجه مرتبط است.در اين مرحله تحليل گرتازه كار بايد بياموزد كدام پديده ها را به كداميك از پديده هاي ديگر مرتبط سازد. شناسايي اينكه چه اخباري را ميتوان به كدام خبرها يا پديده هاي سياسي ديگر مرتبط ساخت ، دقيقاً به هوش، دقت ، تجربه و بينش عميق سياسي تحليل گر بستگي دارد. به كساني كه مقدٌمات تحليل سياسي را آموزش مي بينند توصيه مي شود براي برقراري يك ارتباط صحيح به اصولي كه در ادامه بحث خواهد آمد توجه كنند. چرا كه بسياري از تحليل هايي كه غلط بودن تحليل  آنها بعدها به اثبات رسيده بدليل خطاي بزرگي است كه تحليل گر در مورد ارتباط برقرار كردن بين يك خبر يا دو يا چند پديده سياسي انجام داده است كه در واقعيت با هم مرتبط نبودند و يا ارتباط بسيار اندكي داشته اند.

مثال:

در خبرها مي خوانيم كه قيمت نفت بالا رفته است اگر چه در ظاهر امر در يك تحليل اقتصادي كاهش عرضه نفت يا افزايش تقاضا براي نفت موجب افزايش قيمت شده است اما تحليل گر سياسي با دقت در تحولات سياسي دنيا در مي يابد عوامل ديگر غير اقتصادي و بعضاً سياسي بر افزايش قيمت نفت اثر مستقيم گذاشته است.از جمله افزايش تهديدهاي آمريكا عليه ايران (بعنوان يكي از بزرگترين توليد كنندگان نفت) بمب گذاري در خطوط لوله نفت  عربستان  صعودي  (بعنوان بزرگترين توليد كننده نفت) و ناامن شدن مناطق نفت خيز روسيه بدليل تحريكات چچني ها مجموعه عواملي هستند كه بر نگراني مصرف كنندگان نفت تاًثير مستقيم گذاشته ودرنتيجه موجب افزايش قيمت نفت در بازار جهاني شده است.

بنابراين مي بينيم كه حتي در مورد پديده افزايش قيمت نفت چند پديده ديگر مانند تهديد آمريكا عليه ايران، بمب گذاري در خطوط لو له نفتي عربستان و ناامن شدن مناطق نفت خيز روسيه كاملاً تاًثير گذار است  كشف چنين رابطه اي بين پديده هاي سياسي يا اقتصادي از جمله مهمترين اقدام هايي است كه يك تحليل گر سياسي انجام مي دهد.

در مورد مثال كه ذكر شد برقراري چنين ارتباطي دقيقاً بر اساس تجربه، تخصص و هوش تحليل گر سياسي انجام مي شود . ارتباطي كه هميشه به اين سادگي نيست و در بعضي از موارد پيچيده تر و غير قابل كشف براي افراد عادي است.

نكته مهم:

بايد توجه داشت تنها دانستن انكه كدام پديده ها را بايد به كدام خبر يا پديده سياسي يا غير سياسي ارتباط داد، كافي نيست پس از ان و شايد مهم تر انكه بدانيم اين ارتباط را چگونه و تحت چه شرايطي مي توان برقرار كرد

4-2-5 ارتباط بين يك خبر و اطلاعات مربوط به آن خبر، با فرضيه موجود در ذهن تحليل گر

ذهن جستجو گر و كنجكاو تحليل گر سياسي به محض برخورد با يك خبر به واكنش فعال كشيده مي شود به گونه اي كه تحليل گر سياسي با استفاده از اطلاعات قبلي خود درباره آن خبر مي كوشد در ذهن خود فرضيه اي را درباره علل آن حادثه، تاًثيرات آن بر ساير تحولات و دهها موضوع ديگر طراحي كند. پس از آنكه اين فرضيه در ذهن تحليل گر سياسي شكل گرفت، از طريق كاوش هاي نظري تلاش مي كند اخبار و اطلاعات جديدي را كه فرضيه تحليل گر را به اثبات مي رساند، بدست آورد. در نهايت تحليلگر سياسي بابرقراري ارتباط منطقي بين اخبار بدست آمده واطلاعات موجود فرضيه خو درا به اثبات مي رساند و يا حداقل تلاش مي كند فرضيه طراحي شده در ذهن بعنوان يك احتمال قوي مطرح شود. در گام هاي بعدي به چگونگي ارائه فرضيه در تحليل سياسي بيشتر خواهم پرداخت در اينجا تاًكيد مي شود كه يكي از راههاي اصلي تحليل سياسي برقراري ارتباط بين اخبار، اطلاعات با فرضيه نقش بسته در ذهن تحليل گر سياسي است.

مثال:

در خبرها آمده است در اثر انفجار مهيبي كه در قطار متروي مادريد پايتخت اسپانيا رخ داده است، دهها نفر كشته و صدها نفر زخمي شده اند.

براي تحليل اين خبر ابتدا اخبار تكميلي با ذكر جزئيات آن مرور مي شود اولين موضوعي كه تحليل گر سياسي به آن توجه دارد اين است كه چه سازمان يا گروهي مسؤليت اين انفجار را بر عهده گرفته است سپس به اين موضوع توجه مي كند كه اين حادثه تحت تاًثير كدام عوامل قرار داشته است. با بدست آوردن اين اطلاع كه اسپانيا در آستانه برگزاري انتخابات پارلماني است اين فرضيه در ذهن تحليل گر ايجاد مي شود كه ممكن است اين اقدام براي تاًثير گذاري بر نتايج انتخابات پارلماني اسپانيا انجام شده باشد. اما نتايج اين انتخابات براي چه گروهي مهم است كه بخواهد از طريق انجام عمليات تروريستي اين اقدام را انجام داده باشد؟ براي پاسخ به اين سؤال مهم فرضيه دوم در ذهن  تحليل گر سياسي با استفاده از اطلاعات قبلي خود در مورد مبارزات جدائي طلبان پاسك  اسپانيا،نقش مي بندد .بر اساس فرضيه دوٌم تحليلگر سياسي نتيجه مي گيرد احتمالاً گروه جدايي طلب اتا در باسك اين اقدام را انجام داده است تا دولت ازنار  نخست وزير وقت اسپانيا را به سقوط بكشاند. چرا كه سازمان اتا سالها براي استقلال منطقه باسك از اسپانيا، مبارزه كرده است و سابق فعاليتهاي تروريستي هم دارد. بنابراين مي تواند فرضيه مطرح شده با سوابق تاريخي گروه اتا نيز تائيد شود.

اما ماجرا به همين سادگي نيست براي تحليل دقيق تر بايد بيشتر جستجو شود و مسائل ديگري كه در مباحث آتي دنبال مي شود، مورد توجه قرار گيرد. زيرا عقب افتادن زمان انتخابات كمكي به اتا نمي كند ضمن انكه گروه اتا مي داند دست زدن به چنين اقدامي موقعيت را براي گروه تنگتر از گذشته مي كند و دولت مي تواند با اتكا به اين عمليات كه بيگناهان زيادي را به خاك و خون كشيد ، سركوب شديدي را عليه اتا اغازكند.

5-2-5 برقراري خبر بين خبر و اطلاعات با نظريات علوم  سياسي

يكي ديگر از راههاي تحليل سياسي برقراري ارتباط بين خبر يا پديده سياسي با نظريات مطرح شده در علم سياست است. تحليلگر سياسي براي آنكه بتواند به خوبي اخبار و تحولات سياسي را تحليل كند بايد با نظريه هاي علمي اثبات شده در علم سياست آشنا باشد تا بتواند در مواردي كه يك خبر يا يك پديده سياسي با يك نظريه شناخته شده درعلم سياست مرتبط است با استفاده ازاين ارتباط كه معمولاً موضوعي است به اثبات فرضيه خوديااحتمال مطرح شده درتحليل سياسي بپردازد.استفاده ازنظريه هاي علمي درتحليل سياسي ضمن اعتباربخشيدن به تحليل مطرح شده موجب باور پذيري بيشتر آن تحليل براي مخاطب خواهد شد. مهم آن است كه تحليل گر سياسي در مورد نظريات مطرح شده در علم سياست اطلاعات و تخصص لازم را داشته باشد.

مثال:

جرج بوش رئيس جمهوري آمريكا در اولين سخنراني خود پس از حادثه يازده سپتامبر و حمله به برج هاي دو قلوي آمريكا و ساختمان مركزي پنتاگون در واشنگتن اعلام كرد مبارزه پي گيري را عليه تروريسم و حاميان تروريست ها دنبال خواهد كرد. او به صراحت گفت ‹‹ اين جنگ جنگ صليبي است كه عليه ما تدارك ديده شده است ›› به نقل ازتلكس واحد مركزي خبر 21/6/80

در تحليل سخنان بوش ضمن آنكه اين سخنراني در تعارض مستقيم با اصول شناخته شده دمكراسي است كه آقاي بوش خود را حامي آن معرفي مي كند  اما مي توان اصل بيان چنين سخناني را با اتكا به نظريه بر خورد تمدن ها كه از سوي نظريه پرداز آمريكايي ساموئل هانتپنگتون در سال 1996 مطرح شده است، ارزيابي كرد . در واقع جرج بوش با اتكا به نظريه ها نتپنگتون كه جنگ سرنوشت ساز  دنيا را، جنگ تمدن غرب در برابر تمدن اسلام مي داند، مي كوشد جنايت عده اي "كج فهم از اسلام" را به حساب مسلمانان بگذارد و با يادآوري جنگهاي صليبي بين مسيحيان و مسلمانان در قرون وسطي، در عمل به سياست هاي سلطه جويانه خود، مشروعيت مذهبي ببخشد. در نگاه آقاي جرج بوش آمريكا بعنوان مظهر پاكي و حامي دمكراسي، آزادي و حقوق بشر در برابر مسلمانان قرار دارد كه مظهر شرارت هستند و بايد آنها را ريشه كن كرد . اگرچه آقاي بوش بعدها با دلجويي از مسلمانان تلاش كرد جنگ عليه تروريسم را به جنگ ديني تبديل نكند. اما در اصل اين بحث كه محافظه كاران  در  حاكميت  آمريكا  بر  اساس  انديشه ‹‹ برخورد تمدن ها ›› سياست هاي توسعه طلبانه خود را توجيه مي كنند، ترديدي باقي نمي ماند.

3-5 شرايط برقراري يك ارتباط صحيح

پس آنكه با انواع ارتباطاتي كه مي توان بين يك خبر و اطلاعات مربوط به آن خبر با ساير اخبار و يا پديده هاي سياسي برقرار كرد، آشنا شديم . بايد به اين سؤال مهم پاسخ دهيم چگونه مي توان يك ارتباط صحيح بين خبر و اطلاعات موجود با ساير پديده ها ي سياسي برقرار كرد؟ علاوه بر اين براي برقراري چنين ارتباطي كدام پديده هاي سياسي در اولويت قرار دارند؟ و آيا اصولاً مي توان در تحليل هاي سياسي به پديده هاي غير سياسي مرتبط اعم از اقتصادي ، فرهنگي و غيره توجه نمود؟ بطور خلاصه به دنبال روش برقراري ارتباطي هستيم تا اولاً براي كساني كه كار تحليل سياسي را آموزش مي بينند موضوع به طور ساده قابل درك باشد و ثانياً روش واحدي را به دست بياوريم تا به به وحدت نظر درباره " روش تحليل سياسي " دست پيدا كنيم. چرا كه يكي از دلايل اختلاف نظر هاي موجود در مورد " روش تحليل پديده هاي سياسي " به اختلاف روش تحليل گران و سليقه اي بودن روش آنان براي برقراري چنين ارتباطي مربوط مي شود. در حالي كه اگر ما بتوانيم در مورد نكات اساسي كه بايد در برقراري ارتباط بين اجزاء تشكيل دهنده يك پديده سياسي و همچنين ارتباط متقابل بين پديده هاي مرتبط با هم به روش واحدي دست پيدا كنيم ، بدون شك مي توان به روش نقد كردن تحليل سياسي بر اساس اصول علمي كمك كنيم.

دو يا چند رويداد يا پديده سياسي به اشكال مختلف ميتوانند با همديگر ارتباط داشته باشند. تحليل گر سياسي گاهي اين ارتباط را بيان مي كند مثل ارتباط آشكاري كه بين تحركات نظامي روسيه در آسياي مركزي با تحولات مربوط به سازمان همكاري هاي شانگهاي وجود دارد. و گاهي اين ارتباط بصورت آشكار قابل فهم نيست بلكه اين تحليل گر سياسي است كه بايد اين ارتباط را كشف كند و سپس  با استدلال منطقي و ارائه دلايل نظري ارتباطي را كه حدس مي زند بين دو يا چند پديده سياسي ممكن است وجود داشته باشد، مطرح  سازد. تا بتواند تحليل كلي خود را به اثبات برساند.  مانند ارتباط خروج نيروهاي آمريكايي از پايگاه خان آباد در ازبكستان با تحركات سياسي روسيه براي افزايش نفوذ بيشتر در آسياي مركزي.

بر اين اساس ارتباطاتي را كه ممكن است بين دو يا چند پديده سياسي برقرار شوند، مي توان به انواع ذيل تقسيم كرد.

1-3-5 ارتباط آشكار:

اين نوع ارتباط در خارج ذهن تحليل گر سياسي وجود دارد، تحليلگر سياسي لازم است تنها اين ارتباط را شناسايي و در تحليل خود از آن استفاده كند. بطور معمول چنين ارتباطي يا بدليل اشتراك موضوعي است يعني هر دو پديده داراي موضوع واحدي هستند. و ياان دو يا چند پديده با هم  ارتباط تاريخي دارند. اما مشكل آنجا است كه اين ارتباط گاهي مستقيماً قابل درك نيست. يعني ذهن جستجوگر تحليل گر بايد چنين ارتباطي را اگرچه آشكار و عيني است، بصورت غير مستقيم كشف كند. به همين دليل است كه تحليل گران سياسي بيشتر مي كوشند ابتدا ارتباطات آشكار و مستقيم را درك كرده و در اثبات تحليل خود از آنها بهره گيري كنند.

مثال:  كمك آمريكا به نيروهاي ائتلاف شمال افغانستان براي سرنگون كردن حكومت طالبان ارتباط آشكار و مستقيمي با سياست آمريكا در آسياي مركزي پس از تحولات يازده سپتامبر دارد  چرا كه ايالت متحده آمريكا بخوبي دريافت كه ديگر نمي تواند از افغانستان غافل بماند. شرط اجراي سياست آمريكا در آسياي مركزي حضور مستقيم نظامي در اين منطقه حساس است. روشن است بهره گيري از نيروهاي مبارز داخلي افغانستان كه عليه طالبان مبارزه ميكردند و در چهار چوب سياست هاي كلي آمريكا در منطقه قرار داشتند، بسيار ضروري بود. به همين علت آمريكا از نيروهاي موسوم به ائتلاف شمال حمايت كرد و كليه امكانات لازم را براي رسيدن به اين هدف در اختيار آنان قرار داد.در نتيجه پايگاه خان اباد در ازبكستان نقش مهمي براي پشتيباني نيروهاي طرفدار امريكا در منطقه پيدا كرد . اين مساله اگرچه در زمان مبارزه عليه طالبان با مخالفت روسيه روبرو نشد چراكه روسيه نيز دشمن طالبان در افغانستان بود اما پس از شكست طالبان ،روسيه كم كم مخالفت خود را با حضور امريكا در منطقه اسياي مركزي و بويژه در پايگاه خان اباد ازبكستان نشان داد.

بنابراين زماني ما مي توانيم بين دو يا چند پديده سياسي ارتباط برقرار كنيم كه از لحاظ موضوع آنها موضوع واحد يا سوابق تاريخي مشتركي داشته باشند.

2-3-5 ارتباط پنهان

در مواردي ارتباط بين دو پديده سياسي وجود دارد اما اين ارتباط به هر دليل براي افراد عادي قابل درك نيست. تحليلگر سياسي با استفاده از اطلاعات قبلي خود و ذهن پويا و خلاقي كه دارد مي كوشد از طريق استدلال منطقي يا قرائن و شواهد موجود ارتباطاتي را كه بين دو يا چند پديده سياسي وجود دارد كشف  كند و با مطرح ساختن آنها ذهن مخاطب خود را به سمتي كه در جهت اثبات تحليل او قرار دارد حركت دهد.

مثال: با توجه به مثال قبلي دلايل كمك آمريكا به نيروهاي ائتلاف شمال تقريباً براي هر كسي روشن و آشكار است. اما روشن نيست كه چگونه آمريكا از يكسو با طالبان  درگير  است  واز  سوي  ديگر  با مهم ترين متحد طالبان يعني پاكستان روابط بسيار نزديكي دارد؟ در واقع ارتباط آمريكا با طالبان روشن است مبارزه آمريكا عليه طالبان هم كاملاً آشكاراست اما چگونه آمريكا با پاكستان مناسبات نزديك دارددر حالي كه مي داند مهم ترين پشتيباني كننده رژيم طالبان در افغانستان حكومت پاكستان بوده و گفته مي شود كه در حال حاضر هم بيشترين كمكها  به  آنها  از  طريق  مرزهاي  پاكستان انجام  مي شود؟

براي پاسخ به اين سؤال مهم بايد ارتباطات پنهاني كه در گذشته بين مناسبات آمريكا و حكومت طالبان بر قرار بوده است براي مخاطب كشف شود. يعني تحليلگر سياسي با استفاده از اطلاعات گذشته خود درباره سياست خارجي آمريكا در افغانستان و دلايل حمايت آمريكا از طالبان در سالهاي گذشته مي تواند به اين سؤال پاسخ دهد كه چگونه پاكستان به عنوان متحد نزديك آمريكا در منطقه، طالبان را در مهر ماه 1373 بوجود آورد تا بتواند از نفوذ ايران و روسيه در افغانستان بكاهد. اما در تحولات بعدي همين حكومت طالبان بستر مناسبي را براي بن لادن و همكارانش فراهم كرد تا بتوانند منافع آمريكا را مستقيماً هدف قرار دهند. بدليل پيچيدگي اين تحليل در اين مرحله به همين اشاره كفايت مي كنيم تا درمراحل بعدي بازهم به اين موضوع بپردازيم.

بنابراين نبايد فراموش كرد شرط دوم براي برقراري يك ارتباط صحيح بين دو يا چند پديده سياسي توجه به ارتباطات پنهان بين آن پديده ها است. اين ارتباط پنهان زماني مي تواند به شكل صحيح برقرار شود كه تحليل گر سياسي دلايل كافي و يا مستندات موثٌق براي اثبات آن ارائه كند. بر اين اساس اگر تحليل گر سياسي ارتباط پنهان و غير آشكاري بين دو يا چند پديده سياسي كشف مي كند بايد بتواند دلايل كافي و مستندات موثٌق براي برقراري اين ارتباط ارائه دهد تا تحليل او صحيح باشد در حالي كه در مورد ارتباط آشكار، نيازچنداني  به ارائه مستندات يا دلايل عقلي نيست. همين قدر كه دو يا چند پديده داراي موضوع واحد و يا سابقه تاريخي مشترك باشند، برقراري چنين ارتباطي براي تحليل آن رويداد كفايت مي كند.

3-3-5 ارتباط عقيدتي يا فكري

براي تحليل سياسي در مواردي افراد مرتبط با يك يا چند پديده سياسي مورد توجه قرار مي گيرند در اين حالت بجاي توجه به موضوع مشترك بين پديده ها به افراد موثر بر ان پديه ها توجه مي كنيم در اين حالت يكي از مهم ترين موارد توجه به ريشه هاي اعتقادي و فكري عناصر تشكيل دهنده پديده سياسي مورد تحليل با ساير پديده هائي كه پيوند مشترك اعتقادي و يا فكري دارند . در چنين شرايط تحليل گر از طريق شناسايي اعتقاد، بينش يا تفكر مشترك ميان افراد تشكيل دهنده يا تاثير گذار بر

 پديده هاي سياسي مورد نظر بين  آنها ارتباط برقرار مي سازد. بر اين اساس مي توان گفت در مواردي بين افراد مؤثر بر يك پديده سياسي با افراد مؤثر بر پديده هاي سياسي ديگر اشتراكات اعتقادي، فكري يا بينش وجود دارد. تحليل گر سياسي با استفاده از چنين اشتراكاتي مي تواند بين پديده هاي سياسي تاًثير پذير از آن افراد، ارتباط برقرار سازد.

مثال: براي تحليل دلايل ارتباط قوي بين طالبان و گروه القاعده لازم است به ارتباط عميق عقيدتي بين محمد عمر رهبر طالبان و اسامه بن لادن رهبر گروه القاعده توجه كنيم. بطور قطع انگيزه اصلي ملا محمد عمر براي تحويل ندادن بن لادن به آمريكا همبستگي قوي اعتقادي بين محمد عمر و بن لادن بود كه هر دو از سني هاي سلفي هستند. ( سني هاي سلفي تفكر متحجري است كه معتقدند چهار خليفه جانشين پيامبر، اسلام راستين را پياده كرده اند و بقيه رهبران مسلمان طي سالهاي بعد اسلام را از مسير اصلي خود منحرف ساختند بنابر اين بايد مسلمانان به انديشه هاي سلف صالح پيامبر يعني خلفاي راشدين مراجعه كنند ) درك ارتباط عميق موجود بين جنبش طالبان در افغانستان و حركت القاعده نياز به شناخت اعتقادات ملا محمد عمر و اسامه بن لادن دارد.

 بر اساس آنچه كه گفته شد روشن است كه تحليل گر سياسي براي برقراري ارتباط بين دو پديده يا چند پديده با هم زماني كه افراد با عناصر تاًثير گذار آن پديده ها با يكديگر اشتراك عقيده يا فكري روشن آشكار دارند مي تواند چنين ارتباطي را برقراركند. در صورتيكه به هر دليل چنين اشتراك فكري روشن نبا شد تحليل گر سياسي نمي تواند صرفاً با حدس گمان و احتمالات چنين ارتباطي را  از طريق ساختن اعتقادات مشترك بين افراد بازيگر در يك پديده سياسي ، ارتباط تحليلي برقرار سازد.نمونه برقراري چنين ارتباطا ت ساختگي در بسياري از تحليل هاي رسانه هاي گروهي جهان وجود دارد.

4-3-5 ارتباط پايدار و ناپايدار

تحليل گر سياسي زماني مي تواند ارتباط صحيح ببين دو يا چند پديده سياسي برقرار سازد، كه اين ارتباط پايدار باشد يعني در طول زمان با ثبات مانده باشد يك ارتباط كوتاه مدت و ناپايدار بين دو پديده سياسي نمي تواند مبناي تحليل سياسي قرار گيرد. بنابراين عامل زمان در اين مورد تعيين كننده است اگر ارتباطي به صورت مستمر و حداقل 6ماه بين دو پديده سياسي وجود داشته مي تواند مبنائي براي تحليل سياسي باشد ارتباطاتي كمتر از شش ماه اصولاً چندان مستمر و قوي نيستند كه بتوان بر اساس اين نوع ارتباطات تحليل سياسي را مستند كرد. اما گذشته از  عامل زمان ،براي شناسايي يك ارتباط پايدار بايد به دو عامل مهم ديگر توجه كرد ارتباطات پايدار معمولاً آشكار هستند به همين دليل براي عموم مردم قابل درك هستند ارتباطات پنهان كمتر ممكن است به ارتباطي مستمر تبديل شوند.

عامل دوٌم كه مهمتر از عامل اوٌل است، '' منافع مشترك بين دو يا چند پديده سياسي " است. بطور معمول اگراين "منافع مشترك" نتوانند در "حوزه منافع واحد"قرار گيرند، ارتباط پايدار هم تحقق نمي يابد. بطور خلاصه براي آنكه بتوانيم عامل ارتباط پايدار را شناسايي نمائيم لازم است به:

1-     عامل زمان 2- آشكار بودن ارتباط 3- منافع مشترك بين اعضاي تشكيل دهنده دو يا چند پديده سياسي يا حتي غير سياسي توجه كنيم.

 بطور معمول وقتي ارتباطي در طول زمان شكل گرفت به احتمال زياد منافع مشترك هم وجود داشته است اما هميشه هم اين قانون صادق نيست به همين دليل تحليل گر سياسي بايد به دنبال كشف ارتباطاتي باشد كه اوٌلاً طولاني مدت ترند ثانياً منافع مشترك بين بازيگران مؤثر بر آن پديده هاي سياسي وجود دارد و ثالثاً اين ارتباطات آشكار و علني هستند  در مورد ارتباطات غير علني و پنهان بطور معمول تحليل گر سياسي بر اساس استدلال هاي عقلي و مستندات سرٌي يا محرمانه مي كوشد ارتباط موجود بين پديده هاي سياسي را برقرار كند.

نكته مهم :

زماني يك تحليل گر سياسي مي تواند از ارتباط پايدار بين دو يا چند پديده در  تحليل خود استفاده كند كه اوٌلاً ارتباط بين دو يا چند پديده مستمر ( زمان طولاني ) باشند ثانياً آشكار و علني باشند و ثالثاً داراي منافع مشترك شناخته شده باشند.

مثال:

با توجه به مثال قبلي ارتباط بين طالبان و بن لادن مي توان به ارتباط ديگري توجه كرد. ارتباط بين طالبان و دولت پاكستان اين ارتباط براي تحليل عملكرد دولت پاكستان در افغانستان بسيار اهميٌت دارد . اوٌلاً اين ارتباطامروز آشكار و علني است چرا كه ديگر افشا شده است  دولت پاكستان در زمان خانم بي نظير بوتو در سال 1373 رسماً وزير كشور وقت خود ژنرال باربد را مسئول سازمان دهي طلاب افغاني كرد كه در پيشاور پاكستان درس مي خواندند اين طلاب با كمك ارتش پاكستان و كمونيست هاي قديمي حركتي را در شهر جلال آباد افغانستان آغاز كردند كه در اداء آن موفق شدند شهرهاي مهم افغانستان مانند قندهار ، هرات و كابل را يكي پس از ديگري فتح كنند و موفقيت خود را در سراسر افغانستان تثبيت نمايند.

ثانياً ارتباط طالبان و دولت پاكستان بر اساس منافع مشترك شكل گرفت  چرا كه پاكستاني ها كوشيدند با تثبيت طالبان در سراسر افغانستان گروههاي رقيب را از صحنه قدرت خارج كنند و طالبان نيز مي دانستند بدون پشتيباني لجستيكي نظامي و اقتصادي پاكستان نمي توانند قدرت كامل رادر افغانستان  بدست آورند . به همين دليل با دولت پاكستان همكاري نزديك داشتند.

ثالثاً اين ارتباط پايدار بود چرا كه حداقل هفت سال بصورت مستمر ادامه داشت.

بنابراين تحليل گر سياسي مي تواند با پرداختن به جزئيات ارتباط طالبان و پاكستان ، سياست خارجي دولت پاكستان را بين سالهاي مهر ماه 1373 ( زمان اعلام موجوديت طالبان در جلال آباد افغانستان ) تا20 شهريور 1380 ( روز حادثه حمله به برج هاي دو قلو در نيويورك ) بررسي كند.

5-3-5 ارتباط مستقيم و غير مستقيم

در موارد بسياري دو پديده يا چند پديده با هم ارتباط مستقيم دارند يعني براي برقراري رابطه بين آنها نياز به عامل سوٌم يا واسطه نيست مانند ارتباط پديده جنگ با پديده خرابي، بي خانماني، آوارگي ازخانه، مستقيم است از آن جهت كه يكي عامل بوجود آمدن ديگري است. براي درك اين ارتباط نياز چنداني به استدلال نيست در واقعيت خارج از ذهن انسان وجود دارد و معمولا هم آشكار است. بنا بر اين لازم نيست چنين ارتباطي بوسيله تحليل گر سياسي برقرار شود چرا كه اصولاً اين ارتباط در جهان خارج از ذهن حقيقت دارد. بنابر اين شناخت و بكار بردن اين نوع ارتباط براي تحليل گر سياسي از آن جهت اهميت دارد كه بوسيله آن مي تواند ساير ارتباطات از قبيل ارتباط پنهاني و يا ارتباط غير مستقيم را معرفي كند.

 ارتباط غير مستقيم بين دو يا چند پديده سياسي زماني مطرح مي شود كه برقراري چنين ارتباطي به عامل واسطه اي نياز دارد تا رابطه بين دو يا چند پديده سياسي برقرار شود. مانند ارتباط بين پديده جنگ با خودكفايي اقتصادي. براي درك اين ارتباط نياز است تا عامل مهم ديگري را شناساي كنيم كه كمبود هاي اقتصادي ناشي از تحريم هاي خارجي و نياز مبرم به كالاهاي ساخت خارج كشور است. در اين صورت است كه مي بينيم در زمان جنگ و برقراري تحريم ها و يا محدود شدن عبور و مروركشتي ها و هواپيماها بدليل نگراني از نا امني هاي موجود ناشي از جنگ ، عده اي براي تاُمين نيازهاي داخلي تلاش مي كنند كالاهاي وارداتي را در داخل كشور توليدكنند. كم كم چنين حركتي موجب خودكفايي اقتصادي كشور در زمينه توليد بعضي را كالاها مي شود.

بر اين اساس مي توان گفت معمولاً ارتباط غير مستقيم براي همه كس قابل درك نيست اما تحليل گر سياسي مي تواند با استدلال هاي منطقي خود اين ارتباط را براي مخاطب خود در تحليل سياسي روشن سازد. به همين دليل بر اين نكته تاكيد مي شود كه ارتباط غير مستقيم در خارج از ذهن تحليل گر سياسي بعنوان يك حقيقت وجود دارد و بر خلاف ارتباط پنهان كه تحليل گر با استدلال عقلي و مستندات عيني آن را كشف مي كند، ارتباط غير مستقيم نياز به كشف ندارد تنها به دليل آنكه نياز به درك واسطه ارتباط است، چنين ارتباطي بايد با شناسايي و معرفي تحليل گر سياسي باز شناخته شود. از همين جا مي توان به تفاوت ارتباط مستقيم با ارتباط آشكار و ارتباط غير مستقيم با ارتباط پنهان، دست پيدا كرد.

ارتباط آشكار در مورد پديده هايي مطرح است كه از لحاظ موضوعي و تاريخي با هم مرتبط هستند در حالي كه در ارتباط مستقيم توجه تحليل گر به نوع رابطه است كه مستقيماً برقرار مي شود و نيازي به واسطه براي ارتباط نيست.

ارتباط پنهان نيز در نتيجه استدلال هاي عقلي و يا مستندات عيني برقرار مي شود در حالي كه در ارتباط غير مستقيم تنها به عامل واسطه در برقراري رابطه توجه مي شود و از آنجا كه اين ارتباط مثل ارتباط مستقيم در خارج از ذهن وجود دارد يراي درك آن نياز به تخصص هاي ويژه و درك بالاي سياسي احساس نمي شود.

 در هر صورت تحليل گر سياسي تنها در شرايطي مي تواند از ارتباط مستقيم يا غير مستقيم در تحليل هاي خود بهره گيري كند كه اولاً اين ارتباط ذهني نباشد يعني خارج از ذهن تحليل گر سياسي كاملاً مشهود و علني براي اكثر مردم قابل فهم باشد و ثانياً براي درك چنين ارتباطي نياز به استدلال عقلي و منطقي نباشد. در آن صورت مي توان از اين نوع ارتباط براي تحليل هاي سياسي كمك گرفت. البته معلوم است كه چنين دسته بندي هايي تنها براي آن است كه تحليل گر سياسي توجه داشته باشد كه نمي تواند بي هيچ ضابطه اي بين يك پديده سياسي يا چند پديده سياسي ديگر ارتباط برقرار كند. در درس هاي منطق قوانين محكمي براي آنكه بتوان ارتباطات موجود را  بين  مفاهيم  و  پديده ها توضيح و تبيين كرد وجود دارد اما اين مباحث بدليل پيچيدگي كه دارند بايد در سطوح بالاتر مورد توجه قرار گيرد. در اين سطح به ذكر نمونه هايي از ارتباطهاي منطقي بين دو يا چند پديده سياسي اكتفا شده است.

4-5 درك ارتباط هاي پيچيده

ما در اين گام براي ساده تر شدن مباحث تلاش كرديم مفاهيم پيچيده را به ساده ترين شكل ممكن مطرح كنيم تا زمينه براي انتقال مفاهيم پيچيده تر در تحليل سياسي آماده شود بنابراين جوانان علاقه مند به تحليل سياسي توجه دارند كه روند برقراري ارتباط بين دو يا چند پديده سياسي اولاً بصورت بسيط و كاملاً جدا شده از ساير مفاهيم تحليل سياسي نيست بلكه كاملاً مركب و داراي اجزاي گوناگون است. ثانياً انواع ارتباطات ديگري نيز وجود دارد كه براي دوري از پيچيده شدن موضوع، توضيح و تشريح آنها را به ارائه سطوح بالاتر وعده مي دهيم. در اينجا تنها اشاره مي شود كه ارتباط در تحليل سياسي بعنوان يكي از اركان سه گانه مطرح است و مي توان ارتباطات را به انواع ديگري چون ارتباط منطقي يا غير منطقي، عمقي در برابر ارتباط سطحي، ارتباط ظاهري (براي فريب مخاطب) در مقابل ارتباط باطني (براي جذب مخاطب)، ارتباط عاطفي در برابر ارتباط ارتباط عقلي و استدلالي، ارتباط ارگانيك يا سازماني در برابر ارتباط انفرادي (ميان اجزاء يك پديده با اجزاء پديده ديگر)، ارتباط مفهومي مثل ارتباط اقتصادي، اطلاعاتي، فرهنگي و غيره را تقسيم كرد.

شناسايي همه اين نوع ارتباطات به ما كمك مي كند تا بهتر بتوانيم بين اخبار موجود و پديده هاي مرتبط با آن اخبار، رابطه اي  منطقي كشف يا برقرار سازيم.

بايد توجه داشت زماني به يك ارتباط ‹‹ پيچيده ›› گفته مي شود كه:

1-     رابطه اي چند وجهي و مركب بين پديده هاي سياسي برقرار شود.

2-     اين ارتباطات از سطح به عمق نفوذ كرده اند.

3-     درك آن براي هر كسي امكان پذير نيست.

4-     ممكن است ارتباط مورد نظر در خارج از ذهن تحليل گر وجود دارد و همه بر وجود چنين ارتباطي اذعان داشته باشند اما تحليل گر سياسي ارتباطي را در ذهن بين دو پديده يا چند پديده سياسي مورد نظر برقرار مي كند كه همان ارتباطي نيست كه  اكثريت  افراد  در  خارج  از  ذهن  تحليل گر  آنرا  مي شناسند .

روشن است براي برقراري ارتباط پيچيده نيز تحليل گر سياسي هم به استدلال هاي منطقي و عقلي نياز دارد و هم به مستندات عيني و قابل دسترسي. در حالي كه براي اثبات وجود ارتباط غير پيچيده، استدلال عقلي يا مستندات عيني به تنهايي كافي خواهد بود. به تحليل گر سياسي كه كار خود را تازه شروع كرده است سفارش كرده مي شود كار خود را با شناسايي ارتباطات آشكار، مستقيم و پايدار آغاز كند و كم كم به سوي كشف ارتباط پنهان، غير مستقيم و پيچيده حركت نمايد.

5-5 عوامل مؤثر در برقراري ارتباط

با توجه به مواردي كه تا كنون توضيح داده شد مي توان گفت براي برقراري هر نوع ارتباطي بين پديده هاي سياسي به چهار عامل مهم بايد توجه عميق كرد:

1-     وحدت موضوعي بين پديده هاي سياسي يعني نمي توان بين دو پديده اي كه از لحاظ موضوعي هيچ ربطي با هم ندارند ارتباط برقرار كرد.

2-     اشتراك تاريخي: يعني در بعضي موارد دو يا چند پديده سياسي از لحاظ تاريخي سرنوشت مشتركي داشته و يا دارند. تحليل گر سياسي با توجه به همين اشتراك تاريخي،بين آنها ارتباط برقرار مي كند.

3-     زمان وقوع مشترك: يعني هر دو پديده در يك زمان اتفاق افتاده اند و احتمالاً تحت تاُثير عوامل مشتركي قرار گرفته اند.

4-     مكان مشترك: در اين مورد نيز معمولاً پديده هاي سياسي كه از لحاظ مكاني با هم مشترك هستند مي توانند ارتباط منطقي، مستقيم يا غير مستقيم با يكديگر داشته باشند. اين تحليل گر سياسي است كه براي شناخت ارتباطات موجود بايد شناخت خوبي از مكان مورد نظر ويژه گي هاي مردم آنجا از لحاظ سياسي فرهنگي و اقتصادي داشته باشد.

6-5 كشف تاُثير متقابل

 روشن است كه وقتي تحليل گر سياسي بتواند بين يك يا چند پديده سياسي تاُثيرات متعدد اعم از يكطرفه يا دو طرفه را كشف كند بدون شك بين آن پديده ها ارتباطاتي وجود داشته و يا دارد. بنا بر اين كافي است كه تحليل گر سياسي بتواند تاُثير گذاري و تاُثير پذيري بين پديده هاي سياسي مورد نظر را كشف كرده و در تحليل سياسي خود از آنها بهره بگيرد. در نهايت بدون برقراري ارتباط بين پديده هاي سياسي، كشف تاُثيرات متقابل آنها بر يكديگر، در عمل امكان پذير نخواهد بود.

مثال: فعاليت احزاب سياسي در ايران بعنوان يك پديده سياسي تاُ ثير گذار بر روند توسعه سياسي در ايران بسيار مهم است. همچنانكه روند توسعه سياسي در ايران بدون فعاليت آزاد و قانونمند احزاب سياسي پيش نمي رود بنا بر اين تحليل گر سياسي وقتي مي خواهد روند توسعه سياسي را به عنوان يك پديده جرياني در ايران مورد مطالعه و تحليل قرار دهد نياز دارد به جريان فعاليت احزاب سياسي و فرايند حركتي آنها طي سالهاي اخير توجه كافي نمايد.

 بدون در نظر گرفتن تاُثير متقابل دو  پديده  نمي توان تحليل جامعي درباره روند توسعه سياسي در ايران ارائه داد.

7-5 چكيده بحث گام چهارم

1- بر اساس قانون ارتباط و تاُثير متقابل مي توان با كشف روابط بين پديده هاي سياسي، تحليل خود را مستدل يا مستند كرد.

2- ارتباط در تحليل سياسي پس از خبر و اطلاعات ركن سوٌم محسوب مي شود.

3- ارتباط در تحليل سياسي يعني برقراري رابطه بين خبر مورد تحليل با معلومات قبلي تحليل گر سياسي در مورد آن حادثه و يا ربط دادن امور مجهول درباره يك خبر به اموري قطعي و معلوم به منظور رسيدن به تحليل و يا  تفسير خبر.

4- ارتباط در يك تحليل سياسي از راههاي گوناگوني برقرار مي شود كه مهم ترين آنها عبارتند از

الف: ارتباط خبر با اطلاعات قبلي تحليل گر ( ارتباط نقلي )

ب: ارتباط بين معلومات قبلي تحليل گر با مجهولات او (ارتباط عقلي )

ج: ارتباط بين يك خبر يا پديده سياسي با ساير اخبار و پديده هاي سياسي ديگر.

د: ارتباط بين يك خبر با فرضيه موجود در ذهن تحليل گر سياسي.

ه: برقراري ارتباط بين يك خبر با نظرات شناخته شده در علم سياست.

5-     براي برقراري يك ارتباط صحيح بايد به عوامل مختلف از جمله وحدت موضوعي، تاريخي، منطقي، استدلال توجه كرد. علاوه بر اين تحليل گر سياسي با شناسايي نوع ارتباط مي تواند به برقراري ارتباط صحيح بين دو يا چند پديده سياسي در تحليل كمك كند. توجه به تفاوت هايي كه بين ارتباط آشكار با پنهان وجود دارد. فرق ارتباط مستقيم با غير مستقيم را بشناسد و بداند كه چگونه مي توان با كشف اشتراكات عقيدتي، تاريخي در مكان ها و زمان هاي يكسان به برقراري ارتباط صحيح بين دو يا چند پديده سياسي رسيد.

6-     عوامل مؤثر در برقراري ارتباط عبارتند از : 1- وحدت موضوع  2-  اشتراك تاريخي  3-  اشتراك زماني 4- اشتراك مكاني

 

پرسش هاي گام چهارم:

 سؤال اوٌل: موضوع قانون ارتباط و تاُثير متقابل چيست و اين قانون چه كمكي به تحليل گر  سياسي  مي كند؟

سؤال دوٌم: جايگاه ارتباط در تحليل سياسي چيست؟ و چه اهميتي دارد؟

سؤال سوٌم: فرق ارتباط آشكار با ارتباط مستقيم چيست و چه تفاوتي بين ارتباط پنهان با ارتباط غير مستقيم وجود دارد؟

سؤال چهارم: شرايط برقراري يك ارتباط صحيح در تحليل سياسي كدامند؟

سؤال پنجم: در تحليل سياسي ارتباط بر چند نوع تقسيم مي شود و كدام يك از آنها بايد به صورت مقدماتي مورد توجه تحليل گر سياسي تازه كار قرار گيرد؟

 

 

تمرين هاي گام چهارم:

تمرين اوٌل: تلاش كنيد از طريق مطالعه و بررسي تاريخ جنگ 1999 در كوزوو ارتباط ميان تمايلات جدايي طلبان مسلمان آلباني تبار در كوزوو را با سياست هاي سركوب گرايانه دولت بلگراد در دوران حكومت ميلوشوويچ رئيس جمهور سابق يوگسلاوي  كشف كنيد.

تمرين دوٌم: تلاش كنيد ارتباط بين بسته شدن روزنامه سلام  با برگزاري تظاهرات دانشجويان در كوي دانشگاه تهران را در هجدهم تير ماه كشف كنيد.

تمرين سوٌم :با مطالعه دقيق ماجراي يازده سپتامبر 2001 سعي كنيد ارتباط اين ماجرا را با حملات آمريكا به افغانستان بررسي كنيد.

تمرين چهارم: در صورت كشف ارتباط آشكار بين حادثه يازده سپتامبر با حمله آمريكا به افغانستان آنرا با ارتباط 11سپتامبر با حمله آمريكا به عراق مقايسه كنيد.

تمرين پنجم: يك تحليل سياسي در روزنامه را به دلخواه خود انتخاب كنيد بر زير پاراگراف هاي مربوط به ارتباطات بين پديده ها خط بكشيد.