مرکزثقل سیاست هسته ای ایران کجاست ؟
تحلیل تحولات
به نظرمی رسد دراین مرحله طرف مقابل اصل رسیدن ایران به تکنولوژی هسته ای را به رسمیت شناخته و به دنبال گرفتن تضمین های کافی برای منحرف نشدن فعالیتهای هسته ای ایران به سمت سلاح هسته ای است. برای رسیدن به چنین راه حلی ایران همه اقدام های نظارتی را پذیرفته است همچنانکه درعمل بیشترین بازدید های سرزده طول تاریخ آژانس بین المللی هسته ای ،ازتاسیسات صلح آمیز هسته ای ایران بوده است . منتهی آمریکا می خواهد برای اطمینان کامل مانع انجام فرایند غنی سازی اورانیوم درایران بشود. این در حالی است که همه متخصصان علوم هسته ای براین واقعیت اذعان دارند که با توجه به نظارت های وسیع آزانس جای هیچگونه نگرانی نیست و آمریکا و اسرائیل دراین مورد تنها بهانه جویی می کنند . زیرا فعالیتهای هسته ای با توجه به نظارت دقیق و گسترده آژانس بین المللی انرژی هسته ای قابل پنهان شدن نیست .
در نقطه مقابل در داخل و خارج ایران در باره اینکه ایران باید به تکنولوژی صلح آمیزهسته ای مجهزشود ، اختلافی نیست .فقط بحث اصلی در باره چگونگی رسیدن به چنین دستاوردی است. عده ای ازایرانی ها معتقدند ایران باید با همه امکانات خود به سوی رسیدن به چنین هدفی حرکت کند همچنانکه با راه اندازی پروژه uf6 دراصفهان وغنی سازی اورانیوم درنطنزکه طراحی واجرا و بهره برداری ازآنها توسط دانشمندان هسته ای ایرانی انجام شد ، درعمل بخش اصلی ومهم دانش هسته ای درایران بومی شده است وهیچ تحریمی دیگردراین مورد مانع سازنخواهد بود.
در این مرحله بحث اصلی آن است که برای به رسمیت شناختن روند هسته ای شدن ایران توسط سایر کشورها بویژه قدرتهای سلطه جو چه اقدام هایی باید انجام داد؟ تا ازیک سو مانع جنگ و خرابی های ناشی ازآن شد که می تواند ایران را بیست سال دیگر به عقب ببرد. و ازسوی دیگرفضای مثبت بین المللی لازم را برای پایان تحریم ها علیه ایران فراهم کرد .
با توجه به همه جوانب مساله هسته ای ایران می توان گفت رسیدن به اهداف فوق ،برای دو طرف درشرایط زیرقابل دستیابی است
1-هردوطرف پذیرفته اند مذاکره تنها راه حل منطقی است و می تواند با کمترین هزینه بحران فعلی را حل وفصل کرد .
2- راه حل برد برد که می تواند اعتماد لازم را برای دو طرف بوجود آورد به عنوان الگوی مناسب پذیرفته شده است.همین نگاه کمک کرد تا بدون تحقق شرط تعلیق ازسوی ایران ؛ توافق برای انجام مذاکرات برای مذاکرات نهایی در 29 تیرماه 87 بدست آید
3- آمریکا که طرف اصلی پرونده ایران است می کوشد درسال انتخابات با حل این مساله موقعیت جمهوری خواهان را درانتخابات آتی مستحکم کند. دولت بوش با حل نیم بند مشکل کره شمالی نشان داد، دنبال آن نیست که تنها با جنگ مشکل خودش را حل کند.
واقعیت آن است که مشکل اساسی پرونده هسته ای ایران برمی گرد د به اختلاف های اساسی که بین ایران و آمریکا وجود دارد. ازاین نگاه پرونده هسته ای ایران باید در کنار موضوع های مورد اختلاف تهران و واشنگتن حل وفصل شود.
آمريكا بيش ازدو دهه است كه بدون توجه به واقعيتهاي موجود درايران همچنان براجراي چهارخواسته خود يا به عبارت صحيح تر، پيش شرط براي عادي سازي مناسبات با ايران تاكيد مي كند. اين شرايط آنقدر در موضع گيري هاي رسمي و تبليغات غرب مطرح شده است كه شايد لازم نباشد دراينجا بارديگر تكرار شود. اما براي طرح مسائل اساسي درمناسبات دو كشورلازم است نگاهي اجمالي به اين چهارشرط داشته باشيم.
۱- موافقت ایران با روند صلح با اسرائیل ودرنهايت به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي ازسوي ايران.
۲- حمايت نكردن ازتروريسم كه مصداق بارزآن قطع حمايت ايران ازگروههاي مبارزفلسطيني مانند جهاد اسلامي وحماس است.همچنين حمایت ایران ازمقاومت گروه حزب الله درلبنان که ازسوی آمریکا نيزبه عنوان گروه تروريستي معرفي مي شود. درحالی که این گروه دربرابرتجاوزاسرائیل به لبنان مبارزه می کند.
۳- توقف هرگونه تلاش براي توليد سلاح هاي كشتارجمعي كه درشش سال اخير محور اصلي تبليغاتي روي ادعاي توليد سلاح هسته اي در ايران متمركز شده است.
۴- احترام به حقوق بشر به ويژه درباره حقوق اقليتهاي ديني، مذهبي، قومي و حقوق زنان از جمله مهم ترين ادعاهاي مطرح شده درباره ايران بوده است.
با وجود آنكه طي سه دهه گذشته سياستهاي آمريكا درباره ايران با فرازونشيبهاي متعددي روبرو بوده است اما چهارموضوع فوق هميشه به شكل هاي متفاوت با شدت و ضعف هاي مختلف ازسوي دولت و رسانه هاي گروهي آمريكا به عنوان موانع جدي سرراه عادي سازي مناسبات دو كشورمطرح شده است.
درطرف مقابل، ايران نيزشرايطي را براي شروع مذاكرات عادي سازي روابط بين دو كشور مطرح كرده است كه مهم ترين موارد آن عبارتند از:
۱- لغو همه تحريم ها عليه ايران.
۲- آزاد كردن دارايي هاي بلوكه شده ايران درآمريكا.
۳- دست برداشتن ازسياستهاي سلطه جويانه كه درسالهاي طولاني عليه ايران اعمال شد.
۴- مداخله نكردن درامورداخلي ايران به هرشكل وعنوان.
۵- عذرخواهي رسمي ازمردم ايران به خاطرسياستهاي غلطي كه طي سالهاي گذشته صدمات جبران ناپذيري به مردم ايران زده است.
با درنظرگرفتن فهرست دوگانه فوق می توان چنین نتیجه گرفت که راه حل فوری برای همه آنها وجود ندارد بنابراین می توان از حل مشکل هسته ای آغاز کرد. به باور نگارنده الگوی حل مشکل هسته ای می تواند برای سایر موارد اختلاف هم با در نظر داشت شرایط زمانی و مکانی به کار گرفته شود .
به نظر مي رسد آمريكائي ها با اعمال سياست فشاراقتصادی و جنگ روانی ازبيرون وعمده كردن مشکلات داخلی ایران می کوشند ازطریق سیاست موسوم به چماق وهویج مشکل را به گونه ای یکطرفه حل کنند . ایران هم که دست آمریکا را خوانده ازطریق انجام مانور نظامی بازدارنده وتاکید برمذاکرات سازنده بدون پیش شرط ، زمان لازم را برای مدیریت بحران ایجاد می کند.
به طورقطع همانطوركه آمريكا چارچوب سياست خود را دربرابرايران حفظ كرده است اما با تغيير تاكتيك سعي مي كند به اهداف خود درايران برسد. ايران نيزمي تواند براي خنثي كردن اين تحركات با حفظ يا تغيير استراتژي و يا تاكتيك خود، سياستهاي جديدي را اعمال كند.
ظاهرا درمقابله با فشاربيروني آمريكا، ايران سياست مذاكره با اروپا و نزديك شدن بيشتر با روسيه، چين و هند را درپيش گرفته است. اين سياست زماني مي تواند نتيجه دهد كه در داخل كشور نيز براي خنثي كردن سياست آمريكا، سیاستی صحیح درجهت افزایش روزافزون وحدت ملي شکل بگیرد .
درست است که در حال حاضرايران وآمريكا به دلايل متعدد و متفاوت در شرايطي نيستند كه بتوانند مناسبات عادي برقراركنند اما هردو كشورمنافع مشتركي درمنطقه وجهان دارند. بايد ديد آيا نگاه دوطرف به اين منافع تا آن حد عميق شده است كه به تجديدنظردرسياستهاي گذشته اقدام کنند؟ اين موضوع به ويژه براي طرف آمريكايي بيشتر اهميت دارد چون آمريكا مي داند نمي تواند با ايران همان رفتاري را كه با عراق يا افغانستان انجام داد، داشته باشد. همچنين آمريكا مي داند نمي تواند تجربه يوگسلاوي، گرجستان و اوكراين را در ايران به اجرا گذارد. ازطرفي اين واقعيت را نيزكاملا درك مي كند كه بدون ايران هيچ طرح فراگيري درمنطقه خاورميانه اجرا نمي شود. براي حل اين مشكلات ظاهرا متناقض، ايران مي تواند ازخود انعطاف نشان دهد. به شرط آنکه حقوق هسته ای ایران به رسمیت شناخته شود. تا فضای مناسب برای بر طرف کردن دیوار بی اعتمادی شکل بگیرد. اما هيچ تضميني وجود ندارد كه آمریکا و غرب که درحال حاضر به یک دشمن برای توجیه سیاستهای میلیتاریستی خود نیاز دارند ، حتي اگرانعطافي ازسوي ايران نشان داده شود ، دست از دشمنی با ایران بردارند . پس چه بايد كرد؟
براي پاسخ به اين سئوال مهم بايد تبيين صحيحي ازاوضاع منطقه و جهان و نقشي كه اكنون آمريكا به عنوان ابرقدرت ايفا مي كند، داشت، بدون آنكه ابهت ساختگي قدرت آمريكا ما را مقهور خود سازد.
ترسيم شرايط منطقه
۱- منطقه خاورميانه درحال تغييرات اساسي است كه حداقل درسه دهه گذشته بي سابقه است.اين تغييرات، خواسته يا ناخواسته به سمتي پيش مي رود كه درنهايت به ایجاد توازنی جدید دراین منطقه راهبردی می انجامد که مطلوب امریکا نیست اما غیرقابل تحمل هم نیست . دراين فرض وضعيت ايران به عنوان یک بازیگرمنطقه ای تثبیت مسی شود.
2- باورهاي مذهبي در منطقه رشد روزافزوني پيدا كرده است اين باورها در ميان توده هاي مردم به ويژه در كشورهاي عربي منطقه موقعيت سكولارها و طرفداران غرب را تضعيف كرده است.
۳- گرايش هاي ضد آمريكايي در منطقه از جريانهاي ملي گرا و چپ گرا و جريانهاي مذهبي معتدل به گرايش هاي رادیکال مخالف نفوذ آمریکا تبديل شده است.
۴- رشد اقتصادي در نتیجه افزایش قیمت نفت برای کشورهای نفت خیز خاورمیانه رشدی قابل توجه را بوجود آورده که موجب تحولي مهم درمناسبات اجتماعي مردم كشورهاي منطقه و در نهايت افزايش خواست عمومي براي تغيير در ساختار نظام هاي سنتي گذشته شده است.
۵- فاصله بين اقشار كم درآمد با قشر حاكم به ويژه در كشورهاي عربي منطقه روز به روز زيادتر مي شود و اين خود بستر خوبي را براي استفاده آمريكا در صحنه تبليغات فراهم كرده است.
مهمترين ويژگي هاي جهان كنوني
۱- جهان امروز بيش ازهرزمان ديگرمنتقد سیاستهای یکجانبه گرای آمریکا است و وضعيت مناسبات بين المللي درسايه تهديدهاي آمريكا درهيچ عصري تا اين حد بحراني نبوده است.
۲- آمريكا می کوشد هژموني خود را توسعه دهد ولی با مقاومت همه جانبه درخاورمیانه روبرو شده است .
۳- شكاف درآمدي بين كشورهاي فقير با كشورهاي غني روز به روز زيادتر مي شود و اين خود جهان را به سمت اعتراض هاي بيشتر كشورهاي فقير سوق مي دهد.
۴- روند جهاني سازي يا جهاني شدن _ هر كدام را قبول داشته باشيم _ در نهايت جهان را به سمت كوچك شدن هر چه بيشتر و دور شدن هر چه گسترده تر فرهنگ ها پيش مي برد.
۵- شكل گيري اتحاديه ها و پيمان هاي منطقه اي و بين المللي و در نهايت صف بندي هاي جديد در برابر نهادها و سازمان هاي قديمي.
۶- تشكيل و قدرت يافتن هر چه بيشتر سازمانهاي غير دولتي كه به ابزار جديدي براي سوءاستفاده آمريكا و متحدانش تبديل شده اند. اگرچه بسياري از اين سازمان هاي مستقل و عام المنفعه نيز در حال خدمات رساني به مردم هستند.
اگر ارزیابی فوق را قبول داشته باشيم به طور قطع به اين نتيجه مي رسيم كه با سياستهاي گذشته نمي توان مشكلات پيش رو را حل کرد. بايد بپذيريم كه براي مقابله با سياستهاي جديد آمریکا و غرب بايد راهكارهاي جديد در پيش گرفت. اين راهكارها مي توانند با حفظ اصول مطرح شوند، اما به طور قطع بايد تغيير در بطن آنها باشد. اگر بخواهيم اين تغييرات موثر و كارا باشند بايد آنها همزمان در سياستهاي داخلي و سياستهاي خارجي اجرا شوند. قبل از آن كه نيروي خارجي بخواهد براي ما تصميم بگيرد بايد نشان دهيم كه ما بهترمي توانيم مصالح خود را بشناسيم و متناسب با آن تغييرات لازم را با تاكيد بر حفظ استقلال خود ايجاد كنيم. محور اين تغييرات مي تواند مبارزه عليه فقر، فساد اقتصادي، تبعيض و ايجاد امنيت بيشتردرداخل باشد. البته روشن است كه اينها همه مقدمه اي براي توسعه سياسي در كشور و گرفتن بهانه از دست دشمنان ایران است. دراين صورت، ديپلماسي كشور با دست بازتري مي تواند برای حل مشکلات از خود ابتکارعمل نشان دهد .
روشن است كه آمريكا تا آبان ماه آینده فرصت زیادی ندارد وباید همه چیز قبل از انتخابات شکل بگیرد زیرا رئیس جمهوری آینده آمریکا اوباما باشد یا مک کین در این مورد حداقل به یکسال وقت نیاز دارد در حالی که دولت فعلی بوش آمادگی بیشتری برای حل مشکل ایران از طریق مذاکره یا جنگ دارد.
به طور قطع تكرار سخنان گذشته و ارائه راه حل هاي مقطعي گره كور موجود را باز نمي كند بلكه موجب افزايش ميزان تهديد عليه منافع ملي ايران مي شود. بر اين اساس مي توان گفت با حفظ اصول و ارزش هاي حاكم بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، از طريق اتخاذ خط مشي جديد و راهكارهاي تازه براي حل مشكلات بين دو كشور، می توان راه حل منطقي به دست آورد، راه حلي كه امنيت، ثبات و پيشرفت اقتصادي كشور را تضمين كند.ودرهمین حال فضای جدیدی را برای همکاری بین المللی برای ایران ایجاد کند همکاری که ضرورت اصلی ان کسب اعتماد متقابل است.
کلام آخراینکه ثقل سیاست هسته ای ایران حل وفصل مشکلات درروابط ایران وآمریکا است. برای حل این مشکل سی ساله ، روند حل مساله هسته ای ایران ، می تواند الگوی خوبی باشد .