سوم: آنچه در کشور فرانسه رخ داد، نتیجه سیاست‌های دولت این کشور و دیگر دول اروپایی در سال‌های گذشته درحمایت وگسترش گروه‌های تروریستی درغرب آسیاست. دراین سال‌ها کشورهایی که رویکردی واقع گرایانه در مورد بحران‌های غرب آسیا داشتند، از جمله ایران همواره به اروپا و غرب این هشدار را می‌دادند که ایجاد و تقویت گروه‌های تروریستی در نهایت تهدیدهای امنیتی جدی را متوجه خود آن‌ها خواهد کرد. مقام‌های غربی این هشدارها را جدی نمی گرفتند، اما اکنون و پس از دومین عملیات تروریستی داعش در قلب اروپا درستی این هشدارها به اثبات رسیده است.

این حوادث نشان داد، سیاست‌های دوگانه درباره تروریست‌ها و تقسیم‌بندی گروه‌های تروریستی به خوب و بد یا معتدل و تندرو یک استراتژی خطرناک و با تبعات سنگین برای غربی‌ها بوده است. تروریسم، تروریسم است و قابل مهار و مرزبندی و هدایت نیست و نمی‌توان آن را در چارچوب‌هایی خاص مهار و از آن استفاده ابزاری کرد. مقابله با پدیده تروریسم و آثار آن نیازمند یک مبارزه غیر گزینشی و با مشارکت فعال همه کشورها در سطح منطقه و فرامنطقه است.

چهارم: حوادث جمعه گذشته و انجام هفت عملیات تروریستی در پاریس، توان و بنیه نفوذ و حتی تکرار عملیات از سوی این گروه‌ها و در رأس آن‌ها داعش را در قلب اروپا به اثبات رساند. این اولین حادثه تروریستی نبوده و آخرین آن هم نخواهد بود و تهدید داعش به گسترش این دست عملیات، به دیگر پایتخت‌های اروپایی و حتی آمریکا را باید جدی گرفت. با این حال، برخی از تحلیلگران تئوری توطئه دولت فرانسه را مطرح می‌کنند و می‌گویند، دولت فرانسه خود این حوادث را طراحی و اجرا کرده تا پروژه جنگ خارجی علیه سوریه را کلید بزند. اما این نظریه معقول و ممکن نیست، زیرا گستردگی و تعدد نقاطی که از سوی داعش مورد هدف قرار گرفت، شالوده نظام امنیتی و دفاعی فرانسه را زیر سؤال برده و دستگاه امنیتی این کشور را بی حیثیت کرده است و دوم اینکه فرانسه در موقعیت و جایگاهی نیست که توان و بنیه ورود به جنگ مستقیم در سوریه را داشته باشد یا بتواند به این بهانه کشوری چون آمریکا را وادار به جنگ در سوریه و رویارویی مستقیم با روسیه کند.

واقعیت این است که کشورهای اروپایی نه تنها با ارایه حمایت‌های سیاسی و آموزش نیروهای تروریستی در پنج سال گذشته به رشد این گروه‌ها کمک کرده‌اند که در بستن راه ها و محدود کردن ابزارهای تبلیغی گروه‌های رادیکال مذهبی نیز به هر دلیل ناکام بوده اند.

شمار زیادی از نیروهای تروریستی داعش در سال‌های اخیر اتباع اروپایی بوده‌اند که از مهد تمدن اروپایی جذب گروه‌‌های رادیکال مذهبی در خاورمیانه شده‌اند. بسیاری از این افراد نیز به دلیل گرایش‌های مذهبی تند، جذب گروه‌های تروریستی نشده اند، بلکه در اعتراض به تبعیض موجود در غرب، طغیان کرده‌اند و فرانسه در این میان بیشترین تروریست‌های اروپایی را به داعش هدیه داده است و اکنون باید زیر سایه ترس از تروریست‌های اروپایی و عمده عرب تبار سر کند.

پنجم: معقول‌ترین سیاستی که اروپایی‌ها و غرب باید اکنون در پیش بگیرد، تغییر رویکرد در مورد بحران در سوریه و عراق و یمن علیه داعش و القاعده و دیگر گروه‌های تروریستی است. ائتلاف ضد داعش که بیش از یک سال از عمر آن می گذرد، در عمل هیچ اقدامی برای مهار و از بین بردن این گروه انجام نداده است و تنها به حفاظت از معارضان مسلح سوری در مقابل نیروهای مردمی و ارتش سوریه پرداخته است.

شاید اکنون غرب باید به این نتیجه برسد که مبارزه‌ای واقعی را علیه گروه‌های تروریستی چون داعش و جبهه النصره و دیگر گروهک‌های تروریستی در سوریه با محوریت سازمان ملل آغاز کند و شروع پروسه سیاسی صلح و تشکیل دولت وحدت ملی در این کشور را بدون هرگونه پیش شرطی به جریان بیندازد. امنیت اروپا اکنون در گرو شکست یا موفقیت پروسه سیاسی حل بحران سوریه و حذف تروریست‌هاست.

غرب ولو آنکه متحدان عرب او خواهان حذف بشار اسد از قدرت باشند به این نتیجه رسیده که با ادامه بحران در سوریه، تروریسمی که اکنون به دروازه‌های اروپا رسیده به شکلی افسار گسیخته گسترش خواهد یافت و هیچ نقطه‌ای از تهدید آن در امان نخواهد بود و کلید حل بحران در سوریه اتخاذ رویکردی معقول و میانه برای تشکیل دولت وحدت ملی و آغاز دوره انتقالی با لحاظ دیدگاه‌های دولت سوریه و متحدان اوست.